ترجمه و تلخیص: زهرا آهنبر – ایران
جوزف ناپلئون هنری بوراسا سیاستمدار و ناشر کانادایی از تبار فرانسوی در ۱ سپتامبر ۱۸۶۸ در مونترآل استان کبک کانادا متولد شد. او بهعنوان یکی از رهبران مهم ناسیونالیست، حامی استقلالِ هر چه بیشتر کانادا از امپراتوری بریتانیا و طرفدار حقوق کاناداییهای فرانسویتبار بود. هنری در خانوادهای سرشناس رشد کرد، پدرش نقاش معروف، ناپلئون بوراسا و مادرش آزلی پاپینو بود. پدربزرگ هنری، لوئی جوزف پاپینو، سیاستمدار اصلاحطلب و طرفدار دموکراسی بود و از قهرمانان شورشهای کانادای سفلی در سال ۱۸۳۷ بهحساب میآمد. هنری در کالج هولی کراس در شهر ووستر ایالت ماساچوست آمریکا و دانشکدهٔ پلیتکنیک مونترآل تحصیل کرد. در سال ۱۸۹۰، هنری که تنها ۲۲ سال داشت به سِمَت شهردار مونتبلو در کبک منصوب شد. سه حوزهٔ سیاسی مورد علاقهٔ هنری، روابط کانادا با بریتانیای کبیر، جایگاه فرانسویان کانادایی در این کشور و ارزشهای پیرامون زندگی اقتصادی بود.
شش سال بعد، هنری بهعنوان یک لیبرال مستقل از ناحیهٔ لابل، عضو مجلس عوام کانادا شد، اما در سال ۱۸۹۹ بهدلیل اعتراض علیه اعزام نیروهای کانادایی به جنگ بوئر دوم از سمت خود استعفا داد. در این سال، هنری علیه درخواست دولت بریتانیا مبنی بر ارسال گروه شبهنظامی برای کمک به بریتانیا در جنگ بوئر دوم، سخنرانی کرد. نخستوزیر وقت، ویلفرید لوریه، توافق کرده بود که نیروی داوطلبی را اعزام کند، اما در همین دوران بود که بذر اعتراضات علیه خدمت اجباری در قوای نظامی در جنگهای جهانی نیمهٔ قرن بعدی کاشته شد. مدت کمی بعد از استعفای هنری، او مجدداً برای همین سِمَت انتخاب شد. هنری، لوریه را متهم کرده بود که خودش را به امپراتوری بریتانیا و حامیانش در کانادا فروخته است. بهطور کلی، حیات سیاسی هنری با دورانی تلاقی یافته بود که اکثریت انگلیسیزبانان کانادا پیوند عمیقی را با امپراتوری بریتانیا احساس میکردند و در زمان جنگ بریتانیا در آفریقای جنوبی، حمایت از کشور مادر را وظیفهٔ خود میدانستند.
در شروع قرن بیستم، هنری در انتخابات با اقتدار پیروز شد و بار دیگر به مجلس عوام بازگشت. او تلاش میکرد پارلمان تنها قدرتی باشد که میتواند از جانب کانادا اعلان جنگ کند. هرچند این طرحِ پیشنهادی در مجلس رأی نیاورد، اما این مسئله تا ۴۰ سال بعد از این تاریخ، یکی از مسائل سیاسی مهم کانادا محسوب میشد. در سال ۱۹۰۳، هنری برای مقابله با آنچه که شرارتهای امپریالیسم میدانست، «اتحادیهٔ ناسیونالیستی کانادا» را بهراه انداخت تا روح وطنپرستی تماماً کانادایی را در جامعهٔ فرانسویزبان القا کند. این اتحاد با هر نوع وابستگی سیاسی به بریتانیا یا ایالات متحده مخالف بود و از خودمختاری کانادایی در امپراتوری بریتانیا حمایت میکرد. هنری در ۱۱ مهٔ ۱۹۰۷، پارلمان فدرال را ترک کرد، اما در سیاستهای کبک عضو فعالی باقی ماند، در نتیجه سال بعد در انتخابات استانی ۱۹۰۸ ناحیهٔ دوم مونترآل، به عضویت مجلس قانونگذاری کبک درآمد.
