گفتوگو با فرناز اوحدی، خواننده و آهنگساز سبک فلامنکو ساکن ونکوور
رسانهٔ همیاری – ونکوور
فرناز اوحدی، خواننده و آهنگساز سبک فلامنکو ساکن ونکوور، چهرهای آشنا برای بیشتر ایرانیان این شهر است. او را علاوه بر کنسرتهایش، اغلب در اجراهایی که بهعناوین مختلف برای جمعآوری کمکهای مالی در شهر برگزار میشود، از جمله کنسرت «ایران ما» که با همکاری بنیاد MusicGives برای کمک به سیلزدههای چندین شهر ایران در بهار سال گذشته برگزار شد و نیز برگزاری کنسرت خیریهٔ دیگری باز با همکاری همان بنیاد برای اهدای کمکهزینهٔ تحصیلی به یاد قربانیان پرواز ۷۵۲ که در فوریهٔ امسال برگزار شد، دیدهایم. طی ماههای گذشته موزیکویدیوی آهنگ «حصار» او مورد استقبال قرار گرفته و در چندین جشنواره برندهٔ جایزه شده است. بههمین مناسبت جویای احوالش شدیم و باخبر شدیم که او سومین آلبوم خود را هم علیرغم شرایط همهگیری و طبق برنامه، آخر این ماه منتشر میکند. در این شماره، گفتوگویی با فرناز اوحدی انجام دادهایم تا هم کسانی که کمتر ایشان را میشناسند، با او و کارهایش بیشتر آشنا شوند و هم از اوضاعواحوال، کارها و برنامههای جدید این هنرمند در دوران کرونا بشنویم، که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
سلام خانم اوحدی، با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. شما در جامعهٔ فرهنگی و هنری ایرانیان و همچنین غیرایرانیانِ ونکوور فردی شناخته شدهاید، ولی با این وجود سپاسگزار میشویم برای کسانی که شاید کمتر شما را بشناسند، خودتان را معرفی کنید، بفرمایید از چه زمانی به کانادا آمدید، چرا ونکوور را برای زندگی انتخاب کردید و در چه سبکی فعالیت دارید؟
با سپاس از دعوت شما برای این گفتوگو، من به تکتک مخاطبان رسانهٔ همیاری سلام میکنم. فرناز اوحدی، خواننده و آهنگساز هستم. در ایران بزرگ شدم و تا ۱۷ سالگی آنجا بودم. از سال ۱۹۹۰ در کانادا زندگی میکنم. ابتدا خانوادگی به تورنتو مهاجرت کردیم و حدود ۶ سال بعد در ۱۹۹۷ من به ونکوور آمدم. ژانر اصلی موسیقی من فلامنکو به فارسی است، که در آن ریتمهای سنتی فلامنکو را با زبان، اشعار و موسیقی فارسی مخلوط میکنم.
گروه مشرق را از چه زمانی و با کمک چه کسانی پایهگذاری کردید؟
از سال ۱۹۹۸، رقص فلامنکو را شروع کردم. از حدود سال ۲۰۰۱ و به بعد، وقتی بچهدار شدم و بچههایم کوچک بودند، قادر نبودم آنطور که دلم میخواست برقصم و اجرا داشته باشم و چون میخواستم همچنان با رقص فلامنکو و جامعهٔ فلامنکو در ونکوور مرتبط باشم، شروع به خواندن کردم. چون برای مدتی طولانی موسیقی و اُپرا کار کرده بودم، خیلی سریع توانستم بهعنوان خواننده با گروههای محلی در ونکوور و شهرهای اطراف، اجرا روی صحنه را شروع کنم. یکی از دلایل اصلی آن هم آشناییام با رقص فلامنکو و درکم از آن بود که باعث میشد بتوانم تمام اشارات و علائم آشکار و پنهان را سریع بگیرم و با خواندن آواز فلامنکو کمک کنم رقصنده بدرخشد، حتی اگر آواز بداهه باشد.
