تالین ساهاکیان – آلمان
یکی بود یکی نبود یا کسی چه میداند، شاید هم هیچکس نبود… ۹ میلیارد سال از تولد کهکشان راه شیری که یکی از صدها میلیارد کهکشان گیتی است، میگذشت و ۱۰۰ میلیارد ستاره و تعداد بیشماری جِرم، سیاره، ابر متراکم و غیره در آن میگشتند، اجرام و مواد دیگر را به خود جذب میکردند، به اجرام دیگر جذب میشدند، بزرگ میشدند، منفجر میشدند و ستارگان و سیارات و اجرام دیگر را بهوجود میآوردند، روندی که در همین لحظه هم ادامه دارد و همیشه ادامه خواهد داشت. تولد خورشید و منظومهٔ شمسی ما هم از این قاعده مستثنی نبود: بهاحتمال زیاد، داستان خورشید ما از انفجار یکی از ستارگان پُرجِرم در کهکشان راه شیری آغاز شد. موج شوک ناشی از این انفجار، باعث فروپاشی یک ابر متراکم از گازها و غبارهای میانستارهای شد و این ابر متراکم، تبدیل به دیسک چرخانی از مواد یا بهعبارت دقیقتر، یک سحابی خورشیدی، شد. گرانش، باعث جذب مواد بیشتر و بیشتر در مرکز این دیسک شد و فشار در مرکز دیسک آنقدر زیاد شد که اتمهای هیدروژن شروع به اتصال بههم و تبدیلشدن به هلیوم کردند، تبدیلی دائمی که باعث ایجاد انرژی عظیمی میشود و به این ترتیب بود که خورشید همیشهسوزان ما متولد شد و ۹۹ درصد مواد دیسک در آن جمع شدند، ولی مواد لایههای بیرونیتر دیسک هم شروع به چسبیدن به همدیگر و تشکیل اجسام بزرگتر و گردش بهدور خورشید کردند و به این ترتیب بود که دور خورشید سیارهها، سیارکها و قمرها شکل گرفتند و زمین، یکی از این سیارگان تازهمتولد بود، با یک ماه که دور آن میگشت.
اکنون ۴٫۵ میلیارد سال از تولد زمین میگذرد، سیارهای که بزرگی آن نسبت به منظومهٔ شمسی ۱ به ۳۶٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ است، همان منظومهٔ شمسیای که نسبت به کل کهکشان راه شیری مانند حبهای انگور در یک تاکستان است، همان کهکشان راه شیریای که نسبت به کل گیتی مانند یک کاه در یک مزرعه است! به راستی، زمین ما نسبت به کل گیتی مانند ماسهای کوچک در یک صحراست و با این حال، این ماسهٔ کوچک، از زمان پیدایش تاکنون لحظهای ازپیچیدهتر، کاملتر و سحرآمیزتر شدن باز نایستاده است. ۳٫۸ میلیارد سال پیش، وجود برخی شرایط خاص روی زمین، یکی از شگفتانگیزترین رویدادها در تاریخ منظومهٔ شمسی را رقم زد: از مواد بیجان روی زمین موجودات زنده بهوجود آمدند و راه پُرپیچوخم و طولانی تکامل بر کرهٔ زمین آغاز شد، راهی که در هر نقطه، پیدایش گونههای جدید از موجودات زنده را رقم زد، از باکتریها و میکروبها و ویروسها گرفته تا بندپایان، تا ماهیها، تا گیاهان خشکی، تا حشرات بالدار، تا دوزیستان، تا خزندگان، تا دایناسورها، تا پستانداران، تا پرندگان، تا گلها، تا میمونهای انساننما، تا بشر دوپا و تا انسان مدرن یا خردمند که «همین» دویست هزار سال پیش بهوجود آمد.
تخمین زده میشود که در حال حاضر روی زمین ۸٫۷ میلیون گونهٔ یوکاریوت وجود دارد. یوکاریوتها موجوداتیاند که سلولهای آنها هستهای غشادار دارند مانند جانوران، گیاهان، جلبکها، قارچها و غیره. جالب است بدانیم که فقط ۱٫۲ میلیون گونه از گونههایی که در حال حاضر روی زمین زندگی میکنند، توسط بشر شناسایی و طبقهبندی شدهاند و بیشتر گونههای ساکن در خشکی و آبها هنوز برای ما ناشناختهاند. در ۲۰۰ هزار سال گذشته، انسان خردمند همواره در حال اکتشاف زمین و اسرار آن بوده است، ولی واقعیت این است که حتی امروز و با وجود پیشرفتهای قابلِتوجه علمی، پرسشهای بشر در مورد زمین بسیار بیشتر از دانش اوست. با اینحال، یک چیز مشخص است: اکوسیستمهای زمین، مجموعههایی منظم و دقیق از اجزاء بیشمارند که هر یک در کنار و در هماهنگی با اجزاء دیگر میتوانند به بقا ادامه دهند بهطوری که اختلال در هر جزء این مجموعه میتواند کل اکوسیستم را بهخطر بیاندازد.
در طول ۵۰۰ میلیون سال گذشته، زمین پنج بار دچار انقراض کلی شده است و طی هر کدام از این انقراضها، بیشتر گونهها و سردهها روی زمین نابود شدهاند. این انقراضهای کلی عموماً بهعلت تغییرات آبوهوایی شدید و تغییر سطح آب دریاها در نتیجهٔ برخورد سیارکها، فورانهای عظیم آتشفشانی و غیره رخ دادهاند. گروهی از کارشناسان بر این باورند که زمین در حال حاضر، انقراض کلی ششم را تجربه میکند، بهطوری که تا سال ۲۱۰۰ نیمی از گونههای زمین نابود خواهند شد، ولی علت این انقراض کلی با انقراضهای کلی پیشین بسیار متفاوت است: اینبار، انسان مدرن، بهتنهایی، مسئول و علت نابودی است.
فقط ۲۰۰ هزار سال از پیدایش انسان مدرن و۲۵۰ سال از آغاز انقلاب صنعتی میگذرد، دورههایی که نسبت به دورهٔ ۳٫۸ میلیارد سالهٔ حیات روی زمین، هیچ مینمایند و با اینحال، انسان مدرن و مخصوصاً انسان مدرنِ صنعتیشده در این مدت کوتاه با زیادهخواهی و هوشی که بسیار سریعتر از اخلاقیات و بصیرتش رشد کرده، توانسته است کل اکوسیستمهای زمین را که در طول صدها میلیون سال به این نظم شگفتانگیز رسیدهاند، در آستانهٔ نابودی قرار دهد.
بدیهی است وقتی از نابودی زمین صحبت میکنیم، از نابودی خود این سیارهٔ گردان صحبت نمیکنیم. سیارهٔ زمین خواهد ماند همانطور که ۴٫۵ میلیارد سال مانده است. چیزی که ما نابود میکنیم، زندگی و بقای گونههای ساکن بر روی زمین است. هر سال هزاران هزار گونه منقرض میشوند و جمعیت گونههای رایج بهشدت در حال افت است، ولی صبر کنید! بیانصافی است اگر بلایی را که ما انسانها بر سر موجودات دیگر میآوریم به مسئلهٔ کاهش تعداد گونهها یا سردههای موجود و ازبینرفتن گنجینههای ژنتیکی تنزل بدهیم. نه، قضیه فقط این نیست: قضیهٔ مهمتر، «رنجی» است که ما با زیادهخواهی و بیمسئولیتی خودمان و با نابودی زیستگاهها و منابع غذایی و ایجاد شکاف در زنجیرههای بقا بر موجودات زمین تحمیل میکنیم. وقتی از تغییرات اقلیمی و انقراض ششم در نتیجهٔ فعالیتهای بشر صحبت میکنیم، از جنگلهای نابودشده، از نهرها و رودخانههای خشکشده، از بیابانهایی که کویر شدهاند، از دریاها و اقیانوسها و خاک و هوای آلودهشده صحبت میکنیم. وقتی از نابودی گونهها سخن میرانیم، از مرگی دفعتی در نتیجهٔ اصابت یک تیر آسمانی صحبت نمیکنیم، از رنجی بسیار طولانی و نفسگیر صحبت میکنیم که موجودات زنده نسلبهنسل و لحظهبهلحظه بر دوش میکشند تا بالاخره دودمانشان نابود شود، از تعداد بیشماری حیوان صحبت میکنیم که در همین لحظه گرسنه، آواره، بیخانمان و درماندهاند و نمیتوانند فرزندانشان را در شرایط طبیعی و آنگونه که از والدین و اجداد خود آموختهاند و در دیاناِی چندینمیلیونسالهشان نوشته شده است، بزرگ یا سیر کنند.
