قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
ما پیش از این دربارهٔ حفظ زبان فارسی و مصوننگهداشتن آن از خطاها صحبت کردهایم و حال، چون میخواهیم وارد بحث ادبیات و شعر شویم، لازم میدانیم برای آخرین بار از دوستداران زبان زیبای فارسی بخواهیم که این رمز هویت ملیمان را پاس بدارند. ما خطاهای هفتگانه را برشمردیم و مثال زدیم. باز هم چند تا از مهمترینشان را یادآور میشویم:
١- خطای دستوری جایگاه «را»، که خطای بسیار بدی است. ننویسیم، موتورسوارانی که با چراغ روشن، مسلّح و باسرعت حرکت میکردند را میدیدیم. بنویسیم، موتورسوارانی را که با چراغ روشن، مسلّح و باسرعت حرکت میکردند، میدیدیم. نگوییم، شرکتهای آلمانی اتومبیلهایی که روی دستشان مانده و کهنه شده بود و کسی دیگر نمیخرید را به ما قالب میکردند. بگوییم، شرکتهای آلمانی اتومبیلهایی را که روی دستشان مانده و کهنه شده بود و کسی دیگر نمیخرید، به ما قالب میکردند. و حال به این جمله توجه نمایید که دو مرتبه «را» در آن بهکار برده شده است. گروه جهانی نجات حیوانات بیش از ٣٠٠ سگ و گربه را که در جریان ترک نیروهای آمریکایی و هرجومرج پیشآمده آواره شده بودند را به کانادا آورد. ملاحظه میکنید که «را»ی دوم زائد است.
٢- خطای حروفنویسی واژههای خارجی. وقتی ما معادل این کلمات را در فارسی داریم، چرا آنها را حرفنویسی کنیم؟ و این کار خطا محسوب میشود: دلیوری (حمل و تحویل)، انیمیشن (زندهپنداری یا نمادپویایی)، اپلیکیشن (کاربرد یا بهکارگیری)، پیتیشن (دادخواست)، ریسپشن (پذیرش) و دهها کلمهٔ دیگر از این قبیل.
۳- خطای واژه-معنایی. بدون تحقیق و بیپِژوهش و کاوِش از سخن بعضی افراد تقلید نکنیم. مثال: اسطوره را به جای اسوه، مقتدا یا نمونهٔ کامل بهکار نبریم؛ نگوییم، او اسطورهٔ فوتبال شده است، بگوییم او اسوهٔ فوتبال شده است. بهجای کندوکاو یا تفحص نگوییم، هرچه کنکاش کردم، آن را نیافتم. بگوییم، هرچه تفحص یا جستجو کردم، آن را نیافتم. واژه «تُن» را که نوعی ماهی است، بهمعنی کنسرو یا درقوطیشده بهکار نگیریم و نگوییم تُنِ ماهی، و دهها کلمهٔ دیگر از این قبیل.
۴- خطای بهرهگیری از ترکیبات بیمورد عربی یا فرانسهٔ قدیم و یا مرکبسازی آنها با فارسی. با اینکار زبان خود را نازیبا نسازیم. نگوییم، بهطور روزمره از آن استفاده میکنیم. بگوییم، همهروزه یا روزانه از آن استفاده میکنیم. اگر به فارسی، زبان رسمی کشورمان، عشق میورزیم، باید آن را از خطاها و ترکیبات بیمورد مصون نگه داریم. اگر بهجای بلادرنگ، بیدرنگ، بهجای بلافاصله، بیفاصله، بهجای لامحاله، ناگزیر، و بهجای بلامانع، بیمانع بگوییم، آیا بهتر نیست؟ آیا نمیشد بهجای غیرقابلمقایسه، مقایسهناپذیر، بهجای غیرقابلهضم، گوارشناپذیر، بهجای غیرقابلتفکیک، جدانشدنی، و بهجای غیرقابلتوجه، ناچیز یا کمارزش بگوییم؟ بهراستی چرا اینقدر زبان ما از درون خراب شده است؟ چرا اینقدر بیفکرانه مینویسیم، او کمپین تبلیغاتی خود را راه انداخته است. کمپین (campaign)، خود بهمعنی مبارزهٔ تبلیغاتی است. چرا در مهمانی بزرگ هتل، خدمتکار با صدای بلند میگوید، لطفاً غذایتان را سِرو کنید و سر میزهایتان ببرید و از اینهمه شنونده یکی همت نمیکند به او بگوید، سرو چنین معنایی ندارد؛ بگو، غذایتان را بکشید و به سر میزهایتان ببرید. از این پس مىخواهیم وارد بحث ادبیات شویم، لیکن از تذکر خطاها دست برنمىداریم.
