نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت دهم 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور

گویش‌نویسىِ عامیانه نکنیم – هدف ما حفظ سلامت، اقتدار و زیبایى فارسى است، و قصد نداریم از روش تجویزى در برابر توصیفى بهره بگیریم، اما شرط بِلاغ را مى‌گوییم. نوشتن به گویش عامیانه در هر شهر و دیارى که باشد آن‌هم با این خط ناقص، فارسى را خراب‌تر مى‌سازد. روزى این مشکل را با یکى از استادان ادب فارسى در میان گذاشتم. او مانند چند نفر دیگر گفت: «مگر چه عیبى دارد؟» صادق هدایت «این سبک را متداول ساخته است و ادبیات او خیلى مردم‌پسند شده، او را معروف و محبوب نموده است.» لیکن باور کنید این حرف صحیح نیست، به دو دلیل: ١) صادق هدایت گفت‌وگوهاى عامیانه و اصطلاحات محاوره را تا ٩٠ درصد کامل نوشته است. شما آثار او را بخوانید و در آن‌ها دقیق شوید، چندین صفحه یک بار، دو سه جمله را عامیانه نقل قول کرده، آن‌ها را درون گیومه گذاشته است. واژه‌هاى فرانسه هم لابلاىشان دیده مى‌شود. ٢) وى به‌خاطر عامیانه‌نویسى مشهور نشده است، براى مضامین ادبى نو و بن‌مایه‌هاى (themes) پُرجاذبه‌اى که عرضه نموده، شهرت یافته است. ایرج میرزا هم با آن قریحهٔ شاعرانهٔ والایش و زیبایى سخنش، کلمات عامیانه را کامل نگاشته است، و از گویش تهرانى شکسته استفاده نکرده است. او به‌دلیل تحصیلش در زبان فرانسه، گاه یک مصرع از یک شعر را با فرانسه تضمین کرده است. یک مثال: «با همه جفت و جلا و تک و پو / دان مَ پُش ایل نیا پا آن سول سو (dans ma poche il n’y a pas un sole sou)» یعنى یک پشیز هم در جیبم یافت نمى‌شود. یا inspecteur generalام کردند، یعنى بازرس کُل‌ام کردند. بگذریم، گویش‌نویسى چند عیب دارد: 

از صلابت، ابّهت و منزلت زبان مى‌کاهد؛ خواندن بعضى کلمات را دشوار مى‌سازد؛ یادگیرندگان زبان فارسى را گیج مى‌کند، زیرا با نگارشى مختلف روبرو مى‌شوند چون گونهٔ دیگرى جدا از زبان معیار به‌نمایش گذاشته مى‌شود، مانند «شما اینقد تو خونه نمونین.» به‌جاى «شما این‌قدر در خانه نمانید.»؛ تازه این گویش تهرانى است، گویش‌هاى شهرهاى دیگر چه مى‌شوند! پس اصفهانى‌ها، یزدى‌ها، کرمانى‌ها، مشهدى‌ها، یا سایر شهرها نیز بیایند و هر یک گویش خود را در داستان‌ها، از طریق گفت‌وگوهاشان بنویسند! مگر ما مى‌توانیم آهنگ صدا، تکیه‌هاى صوتى و زیروبمىِ کلام و آهنگ و نواى گفتار هر شهر را به نگارش درآوریم؟ ممکن است پاسخ دهید، «گویش محاورهٔ پایتخت معیار شده است و در همهٔ شهرها از آن تقلید مى‌شود.» لیکن این قضاوتى است نه عالمانه و نه عادلانه؛ و پاسخ نه این است. آنچه همه می‌گویند و می‌شنوند، سخن معیارِ گفتارى فارسى است، اگر هر شهر دیگرى سال‌ها پایتخت شده بود، گویش آنجا با ریزه‌کارى‌هایى چند، مورد تقلید قرار مى‌گرفت؟ 

تهران سالیانى دراز از ابتداى حکومت شاهان قاجار تا امروز پایتخت بوده و مرکزیت داشته است. مهاجرت‌ها و نقلِ‌مکان‌ها به تهران از دیگر نقاط کشور بسیار زیاد بوده بر گفتار ساکنانش تأثیر گذاشته و گویشى فراگیر به‌وجود آورده است. البته تهرانى‌هاى قدیم، که هنوز در پاره‌اى از مناطق این کلان‌شهر زندگى مى‌کنند، آهنگ صدا و زیر‌وبمى‌هاى قشنگى در سخن دارند. پایان جملات پرسشى را لطیفانه مى‌کشند که دلنشین است. ولى از سوى دیگر تلفظ گروهى ازاسم‌ها، صفت‌ها و فعل‌ها را تغییر داده‌اند که نامقبول شده است. واکه‌هاى یک دسته از کلمات را عوض کرده‌اند و از آنجا که مردمان دیگر گفتارشان را پسندیده و ملاک قرار داده‌اند، به خود بالیده‌اند. جالب این است که کتاب‌های لغت نیز این‌گونه «گفتن‌ها» را درکنار تلفظ‌هاى اصیل و قدیم وارد نموده ‌اند. به چند نمونه توجه کنید: 

 خنَک به‌جاى خنُک، ابریشَم به‌جاى ابریشُم، خِرمن براى خَرمن، پنجِره براى پنجَره… 

تبدیل واکهٔ a به e در دسته‌اى از فعل‌ها براى سهولت بیان از سال‌ها پیش در گویش تهرانى انجام پذیرفته و به برخى شهرهاى دیگر نیز راه یافته است. به این فعل‌ها نگاه کنید که در اصل «ــَ» بوده و بعد «ــِ» شده‌اند، مانند رَسیدن که به رِسیدن جهت یافته است، کَشیدن، چَشیدن، کَشتن (مخفف کاشتن)، هَشتن، چَسبیدن و چند تاى دیگر… لیکن تهرانى‌ها مصدر فِعال از باب مفاعلهٔ عربى را به فَعال تبدیل کرده‌اند که درست عکس راه سهولت است. فِرار به فَرار، عِلاج به عَلاج، خِلاف به خَلاف، لِقاء به لَقا ( مثل مه‌لَقا)، شِفاء به شَفا و بر همین قیاس گفته‌اند: لَحاظ، فَدا و چند تاى دیگر… همچنین شنیده‌ایم که گفته‌اند: صَراط مستقیم. آرِش را که اسمِ‌مصدر شینىِ آوردن است، به آرَش (که اسم پسر است) گردانده‌اند. 

گویش تهرانى آهنگ صدا و زیروبمىِ قشنگ و دلنشینى دارد، اما نگوییم «گُشنه‌مِه»، بگوییم «گرسنه‌ام». وقتى واکهٔ a را به e تبدیل مى‌نماییم، دیگر آن را به i نبریم. آتَش، آتِش می‌شود؛ نگوییم آتیش. همچنین بگوییم کشمش و نگوییم کیشمیش، بگوییم فِتیله و نگوییم فیتیله. از همهٔ این‌ها مهم‌تر، پایانهٔ فعل دوم‌شخص جمع است؛ گرچه در گفتار به‌کار می‌بریم، هرگز آن را به نوشتار وارد نسازیم. ننویسیم، «اجازه بدین یا اجازه مى‌دین مرخص شوم یا بشم.» ننویسیم و نگوییم، «دیروز آمدم، تشریف برده بودین یا حضور نداشتین.» این هیچ خوب نیست و به سلامت زبان زیباى فارسى لطمه مى‌زند. 

حال لازم است براى تمام‌کردن بحث گویش‌ها به دو واکهٔ مرکب قدیم نیز بپردازیم. ما دو واکهٔ مرکب آو و آى (au و ay) در فارسى داشته‌ایم. مثلاً مى‌گفتیم: نَوروز و مَیکده ؛ آنگاه au به ou و ay به ey گراییده است. این دو واکه یا مصوت در عربى وجود دارد. در لفظ «آوحَینا» هر دو واکهٔ مرکب شنیده مى‌شوند. در فارسى تاجیکستان و در بعضى جاهاى افغانستان هم این دو واکهٔ مرکب وجود دارند. گفته مى‌شود: نَوروز و نَیَستان. 

حال، بحث گویش‌نویسى را کنار مى‌گذاریم و به سخنى دیگر مى‌پردازیم. باز هم لازم است از تأثیر عربى بر فارسى بگوییم: بیشترین تأثیر نحو عربى در فارسى – پیش از این به وام‌گیرى فراوان اسم‌ها، صفت‌ها و بعضى حروف اضافه و ربط از عربى اشاره کردیم؛ آن‌ها مربوط به علم صرف مى‌شدند. حال مى‌خواهیم چند مورد بسیار مهم را در وام‌گیرى فارسى از نحو عربى یادآور شویم. 

بنا بر سُنتی دیرین، عربى کلماتش را به سه نوع تقسیم می‌کند: اسم، فعل و حرف. همخوان‌ها را «حروف» و واکه‌ها را «حرکات» مى‌نامد. حرکات عبارت‌اند از کسره، فتحه و ضمه یا به فارسى: زیر، زبر و پیش. عربى مدّ، شدّ و جزم دارد؛ قواعد ترکیب بعضى واکه‌ها (vowels) در همخوان‌ها (consonants)، کشیدگى، کوتاهى و جز این‌ها را دارد، که در علم تجوید کلام مطالعه می‌شود. پایان اسم‌ها در حالات مختلف نحوى تغییر می‌کند: مرفوع، منصوب، یا مجرور می‌گردد. این امر را اِعراب مى‌گویند. تنوین عبارت است از صداى «ن n» که با دو ضمه، دو فتحه یا دو کسره مشخص مى‌شود. صرف‌ونحو عربى بسیار مفصل، دقیق و پیچیده است و به گفتار ما در اینجا مربوط نمی‌باشد و ما مى‌خواهیم کمترین اندازهٔ لازم را براى فارسى‌زبانان مطرح سازیم. 

ایرانى‌ها بعد از اسلام چنان در استفاده از عربى زیاده‌روى و اسراف کردند که چندین حرف اضافه و ترکیبشان را نیزگرفتند و وارد فارسى ساختند. کلماتى از این دست عبارت‌اند از حتى، الىٰ، وَ، منها، لذا، علیه، فى، فیها…

جاافتادن واژه‌ها – پس از اینکه کلمه یا ترکیبى به نادرستى به‌کار مى‌رود و زیاد تکرار مى‌شود، معنى تازه‌اى به خود می‌گیرد و در آن جا مى‌افتد و رواج مى‌یابد. یک نمونهٔ قدیمى لغت «اجاره» است که به‌جاى ایجار به‌کار گرفته شده است. اسم فاعل ایجار، موجر، ولى اسم فاعل اجاره مجیر است. کلمهٔ توسطِ به‌معنى از سوى، به‌وسیلهٔ یا به‌دستِ جا افتاده و جایگزین فاعل اصلى جمله مى‌شود. 

نمی‌دانیم چرا ایرانى‌ها این‌قدر به مؤنث‌آورى صفات علاقه داشته‌اند؛ فارسى که مؤنث ندارد! چرا گفته‌اند، «قرض‌الحسنه»؟ باید قرض‌الحسن باشد. در قرآن هم هست. تهرانى‌ها واژهٔ آخِر را آخَر تلفظ کرده‌اند و جا افتاده است. آخِر یعنى دیگر یا بعدى. در هر حال، ما ایشان را تشویق مى‌کنیم زبان زیبایمان را حفظ کنند تا خراب نشود! ننویسیم، «چرا جریمهٔ اولیه را نپرداختى؟» بگوییم «جریمهٔ اول»؛ یا «روزمرّه» زشت ساخته شده است؛ زیبایش نماییم: «هرروزه» یا «روزانه». بارى، تکرار این نکته‌ها تکرار مُملّ نیست، هر اندازه بازگو شود، بهتر است. 

خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.

قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید

نظرات

ارسال دیدگاه