حدود سال ۲۰۱۰، وقتی که رشد کار هنریام سرعت یافت، حس کردم که دو راه در پیش دارم؛ یا در ونکوور بمانم و به کار در اینجا ادامه بدهم و اساساً به بازخوانی آوازهای هنرمندان اسپانیایی ادامه بدهم و از آنها تقلید کنم، یا به اسپانیا بروم و تحصیلاتم را ادامه بدهم. اما بعد از مدتی با تأمل فراوان و بررسی دقیق احساسات و انگیزههایم، راه سومی خودش را نشان داد. اینکه حس کردم شاید بتوانم کاری بکنم که این دو فرهنگ را در هم ادغام کنم و موسیقی و هنرم را از جایی ناب بیرون بکشم؛ جایی که زبان و صدای هنری، اصل و متعلق به من و درونم بود و فرم موسیقی، آن چیزی که طی زندگی بزرگسالیام بهمدت ۲۰ سال تحصیل کرده بودم. میخواستم کارم نوآوری باشد، چیزی که با فلامنکو اسپانیایی فرق داشته باشد.
گروه موسیقی «مشرق» ترکیبی از شش موزیسین همفکر و همسلیقه است که همه به این تلفیق علاقه دارند و دوست دارند ببینند چقدر میتوانند موسیقی و اشعار و ترانههای ایرانی و فلامنکو را به هم نزدیک و نزدیکتر کنند، طوریکه مرزهای فلامنکو با موسیقی ایرانی دیگر بهراحتی قابل تشخیص نباشد. با کمک این دوستان، اولین آلبوم فلامنکو به فارسی با عنوان «رقص پرنده» در سال ۲۰۱۶ وارد بازار شد و گروه موسیقی «مشرق» رسماً پا به عرصهٔ حضور گذاشت. مایلام با افتخار اضافه کنم که این آلبوم با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و نامزد دریافت جوایز بسیاری شد از جمله نامزدی جایزهٔ Canadian Folk Music Awards در سال ۲۰۱۷ در ردهٔ بهترین خوانندهٔ موسیقی جهانی.
موزیک ویدیوی «حصار» از کارهای جدید شما با استقبال بسیار خوبی در چندین جشنوارهٔ بینالمللی مواجه شده است. ضمن تبریک فراوان به شما بهخاطر موفقیت این اثر، لطفاً برای خوانندگانمان از ایدهٔ پشت این اثر بگویید و اینکه آیا انتظار چنین استقبالی را داشتید؟
آهنگ «حصار» تا الان از موفقترین ترانههای من در رپرتوارم بوده است و من معیار این موفقیت را بر اساس اینکه چقدر وسیع پخش شده و تا چه اندازه روی مخاطب اثر گذاشته، میسنجم. آهنگ «حصار»، داستان تازهمهاجری است که مجبور شده از ریشهاش کنده شود و به مکان جدیدی مهاجرت کند که کسی زبانش را نمیفهمد، همهچیز ناآشناست و او حس غیردوستانه و ستیزهجویانهای دارد. و تازه فشارهای خانواده و دیگران از کشورش هم به این سنگینیِ روح میافزاید، گویی او باید خیلی سریع نشان دهد که در جای جدید موفق شده است، پول درآورد و برای خودش کسی باشد، تا مهاجرتش توجیه داشته باشد. این سنگینی و فشارها، هم واقعیاند و هم تخیلی و تمام آنهایی که تحول عظیمِ رفتن به کشور دیگری را تجربه کردهاند، میتوانند با چالشهای منحصربهفردی که مهاجران در یکی دو سال اول دارند، ارتباط برقرار کنند. این آهنگ بسیار شخصی است و حتی با اینکه من بارها و بارها اجرایش کردهام، هنوز من را به یاد احساساتم در زمانی میاندازد که آن را نوشتم، یعنی احساساتِ همان دوران سخت اول مهاجرت، و البته به یاد احساساتم در زمانی که آن را سال ۲۰۱۶ ضبط کردم.
Photo by Diane Smithers
وقتی زمانش رسید که برای این آهنگ ویدیویی درست کنم، این افتخار را یافتم که کمکهزینهای را از Music BC و City of Vancouver دریافت کنم و من آن مبلغ را صرف ساخت ویدیوانیمیشنی ۵ دقیقهای کردم که آهنگ را کاملاً زنده کرد. از اواسط ۲۰۱۹ تا امروز، این ویدیو در ۲۶ فستیوال جهانی فیلم، از آمریکا و کانادا تا سرتاسر اروپا و آسیا، شرکت کرده و به روی صحنه رفته است. همچنین ۷ جایزه هم برای بهترین نمایش در ردهٔ خودش، از جمله بهترین آهنگ در ویدیو موسیقی و بهترین انیمیشن، را برده است. البته این ویدیو موسیقی هنوز در ۳۵ فستیوال دیگر در دست بررسی است و من امیدوارم در آنها نیز انتخاب شود و بتواند موفقیت کسب کند.
داستان اصلی آهنگ «حصار» داستانی جهانی است، مخصوصاً که مهاجرت در تاریخ معاصر ما یکی از بزرگترین مسائلیست که دنیای امروز با آن مواجه است. بههمین دلیل این آهنگ توانسته است همهٔ ما را در دور دنیا به هم وصل کند، بدون اینکه به زبان، یا فرهنگ خاصی ارتباط مستقیمی داشته باشد. بههمین دلیل است که مخاطبان این آهنگ از قشرها، فرهنگها و ملیتهای متنوعی هستند. از طرفی، میتوانم درک کنم که چون انیمیشن این کار خوشساخت، زیبا و ساده است، خیلی راحتتر با مخاطب ارتباط برقرار میکند و بر روی طیف گستردهتری تأثیر میگذارد. با این وجود هر بار که در جشنوارهای موفق میشود، برایم غافلگیری دلنشینی است؛ اینکه میبینم این اثر توانسته با اینهمه افراد از فرهنگهای مختلف ارتباط برقرار کند.
این موفقیتها مخصوصاً برای من بسیار افتخارآمیز است، چون این آهنگ فرصتی شده که یک زن ایرانی بتواند روایتی متفاوت از چیزی که در رسانههای متداول از زن خاورمیانهای بهعنوان انسانی منکوب و واپسزدهشده ارائه کند؛ روایتی مثبت و زیبا از خستگیناپذیری زنان و هنرمندان ایرانی که نشان بدهد ما ایرانیان و خصوصاً زنها انسانهایی نستوه و خستگیناپذیریم.
تریلر موزیک ویدیوی «حصار» را میتوانید در اینجا یا از طریق لینک http://bit.ly/Hesar-Trailer تماشا کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=4HkpQ0EH8gI
در بین کارهایتان خودتان کدامیک را بیشتر میپسندید؟
این سؤال جالبی است. بهزودی آلبوم سومم هم تمام میشود. هر آهنگ من کاملاً شخصی است که کمی با مسیر کاریِ دوستانی که مثلاً پاپ کار میکنند فرق میکند. من به دنبال آهنگ مجلسی نیستم؛ این است که معیار موفقیت برای من متفاوت است. تمرکز من تقریباً بهطور کامل روی مسائل زنان، عدالت اجتماعی و موضوعات شخصی است. بعضی وقتها هم تمرکزم در یک آهنگ، صرفاً روی تکنیک وصل دو ژانر موسیقی و درست نشستن کلام فارسی روی ریتم فلامنکو است. برای همین است که هر آهنگ، بهدلایلی بسیار متفاوت، جای خاصی در قلب من دارد. تا الان آهنگ «حصار» که دربارهاش صحبت کردیم، شخصیترین آهنگ است چون دربارهٔ مشکلاتی است مانند سلامت روان، افسردگی و چالشهای شخصیای که مرا وقتی به کانادا وارد شدم، تباه ساخته بود. برای همین هم متعجب نمیشوم وقتی میبینیم با اینهمه افراد مختلف ارتباط برقرار میکند. هیچوقت از خواندن آن خسته نمیشوم، ولی اگر قرار باشد آهنگ دیگری را نام ببرم، آن «رقص پرنده» است که در آن به خودم اجازه دادم هنرمند باشم، با وجود آنهمه «نه» شنیدن در زمانی که در ایران بزرگ میشدم که به بخشی از تاروپود وجودم بدل شده بود، تصمیمی آگاهانه بگیرم، آن خسارتها را جبران کنم، برپا خیزم و با وجود قفس، آزادانه بخوانم.
آهنگ «رقص ایرانی» را هم خیلی دوست دارم، چون جزو آهنگهایی است که هر هنرمند فلامنکو از اسپانیا آن را میشنود، بلافاصله دستگاه فلامنکو را تشخیص میدهد و بسیار مورد پسند آنهاست.
فکر میکنید محیط فرهنگی-هنری کانادا چه تأثیری روی کارهای شما داشته است؟ و با شناختی که در طول این مدت پیدا کردهاید، آیا اگر زمان به عقب بازگردد و بخواهید مهاجرت کنید، آیا کانادا و شهر ونکوور را انتخاب خواهید کرد؟
از صمیم قلب اعتقاد دارم که پروژهای مثل کارهای هنری من شاید به این اندازه که از طرف دولت کانادا و دوستداران کارهایم پشتیبانی و حمایت میشود، در کشورهای دیگر پشتیبانی نمیشد. کانادا واقعاً کشوری فوقالعاده است. البته هیچجا بیعیبونقص نیست، ولی زیبایی فرهنگ کانادا در این است که تلاش دارد «پذیرا» باشد نه فقط «تحمل» کند. این دو بسیار با هم فرق دارند. میزان علاقهٔ ناب در کاری که من میکنم و اینکه چرا میکنم، من را سرشار میکند. توجه و کنجکاوی و علاقهٔ راستینی که من در کاناداییها به کارم میبینم، من را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد. این میزان کنجکاوی و کشش به آموختن بیشتر، مستقیماً به فرهنگ کانادا ربط دارد و مطمئن نیستم که در کشورهای دیگر با قدمت فرهنگی بیشتر به این اندازه با فکر باز برخورد کنند. کانادا بسیار کشور جوانیست. تکتک ما که این کشور را برای زندگی انتخاب کردهایم، در شکل گرفتن آیندهٔ آن برای همهمان نقش داریم. هنوز هم اگر قرار به انتخاب باشد، من کانادا را برای زندگی انتخاب میکنم. من این امکان را داشتهام که بتوانم به کشورهای بسیاری مسافرت کنم و هیچجا مثل کانادا به من خوشامد نگفته است، با اینکه کاملاً مشخص است که من در کانادا «خودی» نیستم، ولی در آن کاملاً پذیرفته شدهام. اینجا کافی است دو یا سه نسل به عقب برگردیم تا داستان مهاجرت را در همه ببینیم؛ چیزی که همهٔ ما را به هم وصل میکند.
اوایل امسال شما و سازمان غیرانتفاعی MusicGives کنسرتی برای اهدای بورسیهٔ تحصیلی به یاد قربانیان پرواز ۷۵۲ برگزار کردید. لطفاً از نتیجهٔ این کنسرت برایمان بگویید؟ چقدر کمک جمعآوری شد و چطور هزینه شد؟
ژانویه چه ماه عجیبی بود. من غرق کار بر روی نوشتن ۷ آهنگ جدید طی ۷ روز با گروه مشرق در جزیرهٔ گالیانو بودم. قرار بود در پایان مدت اقامتمان پیشرفت یکهفتهایمان را در جلسهای کارگاهمانند ارائه کنیم که تراژدی سرنگونی پرواز ۷۵۲ رخ داد. مانند همهٔ ایرانیان من هم بهدلیل احساس کامل درماندگی، دچار افسردگی عمیقی شدم. نزدیک بود که اجرایمان را بهدلیل تأثیر عمیق این فاجعه بر روح و روانمان، لغو کنیم. آن زمان بود که فکر کردم تنها راهی که ممکن است بهنوعی بتوانم برخیزم و ادامه دهم، این است که حس کنم که دارم بهنوعی مشارکت میکنم و تغییر ایجاد میکنم، هرچقدر که اندک باشد. از آنجاییکه بسیاری از قربانیان تحصیلکردگانی بودند که برای دانش آموختن به کانادا بازمیگشتند و با توجه به اینکه ما یک هفته را در کاوش علمی موسیقی، در تلاقی فرهنگهای مختلف یعنی اسپانیا، ایران و کانادا گذرانده بودیم، بر خود لازم دانستم که این میراث را گرامی بدارم.
بههمین دلیل و وقتی دیدم در سرتاسر کانادا دیگران هم لزوم ایجاد کمکهزینهای دائمی بهنام هر یک از قربانیان را دریافتهاند، به سراغ بنیاد MusicGives رفتم. برای ارج نهادن به میراث آنها و نیز پشتیبانی از کسانی که هنوز ممکن است برای دنبال کردن رؤیایی مانند آنچه که من در سال ۱۹۹۰ در سر داشتم و درست یک هفته قبلش در جزیرهٔ گالیانو به آن میپرداختم، بخواهند از اقیانوس بگذرند.
ما دو کنسرت در هشتم فوریه برگزار کردیم و توانستیم بیش از ۳۰۰۰ دلار جمع کنیم که از طریق بنیاد MusicGives برای تأمین بخشی از بودجهٔ کمکهزینهٔ تحصیلی به دانشگاه ویکتوریا اهدا شد. اطلاعات بیشتر را در این زمینه می توانید از MusicGives بگیرید. زندگی ادامه دارد، حتی وقتی دامنهٔ قساوت آنقدر وسیع است که گویی دیگر چیزی باقی نمانده است. برای ارج نهادن زندگی، نو و ازدسترفته، چه شیوهای بهتر از بهجا نهادن میراثی از طریق کوششهای خلاقانه وجود دارد.
شیوع کووید-۱۹ مشکلات بسیاری را برای افراد مختلف ایجاد کرده است، ولی در این میان، هنرمندان آسیب بسیار زیادی را متحمل شدهاند، چون بسیاری از برنامههای فرهنگی-هنری و همچنین گردهماییها متوقف شده است. از شرایط کار خودتان بهعنوان یک هنرمند در دوران کرونا برایمان بگویید.
برای من کووید-۱۹ واقعاً ویرانگر بود. من برای تمام تابستان برنامهریزی کرده بودم تا با گروه محلیام برای اجرای موسیقی فلامنکوی فارسی به نقاط مختلف بریتیش کلمبیا سفر کنم و همچنین دو تور موسیقی در نقاط مختلف کانادا، مکزیک و کوبا برای پاییز برنامهریزی کرده بودم. همهٔ پروازها و مکانهای اقامت را رزرو کرده و آمادهٔ رفتن بودیم، در ونکوور هم استودیو را آماده کرده بودیم تا آهنگهای جدیدمان را ضبط کنیم. واضح است که برای آیندهای قابل پیشبینی، سفر کردن دیگر امکانپذیر نیست و جمع شدن در سالنهای کنسرت و اجرای زنده برای مخاطبان چون رؤیایی متعلق به زندگی گذشته مینماید.
مانند بسیاری از کسانی که معیشتشان تحت تأثیر قرار گرفته است، درآمد من هم کاملاً ناپدید شده است، بدون هیچ چشمانداز روشنی. در ماههای اول، در بهار مات و مبهوت قدم میزدم. مطمئن نبودم چه کار باید بکنم، چطور از پس همهچیز برآیم. رفتهرفته با آمدن تابستان توانستم فکرم را جمع کنم و برای دریافت گرنت برای پروژههای آتیام اقدام کردم تا بتوانم برای آنچه که پس از کووید-۱۹ ممکن است باشد و کارهایی که میتوانیم علیرغم محدودیتها و چالشها انجام بدهیم، رؤیاپردازی کنم. بهعنوان ایرانی، اگر یک چیز را خوب بدانیم، آن استقامت و شکوفایی علیرغم موانع بهظاهر غیرقابلعبور است.