* * * * *
ما طی هفتههای گذشته نکاتی چند را دربارهٔ سبکها و گونههای زبان ذکر کردیم و اکنون بر آنایم که بحث خود را پیرامون سبک ادبی بهپیش ببریم. هنگامیکه در گفتارمان با تأمل و سنگینی از واژههای نغز، شیوا و از کلام فرهیختگان و اهل ادب بهره میگیریم، در تلفظِ گروههای معنایی درنگ نموده، تکیههای صوتیِ عبارات و زیروبمی جملات را بهدرستی و با فصاحت (eloquence) ادا میکنیم، خود را با سبک ادبی همراه میکنیم و در نظام ادیبانه سخن میگوییم، و همینطور است وقتی که نوشتهای را با چنین اوصافی میخوانیم.
در یکی از شمارههای پیشین این رسانه گفتیم که زبان پدیدهٔ یکپارچهای نیست، دارای سبکها، کاربردها و گونههای مختلف است. یکی از سبکهایش «سبک ادبی» با دامنهای وسیع است که نظم و نثر و انواع شعر را درون خود جای میدهد. البته این مطابق با نظر برخی از ادیبان و ارباب قلم نیست که ادبیات را از زبان معمول محاوره یا عامیانه جدا میگیرند. آری، سبک ادبی، سبکی متفاوت است لیکن زبان دیگری نیست! در بررسی علمی زبانشناختی همهٔ سبکها، گونهها و کاربردهایشان مربوط به همین زباناند. عالِم زبان یا زبانشناس همه را بیتمایز توصیف میکند و کاربرد هر کدام را در مکان و زمان خود یا در گروه اجتماعی خاصش میگذارد. از نظری دیگر، مطالعهٔ سبکها و گونهها به دو صورت همزمانی و درزمانی، یعنی در طول دورهای از تاریخ انجام میشود. مثال آن کاری است که استاد ملکالشعرای بهار به پیش برده است. او سبکهای فارسی را در کاربرد نوشتاری از گذشته تا دوران زندگیاش تعریف کرده، مثال زده و جهد فراوانی در این راستا بهعمل آورده است. در هر حال، ما در این گفتار بحث همزمانی را در تعیین موضع سبک ادبی در فارسی دنبال میکنیم. تمامی گونهها و سبکهای زبان روی یک پیوستار قرار میگیرند. همه از پایینترین درجهٔ سخن یعنی سبک مبتذل، زشت یا عامیانهٔ پست شروع شده تا بالاترین درجهٔ سخن یعنی سبک ادبیای که نظم و نثر والای کلام بهخصوص شعر و شاعری را با واژگانی برگزیده در بر میگیرد، کشیده میشود. در اینجا سؤالی مطرح میشود: چه عاملی سبکها را در گونههای مختلف سخن تعیین میکند؟ پاسخ این است: گویندگان در ردههای اجتماعی در سطح کشور، در گویشهای گوناگون خود سبکها را انتخاب مینمایند. شیوهٔ بیان آنان بستگی به آموزشی دارد که از خانواده، تحصیلات و معاشرت با افراد دیگر کسب کردهاند. و اینها بهرهگیریشان را از مفردات، ترکیبات، اصطلاحات و دستور زبان آنان نشان میدهد.
برای یک زبانشناس هیچ تفاوتی در توصیف سبکها وجود ندارد. او تمام گونههای سخن را بررسی، تنظیم، و ثبت مینماید و همه را اعم از عامیانه، خودمانی، محاوره، رسمی، تشریفاتی، اداری، علمی، ادبی یا شاعرانه همراه با زیرتقسیماتشان در نحوهٔ گفتار مردم توصیف میکند.
این بحث را در شمارهٔ آینده ادامه خواهیم داد.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید