قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
در گفتار ما تکرار زیاد است، اما هر تکراری مُمِل (ملالتآور) نیست. همانطور که در شمارههای پیشین دربارهٔ خط ناقص فارسی گفتوگو کردیم، باز هم چنین ادامه میدهیم. خط فارسی، چه نسخ و چه نستعلیق، از عربی گرفته شده است؛ واکهها (vowels) را در خود ندارد. تنها سه صوت کشیدهٔ «آ»، «او» و «ای» را با حروف مشخص میکند. «او» (u) گاه با صدای «v» در نوشتار آمیخته شده، هر دو را با یک حرف بهنمایش میگذارند؛ و حال آنکه باید هر دو «و» را بنویسند. مثال آن کلمهٔ کاووس است که نبایست کاوس نوشته شود؛ مانند داوود. عربی زبانی مشکل و نوشتارش حتی دشوارتر از فارسی است. عربی بیش از پنجاه درصد واژگان ما را تشکیل میدهد و بههمین دلیل نویسندگان گاه مرتکب خطاهای تلفظی میشوند و این افزون بر انواع خطاهای دیگر است. حال ما با تمام این احوال چه کنیم تا گفتار خود را بپیراییم؟ در زیر پسندیدهترین کارهایی را که میتوانیم انجام دهیم، به شما، بهخصوص به دوستداران و دلسوزان زبان و ادبیات فارسی، عرضه میداریم:
تا امکان دارد از زبانهای بیگانه وامگیری نکنیم. خطاهای زبان را همانگونه که انواعشان را برشمردیم، بزداییم. بیقاعدگیهای نابجا را هر جا دیدیم، چه در گفتار و چه در نوشتار، گوشزد و اصلاح نماییم. اگر وضع بهگونهای است که تصحیح کلام کسی مقدور نمیشود، خود آن را همراه بحث چند بار تکرار کنیم تا مخاطب متوجه شود. بهعنوان مثال اگر طرف صحبتمان میگوید: «اِحیاناً چنین شده است.» ما در تأیید ماجرا بگوییم: «بله، درست، اَحیاناً همینطور شده است.» اگر کسی میگوید: «عناصُر، تجارُب یا کاوُش… »، کلمات او را در جای مناسب درون جملات خود تصحیح کرده بگوییم: «عناصِر، تجارِب، کاوِش… » خطاهای دستوری، یا واژه-معنایی نیز چنین است. اگر کسی واژهٔ کنکاش را بهمعنی جستوجو بهکار میبرد، ما در دنبالهٔ جملهٔ او دو سه بار «کندوکاو» بگوییم تا متوجه شود. و بههمین ترتیب لغات خارجی را در صورتی که معادل فارسی دارند، میتوانیم اصلاح کنیم. اگر کسی میگوید: «این هم یک ورژن (version) دیگری از فلان فیلم است.» ما بگوییم: «آری، گونهٔ دیگری یا برگردان دیگری است.» همچنین میشود معادلهای فارسی را جایگزین کلمات خارجی نمود، مانند: روانگسیختگی برای اسکیزوفرنی (schizophrenia)، درخودماندگی برای اُتیسم (autism)، جذبه یا گیرایی برای کاریزما (charisma) و جز اینها.
