مژده مواجی – آلمان
بهنظر میآمد مسئول خانهٔ سالمندان تا حالا کمتر با مهاجران سروکار داشته است. این را از برخوردش در تماس تلفنیای که با هم داشتیم، احساس کردم. پرسیدم:
– دو تا از مراجعانم که پیش شما تقاضای کارآموزی برای مراقبت از سالمندان کردهاند، منتظر خبر و تماسی از طرف شما هستند.
– من به هر دو تلفن زدم. هیچکدام در دسترس نبودند. منتظر بودم با دیدن شمارهام به من زنگ بزنند، اما خبری نشد. فکر کردم منصرف شدهاند.
– فکر نمیکنم اصلاً شمارهٔ شما را شناخته باشند. آنها هم نگراناند که از شما خبری نشده است.
هر دو را پس از اتمام کوچینگ شغلیای که با آنها داشتم، در مرکزی آموزشی برای دورهٔ کوتاهمدتِ یادگیری مراقبت از سالمندان، اسمنویسی کرده بودم. همزمان برایشان درخواست جای کارآموزی در خانهٔ سالمندانی نزدیک محل زندگیشان هم داده بودم.
هر دوی آنها در سن نوجوانی قبل از آنکه چشموگوششان باز شود، از مدرسه بیرون آورده شده بودند تا ازدواج کنند و بچهدار شوند؛ مانند اکثر زنان دوروبرشان. زندگیشان در افغانستان و ایران در خانهداری گذشته بود و گاهی نیز در حاشیهٔ خانهداری، کارهای دستی مانند قلاببافی یا خیاطی برای فروش کرده بودند. با ورود به آلمان، برای یادگیری زبان آلمانی دوباره باید دستوپنجهشان با قلم و کاغذ آشتی میکرد. انگیزهٔ بالایشان آشتی را بهمراتب راحتتر کرد.
خانم مسئول با لحنی که انگار کلافه شده است، شکایتمندانه ادامه داد:
– باید مجدداً به درخواست آنها رسیدگی کنم. باید برای مصاحبه بیایند تا ببینم اصلاً وضع آلمانی صحبتکردنشان چطور است.
– زبان آلمانی آنها برای کارآموزی کافی است. هر دو مسئولیتپذیر و منظماند و نیاز به حمایت دارند تا وارد بازار کار شوند. باید به آنها وقت داد که کمکم با پیچوخم کارهای اداری آشنا شوند.
میزان صبر و حوصلهٔ خانم مسئول با مراجعان را نمیتوانستم حدس بزنم. حرفهای قبلیاش را مرتب تکرار میکرد.
پس از آن با مرکز آموزشی تماس گرفتم. باید آنها وارد میدان میشدند تا کار تندتر پیش برود. زنگ زدم:
– خواهش میکنم خودتان با مسئول خانهٔ سالمندان تماس بگیرید و امورات کارآموزی را ردیف کنید. سوءتفاهم پیش آمده است.
در حال انجامدادن کارهای دفتری بودم که یکی از آن دو برایم پیام صوتی گذاشت. به روی پیام فشار دادم تا گوش کنم. میگفت؛ وقت مصاحبه به آنها دادهاند.
خیالم راحت شد. میدانستم که از عهدهٔ مصاحبه برخواهند آمد. با هم حضور در مصاحبه را تمرین کرده بودیم.