رفتهرفته که اهالی موسیقی به اجرا در خانههایشان رو آوردند، من این افتخار را داشتم که به چندین جشنوارهٔ آنلاین برای اجراهای مجازی دعوت شوم. جشنوارههایی مانند «Alliance Françoise Canada Day of Music» که من این افتخار را داشتم تا بهعنوان نمایندهٔ بیسی در برنامهٔ آخر هفتهٔ موسیقی که بهطور زنده در سراسر کانادا پخش شد و همچنین در جشنوارهٔ «Diaspora Connections in California»، شرکت کنم. این موضوع بهقدر کافی جالب بود که بشود بهعنوان یک موهبت به آن نگریست، چرا که توانستم هم بهعنوان مخاطب و هم بهعنوان اجراکننده در چنین جشنوارههایی شرکت کنم که در شرایط عادی، بُعد مسافت و هزینهٔ سفر آن را غیرممکن میکرد. همین اتفاق برای همهٔ جشنوارههای فیلمی که موزیکویدیوی انیمیشنی من در آنها شرکت داشت، افتاد. پیش از کووید، بسیار بعید بود که من بتوانم به همهٔ آنها سفر کنم، ولی چون همهٔ آنها پس از کووید بهصورت مجازی برگزار میشدند، توانستم در آنها حضور فعال داشته باشم. در نومیدی بسی امید است.
شما بهتازگی چند اجرای خیابانی داشتهاید، چه شد که به فکر این کار افتادید و آیا پیش از این هم چنین اجراهایی برگزار کرده بودید؟
زمانی که هوا گرمتر شد و کمی از محدودیتهای برگزاری اجتماعات در ونکوور کم شد، من برای اجرا به چند جشنوارهٔ فضای باز از جمله «New Works» و «Vancouver International Flamenco Festival» دعوت شدم. مسلماً همهمان تشنهٔ اجرای دوباره در مقابل مردم بودیم، چون خواندن و رقص فلامنکو در اجرای زنده مقابل تماشاگران نمود پیدا می کند و از آنها انرژی میگیرد. من هر تابستان در جشنوارههای فضای باز مانند «تابستون» یا جشنوارههای موسیقی فولکلور و جاز در آمریکای شمالی مانند «Kaslo Jazz»، «Bellingham» یا «Seattle rhythm festival» و جشنوارههای دیگر شرکت میکردم، ولی این واقعیت زمان ماست که به احتمال زیاد در سال جاری تا کنترل کووید-۱۹، به احتمال زیاد به پروتکلهای ایمنی نسبی اجتماعات در فضای باز تکیه خواهیم کرد. در حال حاضر، من در گیرودار گرفتن مجوزهایی برای اجرای موسیقی در مکانهای مختلف شهرم. امیدم این است که تا تابستان آینده بتوانیم دوباره از موسیقی زنده دستکم در قالب جشنوارههای تابستانی لذت ببریم، حداقل با جمعیتی کمتر از قبل. من این خوششانسی را داشتم که بتوانم بسیاری از مراکز اجتماعات کمجمعیتتر را مانند پارکها، پاسیوها و مراکز توریستی در نقاط مختلف بریتیش کلمبیا مانند جزیرهٔ گرنویل، پیدا کنم. بنابراین باید بگویم که بله، این شیوهٔ جدیدی برای امید داشتن به اجرا و پیدا کردن مخاطبان است، اما، اگر شرایط پیش از کووید-۱۹ بود، من احتمالاً کمتر به فرصتهای محلی میپرداختم، چون در نظر داشتم به سفرهای بینالمللی به اروپا و آمریکای لاتین بروم.