سه سال پیش کتابی ترجمهشده به دستم رسید که نسبتاً خوب ترجمه شده بود. لیکن مترجم همت نکرده بود شش هفت معادل کلمات انگلیسی را در سراسر کتابش در لغتنامهای جدید بجوید یا از یک استاد زبان بپرسد. او کلماتی مانند اُتیسم و کاریزما را همچنان حرفنویسی کرده بود. علاوه بر آن، در چند جای دیگر کتاب نابرابریهای معنایی بود و سؤالاتی برای خواننده مطرح میشد؛ بهنحوی که تصمیم گرفتم اصل انگلیسی کتاب را در کتابخانه پیدا کنم، بخوانم، مطابقت دهم و بدانم که در چند جا کلماتی بهخاطر مفهومنشدن حذف شدهاند یا تغییر یافتهاند. یک نمونه واژهٔ اصطلاحی provided بود که در جمله بهمعنی «مشروط به آنکه» یا «بهشرطی که» است، و مترجم بهدلیل اینکه برایش نامفهوم بوده، آن را حذف کرده و جمله را تغییر داده بود. همچنین خطاهای واژگانی مثل «گاهاً» بهجای «گاهی»، «نشئتگرفته» در عوضِ «مشتقشده» یا «شو (show) کمدی» بهجای «نمایش کمدی» و نابرابریهای دیگر افزون بر خطاهای املایی وجود داشت. بههر حال، هدف ما بهسازی زبان فارسی است و نمیتوانیم هرگونه بینظمی را تحمل کنیم و بگوییم خطاهای این مترجم در برابر نوشتهٔ خوبش اهمیتی ندارد، یا چون مطالعات و پیشرفتهای علمی و فنی به زبان انگلیسی نوشته میشود، واژههای علمی و تخصصی بهسهولت بهزبانهای دیگر راه مییابند و کاری هم نمیتوان کرد! اما نباید با این حرفها زبان خود را، این رمز هویت و ملیتمان را زیردست و کمارزش سازیم. اگر قرار باشد زبان را بهحال خود رها کنیم تا هر روز واژههای بیگانه وارد آن شوند و سبک عامیانه با املای نادرست وارد آن شود، پس چرا اینهمه کتاب دستور نگارش و ویرایش مینویسیم و منتشر میکنیم؟ چرا فرهنگستان زبان و ادب وجود دارد؟ یا چرا ویرایشگاه داریم؟ لیکن میتوانیم بپرسیم، چرا ترجمه یا نوشتهٔ خود را نمیدهیم قبل از چاپ ویرایش کنند؟ چرا ویراستاری فارسی مانند انگلیسی قانونمند نشده است؟ چرا صداوسیما به فارسی نمیپردازد و یکی دو ساعت در هفته را به بررسی خطاها در روزنامهها و نوشتهها اختصاص نمیدهد؟ پس همت کنیم زبان فارسی را منظم و از خطاها آزاد سازیم.
قواعد دستوری: از این پس میخواهیم قدری به قواعد دستوری بپردازیم و مشکلات نویسندگی را در پیوند با سبکهای کلام بیابیم و نقطهگذاری و نشانهنویسی را یادآور شویم. ابتدا نکاتی در بارهٔ نقلقول بیان میداریم که به دو گونهٔ مستقیم و غیرمستقیم پذیرفته میشود. فعلهای گفتن، اظهارداشتن، پرسیدن، اعلامنمودن، خطابکردن و جز اینها نقلقول را شروع میکنند. نقلقول مستقیم آن است که گفتهٔ کسی را عیناً بازگو کنیم. مثال، نخست وزیر اعلام کرد: «کانادا مسابقات المپیک را تحریمِ دیپلماتیک میکند.» او گفت: «چین اقلیت مسلمان ایغور را مورد آزار قرار میدهد.» برای نظمبخشیدنِ بیشتر به نوشتارمان علائم نقلقول (quotation marks) را نیز رعایت میکنیم. به مثالهای زیر توجه نمایید:
پدرم فرمود: «امروز هوا خیلی بد است، بیرون نروید.» معلم اول از من پرسید: «اسمت چیست؟» نقلقول غیرمستقیم آن است که جمله از قول گوینده بیان شود. از اینرو ممکن است تغییراتی در ضمیرها یا در زمان فعل رخ دهد. معلم اول از من پرسید که اسمم چیست. اما در فارسی میتوان بهگونههای دیگر و خلاصهتر نیز بیان مکتوب نمود. معلم اول اسمم را پرسید. یا «که» را از جمله حذف کرد و این بستگی به سبک سخن دارد. معلم اول از من پرسید اسمم چیست. اما بهتر است «که» را بگوییم. بهنظر میرسد نقلقول غیرمستقیم از طریق ترجمههای خارجی بهخصوص انگلیسی به فارسی وارد شده است. در عربی نیز همینطور است؛ در متون قدیمیتر نقلقول غیرمستقیم دیده نمیشود. در انگلیسی علاوه بر نقطهگذاری تغییر ضمایر و ترادف زمانیِ فعلها و گاه تغییر قیدها نیز در کار است، گو اینکه اکنون دقیق رعایت نمیشود. به یک مثال توجه نمایید. مستقیم: او میگوید: «من پول تو را بر نداشتهام.» غیرمستقیم: او میگوید (که) پول مرا / پولم را / بر نداشته است. (He says that he hasn’t taken my money.) با رعایت ترتیب زمان گذشته: او گفت که پولم را بر نداشته بود. (He said he hadn’t taken my money.) ولی ما در فارسی توالی یا ترتیب زمانی مثل انگلیسی نداریم و بهراحتی میگوییم: او میگوید که پول مرا بر نداشته است. یا: او گفت که پول مرا بر نداشته است. یا مستقیم میآوریم که بهتر است. او گفت: «من پولت را بر نداشتهام.» همچنین گاه هر دو گونه نقل و تغییر ضمیری شنیده میشود و این بهخاطر تأثیر زبانهای خارجی بر فارسی جدید و درهمشدن هر دو نقلقول است و هیچ خوب نیست. مثلاً: او گفت این منام که قمار را باخته است و روی نسیم آشیانه ساخته است. یا: این منام که قمار را باختهام و روی نسیم آشیانه ساختهام. و «که» را هم همهجا میگویند. پس بیاییم کاری درست انجام دهیم؛ حداقل در نوشتار نقلقول مستقیممان را نقطهگذاری کنیم و در شروع آن «که» نیاوریم، ولی آن را در غیرمستقیم بهکار بگیریم. مثال: از من پرسید: «چه وقت بر میگردی؟» که در غیرمستقیم میشود: از من پرسید که چه وقت بر میگردم. چند جملهٔ دیگر: به من گفت: «اینجا نمیتوانی حیوان خانگی داشته باشی.» و در غیرمستقیم: به من گفت که اینجا / آنجا نمیتوانم حیوان خانگی داشته باشم. از ما پرسید: «اینهمه وقت کجا رفته بودید؟» و در غیرمستقیم: از ما پرسید که اینهمه / آنهمه وقت کجا رفته بودیم.
همانگونه که گفتیم، نقلقول غیرمستقیم در متون قدیمتر عربی و فارسی دیده نمیشود. حال برای مثال چند جمله از متون قدیم و نیز ترجمهشده از کتب مقدس ذکر میکنیم؛ همچنان که ملاحظه میکنید هیچگونه نقطهگذاری ندارند. نقطههای پایانی از آنِ ماست.
۱- به ایشان بگو اگر بگریزید توفیقی نخواهید یافت. ٢- او پیش آمد و گفت یاران برخیزید و نترسید. ٣- موسی گفت پروردگارا سینهٔ مرا بگشای، و کارم را آسان ساز ۴- و خدا پاسخ داد ای موسی خواستههایت داده شد ۵- او دوباره با نگرانی پرسید من چگونه با این هیئت بدانجا وارد شوم.
حال به چند نکتهٔ بهترسازی توجه کنید:
- ننویسیم: «بهطور واقعگرایانه»، «بهطور» اضافی است.
- نگوییم: «هر کس کاندیدای دریافت ایمپلنت موفق است.» بگوییم: «خواستار دریافت ایمپلنت یا کاشتن دندان موفق است.»
- ننویسیم و نگوییم: «شما مزاحم نیستید، مُراحماید.» بگوییم «مَراحم»، مُراحم در لغت نداریم، مَراحم و یعنی مرحمتها.
- ننویسیم: «فردوسی یکی از بزرگترین شاعران جهان است.» بنویسیم: «بزرگترین شاعر جهان… » یا «از شاعران بزرگ جهان… »
- مُفاد از مصدر افاده تشدید ندارد، مثل مُقام که از مصدر اقامه و مُراد که از مصدر اراده است. مُقام را با مَقام اشتباه نکنیم. قُضات هم تشدید نمیگیرد.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید