رژیا پرهام – تورنتو
توی حیاط بودیم و سرگرمِِ میز آببازی که لباس دخترک خیس شد.
گفتم: «بهتره لباست رو عوض کنی.»
سراغ کولهپشتیاش رفت. گفتم: «اینجا نه! بهتره داخل عوض کنی.» پرسید: «چرا؟» گفتم: «همسایهها میبینن.»
رفتیم داخل، جلوی در کولهپشتیاش را باز کرد. گفتم: «بهتره بری تو!» پرسید: «چرا؟» گفتم: «ممکنه کسی رد بشه و تو رو ببینه!» همانطور که کولهپشتیاش را برمیداشت، چشمانش را ریز کرد، نگاهم کرد و پرسید: «رژیا، چرا آدمها اینقدر علاقه دارن که منو ببینن؟!»
متعجب نگاهش کردم. حق داشت. گفتم: «معذرت میخوام، دلیل این جملهبندی برمیگرده به فرهنگ کشور زادگاه من. بهتره اینطوری بگم که لطفاً برای لباس عوضکردن جایی رو انتخاب کن که مناسب باشه و حریم خصوصیت حفظ بشه.»
به علامت موافقت سری تکان داد و داخل رفت.