بنی آدم اعضای یک پیکرند

مینا سبزواری – وست ونکوور 

بنی آدم اعضای یک پیکرند 

باور به این نیم‌بیت سعدی، در دل و جان ما ریشه دوانده و هر بار که نمودی از آن را در کردار خود و دیگران می‌بینیم، گواراییِ آبِ خنکی بر وجود تشنه‌مان را حس می‌کنیم.

این بار نیز همدردی اعضای پیکر انسانی را در ونکوور شاهد بودیم و تحسین کردیم.

آقای فرهاد صوفی خبری را دربارهٔ جوان بیماری، به دیگران رساندند و همدلی‌ها و مهرورزی‌ها چنان بالا گرفت که جای گفتن دارد. 

در دو پست منتشرشده در فیس‌بوک نوشته شد که در همین شهر و در میان جمع ما، سلیمان که فقط سی و دو سالش است، دچار گرفتاری و مشکلات زیادی شده که نمی‌داند به کدامش برسد.

بنی آدم اعضای یک پیکرند

سلیمان افغان‌تبار است و در ایران به‌دنیا آمده و بزرگ شده است. این هنرمند، طراح و خیاط از هفت سال پیش در ونکوور مشغول به كار خياطى و طراحى لباس بوده است. حدود دو ماه پيش متأسفانه ناگهان خبر شوک‌آوری را می‌شنود؛ اینکه در مرحلهٔ پیشرفتگی (stage) چهار سرطان روده و کبد است. در حال حاضر، عمل جراحی ممکن نیست و ایشان شیمی‌درمانی می‌شود، کارش را از دست داده و دشواری‌های مالی در کنار تنهایی و غربت، رنج و درد زیادی را بر او تحمیل کرده است.

بنی آدم اعضای یک پیکرند

سلیمان جوان است و تا امروز همه‌اش در فکر «آغاز» بوده، آغاز سفر به دوردست‌ها، آغاز ساختن زندگی در کانادا، آغاز کار و… خیلی از آغازها که در رؤیاهایش داشته است. او هیچ‌وقت به «پایان» فکر نکرده بود، پایانی که حالا به‌نظرش می‌رسد دور هم نیست. پایانی که بر هر لحظه از زندگی‌اش چنگ انداخته و کم مانده است او را از پای درآورد.

شوک، ترس، غم، درد و رنج و از همه بالاتر، تنهایی و غربت گرفتارش کرده است؛ تنهایش نگذاریم.

چگونه؟ 

به گفتهٔ پوریای ولی: «… به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی»

این پست و خبر را گردانندگان مهربان گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» در بالای صفحهٔ گروه نگاه داشتند و آنچه پیش آمد، نشان از این دارد که خوشبختانه دیگردوستی در میان جامعهٔ ما فراوان و مهرورزی همچون باران، بدون قید و شرط جاری است.

وقتی خبر منتشر شد که زندگی یک جوان در این شهر ابری و رو‌به‌تاریکی است، در کوتاه‌زمانی دیگران، آفتابش، نور چشم و گرمابخش دلش شدند، و رنگین‌کمانی از مهر در برابرش برپا داشتند. 

بسیارانی برای بازگشت سلامتی‌اش دعا و نیایش کردند. برخی مستقیماً حالش را پرسیدند و دلداری و دلگرمی دادند. برخی اطلاعاتی دربارهٔ راه‌های کمک‌خواهی از نهادها را در اختیارش گذاشتند. برخی که او را می‌شناختند، از گذشته‌هایش گفتند و قوت قلبش شدند. یک نفر پیشنهاد هدیهٔ سلول‌هایی از بدنش را داد. چند نفر خواستند که به دیدنش بروند. برایش گل فرستادند. پیشنهاد پختن و تقدیم غذاهای دیار پدری‌اش را دادند. روان‌شناسی قول مشاورهٔ رایگان داد. برخی به دیگران خبررسانی کردند، و بسیاری هم کمک مالی کردند و کلی از نگرانی‌اش کاستند.

بنی آدم اعضای یک پیکرند

آقای فرهاد صوفی که پیشقدم کمک به سلیمان گرامی شدند و حسابی را هم برایش گشودند تا مهربانان نیز کمک مالی کنند، گفتند که حدود ده هزار دلار کمک شد که دو برابرِ مبلغ پیش‌بینی‌شده به‌عنوان هدف این درخواست است. کل مبلغ جمع‌آوری شده به سلیمان گرامی پیشکش می‌شود. 

با آرزوی بهبود حال سلیمان گرامی و تحسین نیک‌اندیشان و نیکوکاران

ارسال دیدگاه