موضوع نابودی طبیعت و گونهها برای هیچکس موضوع جدیدی نیست. همهٔ ما روزانه به کَرّات این واژهها را میشنویم، ولی مشکل اینجاست که این واژهها برای ما آنطور که باید و شاید ملموس نیستند و بیشتر، مفاهیمی انتزاعی را تداعی میکنند که با زندگی روزمرهٔ ما ارتباط چندانی ندارند. وقتی از نابودی جنگلها، گرمایش زمین یا آلودگی محیط زیست صحبت میکنیم، خودمان را از اینها جدا میدانیم چون نه کارخانهای داریم، نه سیاستمدار یا لابیگریم که در خطمشیهای کلی تأثیر بگذاریم، نه سوار بر بولدوزر و جرثقیل یا ارهبهدست در حال بریدن درختهاییم و نه عمداً زبالههایمان را در جایی رها میکنیم ولی آیا این، همهٔ قضیه است؟ همهٔ ما بهعنوان مصرفکننده، حلقهٔ آخر از زنجیر مصرف انرژی، آب، خوراک، پوشاک، وسایل و مواد گوناگون و هدف نهایی همهٔ خطوط تولیدیم. بر خلاف چیزی که تصور میکنیم یا دوست داریم تصور کنیم، فقط سیاستهای کلی دولتها و سیاستمداران نیست که روی نحوهٔ کنش ما بر محیط زیست تأثیر میگذارد بلکه نگرش، آگاهی و نحوهٔ مصرف ما بیشترین تأثیر را هم روی میزان آلودگی و مصرف منابع و هم روی سیاستهای کلی دولتها و سرمایهگذاران در قبال منابع طبیعی و محیط زیست دارد. اما چه کاری از دست ما بر میآید:
- تولید فرزند کمتر
- مصرف مسئولانه. برخی از جوانب مصرف مسئولانه عبارتاند از:
- خودداری از اسراف در مصرف انرژی، خوراک، پوشاک و وسایل از هر نوع و دستهای
- جایگزینکردن الگوهای خرید و انبارکردن با الگوهای مصرف مشترک، کرایهکردن، امانتگرفتن و غیره
- تا جای ممکن، جایگزینکردن مواد و لوازمی که منابع بیشتری مصرف میکنند و آلودگی بیشتری تولید میکنند با مواد و لوازمی که منابع کمتری مصرف میکنند و آلودگی کمتری ایجاد میکنند، مانند جایگزینکردن فرآوردههای دامداری با مواد گیاهی
- تا جای ممکن، مصرف بیشتر محصولات محلی بهجای محصولاتی که نصف کرهٔ زمین را پیمودهاند تا به ما برسند
- خودداری از مصرف یا بهحداقلرساندن مصرف موادی مانند روغن پالم که در حال حاضر بهصورت مستقیم باعث نابودی جنگلها میشوند
- در صورت امکان، جایگزینکردن انرژیهای فسیلی و اتمی با انرژیهای پاک
- بهحداقلرساندن مصرف مواد آلاینده مانند پلاستیک
- تفکیک درست زباله
- لحاظکردن استراتژیهای اقلیمی سیاستمداران و احزاب مختلف هنگام انتخاب کاندیداها در انتخابات محلی، شهری و کشوری و صد البته توجه به عملکرد واقعی آنها در گذشته و نه فقط شعارهای توخالی انتخاباتی
۲۲ آوریل بهعنوان «روز زمین» نامگذاری شده است، روزی که یادآور اهمیت مصرف مسئولانه و اتخاذ استراتژیهای کلان پایدارتر به عموم مردم و دولتهاست، ولی هر روزِ سال باید برای همهٔ ما روز زمین باشد.
آگاهی ما نسبت به کل هستی بسیار ناچیز است. بهاحتمال بسیار زیاد، سیارات زیاد دیگری در کهکشان راه شیری یا کهکشانهای دیگر وجود دارند که روی آنها زندگی یا حتی اکوسیستمهای بسیار پیچیده وجود دارند، ولی زمین، تنها سیارهای است که ما داریم، تنها مأمن و مأوای ما و باید اعتراف کرد این خانهٔ بسیار زیبا، شگفتانگیز و سخاوتمند است. در مورد نحوهٔ تبدیل مواد بیجان به موجودات جاندار و بهعبارت دیگر، تولد زندگی بر روی زمین که ۳٫۸ میلیارد سال پیش رخ داد، تئوریهای متفاوتی وجود دارند و بهنظر میرسد که علم بشر در این زمینه بهزودی به سطحی خواهد رسید که بتوان با ارائهٔ شواهد و دلایل علمی معتبر به یک نظریهٔ قطعی و واحد در اینباره رسید و تعدادی از ما در طول عمرمان از چیستی و چگونگی قطعی آن آگاه خواهیم شد، ولی چقدر باید بر این واقعیت افسوس خورد که ما در حالی به پاسخ در مورد چگونگی آغاز زندگی بر روی زمین میرسیم که خودمان بهعلت خاموششدن و رنج بسیاری از بودنها بر روی زمین تبدیل شدهایم، مگر آنکه مسئولیتهای شخصی خودمان را در برابر خانه و مادر مشترکمان، زمین، جدی بگیریم و این روند نابودی را متوقف کنیم.