هنری تا زمان بازنشستگی از مجلس در ۵ سپتامبر ۱۹۱۲، رهبری اتحادیهٔ ناسیونالیستی را برعهده داشت. هنری همچنان به انتقادکردن از لوریه ادامه داد و معتقد بود که سازشهایش بیشتر به امپراتوری بریتانیا کمک میکند. هنری تلاش ناموفقی نیز در بهچالشکشیدن طرح پیشنهادی ساخت کشتیهای جنگی برای محافظت از امپراتوری بریتانیا داشت. او با تلاشهای لوریه برای تشکیل نیروی دریایی کانادا در سال ۱۹۱۰ مخالفت کرد، چرا که عقیده داشت چنین کاری کانادا را به کشمکشهای آینده بین بریتانیا و آلمان خواهد کشاند. این لایحه به دولت اجازه میداد بدون دخالت پارلمان، نیروهای دریایی کانادا را به بریتانیا اعزام کند. در نهایت، وی از ایجاد یک نیروی دریایی مستقل حمایت کرد، اما مایل نبود آنطور که لوریه در سر داشت، چنین نیرویی تحت فرماندهی بریتانیا باشد. هنری با استفاده از این موضوع، طی انتخابات فدرال ۱۹۱۱ یک کمپین ضدِلیبرال برپا کرد. حملات و انتقادات هنری، قدرت لوریه در کبک را از بین برد و به شکست حزب لیبرال در این انتخابات منتج شد. هرچند، حرکات سیاسی هنری به پیروزی حزب محافظهکار کمک کرد که نسبت به لیبرالها، سیاستهای طرفدار امپریالیسم محکمتری داشتند.
از دیگر اقدامات هنری بوراسا در سال ۱۹۱۰ علاوهبر عضویت در مجلس استانی بهعنوان نمایندهٔ سن یِسَنت، تشکیل روزنامهای تحت عنوان «لو دووآر» (Le Devoir) برای ترویج اتحاد وطنپرستیاش بود و خودش نیز تا سال ۱۹۳۲ بهعنوان ویراستار روزنامه خدمت کرد. هدف اصلی هنری این بود که لو دووآر را فرای کنترل احزاب سیاسی مستقر در کبک و اتاوا قرار دهد که بر ارگانهای مطبوعاتی نفوذ داشتند. احزاب، فعالیت مطبوعات را به منافع انتخاباتی خود اختصاص داده بودند و با اقدامات حزبی و حمایت این نشریات، سعی در کنترل افکار عمومی داشتند. هنری نام Le Devoir که در فرانسوی بهمعنای «وظیفه» نیز است، بهدلیل تأکید بر تعهد خود به یکپارچگی و عدالت و تمایلش به خدمت بهنفع عموم مردم، برای روزنامهٔ خود انتخاب کرد.