فکر میکنید مردم در این شرایط چطور میتوانند از هنرمندان حمایت کنند؟
من مخاطبان را به حضور در رویدادهای فضای باز دعوت میکنم. همهٔ برگزارکنندگان بهطور اعجابآوری به تمهیدات ایمنی آگاهاند. شرکت در این رویدادها امن است و رک بگویم، حتی برای سلامت عقل ما ضروری است. بدون هنر، زندگی بسیار کسلکننده است، همانطور که بهویژه در ابتدای همهگیری که سنگینترین انزوای اجتماعی و قرنطینه بود، آن را تجربه کردیم.
موسیقی و هنر مفرهایی ناگفته برای سلامت روان، هم برای مخاطب و هم برای هنرمند است. به عنوان هنرمند، ما در چشمها با هنرمان شکوفا میشویم، فارغ از اینکه چقدر با انتقاد مواجه شویم. این ما را وادار می کند تا تغییر کنیم، بهتر باشیم، به خلاقیت ادامه دهیم، به امید اینکه روحوروانمان را به روحوروان مخاطب متصل کنیم و این با اجراهای مجازی و کنسرتهای آنلاین بسیار دشوارتر است. ماههای زمستان بهسرعت سپری میشوند. آماده شوید تا بهار بیرون بیایید – با یک یا دو پتو! و از هنرمندان مورد علاقهتان حمایت کنید و دوباره وارد تبادل روحوروان شوید که برای همهٔ ما بسیار حیاتی و خوب است.
لطفاً کمی هم دربارهٔ برنامههای آیندهتان برایمان بگویید.
ممنون از اینکه پرسیدید. اگر در ابتدای همهگیری از من میپرسیدید، هیچ پاسخی برایتان نداشتم، چون همهچیز نامشخص و گنگ بود، ولی الان بسیار مفتخرم اعلام کنم موسیقیای که ما پیش از دورهٔ خانهنشینی خلق کردهایم، بهصورت زنده ضبط شده و در مراحل نهایی تدوین است. بنابراین، بهنظر میرسد در واقع آلبوم سوم من همچنان و طبقِ همان جدول زمانیِ برنامهریزیشده، در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰ منتشر شود و علاقهمندان میتوانند آن را بهرایگان در SoundCloud از طریق لینک www.soundcloud.com/farnaz-ohadi بشنوند. همچنین بهدنبال آن در سرویسهای پخش موسیقی مانند iTunes، Spotify، Amazon، Apple Music و سرویسهای دیگر در دسترس خواهد بود.
این آلبوم بهعنوان بخشی از «Duende Festival 2020» که توسط موزهٔ آقاخان در تورنتو سازماندهی میشود، ارائه خواهد شد. من همچنین با رامین مهجوری، هنرمند تجسمی، روی طرح های بسیار زیبایی برای پشتیبانی از این آلبوم همکاری کردهام و مشتاقانه در انتظار به اشتراک گذاشتن آنها با طرفدارانم هستم. علاوه بر این، روی ساخت چند موزیک ویدیوی انیمیشنی دیگر برای آهنگهایم هستم که تا زمستان ۲۰۲۱ منتشر خواهد شد.
همچنین در دو سال گذشته، با گسپر رودریگز (Gaspar Rodriguez)، آهنگساز و گیتاریست اسپانیایی، روی ۹ آهنگ برای آلبومی که قرار است نوامبر ۲۰۲۱ منتشر شود، کار کردهام. از آنجاییکه بخش عمدهای از کارهای ما از راه دور انجام شده است، شیوع کووید-۱۹ تأثیر چندانی روی کار ما نداشته و کار روی این آلبوم همچنان ادامه دارد.
من چشمانتظار اجرا در اجتماعات کوچکتر و صمیمانهتر در طول ماههای سرد زمستان هستم و پس از آن فارغ از کووید-۱۹، شکفتن در فصل اجرای فضای باز موسیقی و رقص در بهار و تابستانِ سال ۲۰۲۱. البته ما به کمک همه نیاز داریم تا بیرون بیایند و از هنر حمایت کنند. ما با هم میتوانیم از این همهگیری جان سالم به در ببریم. داستان ما داستان استقامت و تابآوری خواهد بود، نه داستان شکست.
با سپاس دوباره از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.