در سال ۱۹۱۳، وقتی انتاریو استفاده از زبان فرانسوی در مدارس خود را تقریباً ممنوع اعلام کرد و زبان انگلیسی را بهعنوان زبان رسمی آموزش و پرورش در آن استان اعلام کرد، هنری بوراسا دولت انتاریو را محکوم کرد و آنها را بهاصطلاح «آلمانیتر از آلمانها» (کاسهٔ داغتر از آش) خطاب کرد. هنری در سخنرانی سال ۱۹۱۵ خود از هموطنانش درخواست کرد تا چشمشان را بر دشمنان داخلی در کانادا باز کنند: «دشمنان زبان فرانسوی و تمدن فرانسوی در کانادا، آلمانهای ساکن سواحل شپری نیستند؛ بلکه حامیان انگلیسیسازی از تبار انگلیسی-کانادایی، انجمن برادری پروتستان و فتنهبرانگیز «نظم نارنجی» یا همان کشیشان ایرلندیاند. فراتر از همهٔ موارد، دشمنان ما کاناداییهای فرانسویتباری هستند که بر اثر غلبه و سه قرن بندگی استعماری تضعیف شده و تنزل یافتهاند. اجازه ندهید اشتباهی صورت بگیرد: اگر اجازه دهیم اقلیت مردم در انتاریو زیر پا له شوند، بهزودی نوبت دیگر گروههای فرانسوی در کانادای انگلیسی فرا خواهد رسید». هنری تنها زمانی کمپین مبارزاتی خودش را لغو کرد که پاپ دستور به سازش داد.
در سال ۱۹۱۷، احزاب سیاسی اصلی از هنری بوراسا بهعنوان سمبل ناسیونالیسم افراطی فرانسوی-کانادایی نام میبردند. لوریه تمایلی به سازش و موافقت با خدمت اجباری نداشت چون از تحویلدادن کبک به بوراسا واهمه داشت و از طرفی دیگر نخستوزیر وقت، رابرت بوردن که از حزب محافظهکار بود، هشدار میداد که اگر لیبرالها بهرهبری لوریه پیروز شوند، بوراسا رهبری واقعی را در دست خواهد گرفت و کانادا را از جنگ بیرون خواهد کشید. خود هنری نیز رهبر مخالفان کاناداییهای فرانسویتبار علیه مشارکت در جنگ جهانی اول، بهویژه برنامههای بوردن برای اجرای خدمت وظیفهٔ اجباری در سال ۱۹۱۷ بود. استدلال وی بر این بود که منافع کانادا در خطر نیست. او موافق بود که این جنگ برای نجات فرانسه و بریتانیا ضروری است، اما باور داشت که فقط کاناداییهای داوطلب برای خدمت باید به مناطق جنگی اروپا اعزام شوند. مخالفت بوراسا با خدمت وظیفه اجباری منجر به ازدسترفتن محبوبیت وی نزد عموم مردم انگلیسیزبان شد. نمود این نارضایتیها، اتفاقی بود که طی سخنرانی وی در اتاوا رخ داد. در این سخنرانی، عدهای از افراد مخالف بوراسا سبزیجات و تخممرغ بهسمت وی پرتاب کردند. هرچند این آخرین مورد تأثیرگذاری هنری بر سیاستهای کانادا بود و رفتهرفته از قدرت و نفوذ وی کم شد.
بوراسا در سال ۱۹۲۵ گفت که از دنیای سیاست کنار خواهد کشید، اما تنها سه ماه بعد، در انتخابات فدرال بهعنوان نمایندهٔ مستقل به مجلس عوام بازگشت و تا شکست خود در انتخابات سال ۱۹۳۵ در این سِمَت باقی ماند. با وجود اینکه بوراسا دیگر سِمَت سیاسی خاصی برعهده نداشت، اما نفوذ تفکراتی وی بسیار قابلتوجه بود. بهطور مثال، جانشین لوریه در حزب لیبرال، مکنزی کینگ، پس از بهدستگرفتن رهبری حزب از ایدههای بوراسا دربارهٔ قدرت پارلمان برای اعلان جنگ حمایت کرد. پس از آغاز جنگ بریتانیا با آلمان در سال ۱۹۳۹، کینگ بهمدت ۷ روز کانادا را کشوری بیطرف اعلام کرد و در نهایت در نیمهٔ دوم قرن بیستم موفق شد به ایدهٔ بوراسا جامه عمل بپوشاند.
طی دههٔ ۱۹۳۰، هنری بوراسا مانند دیگر سیاستمداران آن زمان، خواستار این بود که کانادا درهای کشور خود را روی مهاجران یهودی بسته نگه دارد. همچنین بوراسا در طول بحران خدمت وظیفهٔ اجباری سال ۱۹۴۴ برای جنگ جهانی دوم، هرچند ضعیفتر، اما با این لایحه مخالفت کرد و یکی از اعضای حزب «بلوک پوپیولر» بود. او با اسقفهای کاتولیک نیز که مدافع حمایت نظامی از بریتانیا و متحدانش بودند، مخالفت کرد. همچنین، بوراسا قدرت تعیینکنندهای در شکلگیری نگرش فرانسوی-کانادایی در کنفدراسیون کانادا بود. درواقع، بوراسا پدر ایدئولوژیک ناسیونالیسم فرانسوی-کانادایی محسوب میشود. یکی از برنامههای ناسیونالیستی هنری، پافشاری وی بر انگلیسی-فرانسوی بودن کانادا و مقاومت فرهنگ فرانسوی-کانادایی در برابر تجزیه و حقوق مساوی در سراسر کشور بود. بوراسا در منظر عموم مظهر دوفرهنگی شناخته میشد که این اصطلاح در دههٔ ۱۹۶۰ رواج یافت.
هنری بوراسا در سال ۱۹۴۴ دچار حملهٔ قلبی شد که تواناییهای وی را شدیداً محدود کرد. سرانجام، وی در ۳۱ اوت ۱۹۵۲، یک روز پیش از تولد ۸۴ سالگیاش در اوترمونت کبک درگذشت و در گورستان نوتردام دونژ واقع در مونترآل به خاک سپرده شد. عقاید سیاسی هنری بوراسا عمدتاً ترکیبی از لیبرال، تفکرات اجتماعی کاتولیک و تفکرات سیاسی سنتی در کبک بود. او در فعالیتهای ضدِامپریالیسم و حمایتهای خود از لیبرالهای مدنی برای فرانسویان کانادا، یک لیبرال تمامعیار بود و رویکردش نسبت به مسائل اقتصادی اساساً کاتولیک بود. در حالی که به نظریهٔ تفوق مطلق پاپ مبنی بر مسئولبودن کلیسا در برابر اعتقادات، اخلاقیات، نظم و اجرای امور شدیداً اعتقاد داشت، در برابر دخالت کلیسا در حوزهٔ سیاست مقاومت میکرد. وی از رشد صنایع عظیم ناراضی بود و عقیده داشت سود حاصل از شرکتهای بزرگ غیراخلاقی است، اما شرکتهای کوچکتر مشروعیت دارند. بهنظر میرسد هنری معتقد بود که ظهور شرکتهای بزرگ کارایی اقتصادی ندارد بلکه ناشی از حرص و طمع است و اگر آموزههای کاتولیک مقبول شود، چنین روندی باید متوقف شود. او باور داشت مردمش باید پرتویی از مذهب کاتولیک در آمریکای شمالی باشند و بزرگترین آرزویش این بود که کانادا را از آمریکاییشدن باز دارد. بدین معنی که با بالاتر قرار دادن ثروتاندوزی در مقابل ستایش خداوند در جوامع کانادایی مخالف بود. با اینکه باور داشت تملک دارایی برای آزادی بشر امری ضروری است، اما اظهار میداشت که در مسائل اقتصادی، صلاح عمومی واجبتر است.
هنری هر زمان که فرصت پیدا میکرد، با مداخلهٔ دولت نیز مخالفت میورزید و در طول دوران خدمتش هر چه بیشتر بر ضرورت اصلاحات اخلاقی تأکید داشت. بلوار هنری بوراسا، ایستگاه مترو هنری بوراسا و حوزهٔ انتخاباتی بوراسا همگی بهیاد وی نامگذاری شدهاند. همچنین چند خیابان، پارک و ساختمان شهرداری پاپینو در کبک به احترام وی نامگذاری شدهاند و نوشتههای زیادی از وی بهجا مانده است.
منبع: ویکیپدیا