سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا – درخواست فرجام‌خواهی متقاضیان پناهندگی کانادا – قسمت آخر

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور

در شمارهٔ پیش خواندید که خوزه، شهروند مکزیک، ناخواسته در دام یکی از کارتل‌های مخوف این کشور افتاد، از کسب‌وکار او برای انتقال مواد مخدر سوءاستفاده شد و کانتینر شرکتش توسط پلیس آمریکا ضبط شد. مشتری او، همان کسی که مواد مخدر را در کانتینرها جاسازی کرده بود، خوزه را در مکزیک تهدید کرد که اگر لو داده شود، او خانواده‌اش را خواهد کشت. او پس از چند بار جابه‌جایی در مکزیک، نهایتاً به کانادا گریخت، ولی در آنجا هم مورد تهدید قرار گرفت. نهایتاً به او گفته شد که باید درخواست پناهندگی بدهد تا تحت حمایت پلیس و دولت کانادا قرار بگیرد. او هم درخواست پناهندگی داد و به‌همراه وکیلی که دولت برایش معین کرده بود در دادگاه حاضر شد. قاضی پس از شنیدن صحبت‌های او و وکیلش نهایتاً درخواست پناهندگی او را نپذیرفت، ولی اعلام کرد که او می‌تواند فرجام‌خواهی کند. دوست خوزه به او پیشنهاد کرد که این بار خودش برای فرجام‌خواهی وکیل بگیرد. خوزه هم پذیرفت و پس از پرس‌وجو وکیلی را پیدا و به او مراجعه کرد. وکیل به او گفت که ۱۵ روز برای فرجام‌خواهی وقت دارد و در این فرصت نیاز است که مدارکی را که به دادگاه ارائه داده است، ببیند و حالا ادامهٔ داستان…

خوزه با دوستش مشورت کرد و نهایتاً تصمیم گرفت که با وکیل وارد قرارداد شود. دوباره به او تلفن کرد و وقت گرفت.

«بسیار خب، پس چون هنوز قطعی نیست که پاسخ و نتیجهٔ دادگاه شما چه خواهد شد، فعلاً با شما برای بررسی و گرفتن یک نسخه کپی از پرونده‌تان وارد کار می‌شوم. اگر پاسخ مثبت بود که امیدوارم این‌طور باشد، فقط بابت کارهایی که انجام شده است برای شما فاکتور صادر می‌کنم و اگر خدای نکرده پاسخ منفی بود، برای فرجام‌خواهی و ادامهٔ کار تا انتها با شما خواهم بود که امیدوارم بتوانیم قاضی را متقاعد کنیم.»

خوزه مجوزهای لازم را امضا کرد تا وکیل بتواند کپی‌ پرونده‌اش را از دادگاه بگیرد و وکیل را هم به دادگاه معرفی کرد تا بتواند ادامهٔ کار را دنبال کند.

دو ماه بعد، نتیجهٔ دادگاه آمد و همان‌طور که همه حدس زده بودند نتیجه منفی بود و قاضی به استناد شواهد و مستندات، خوزه را واجد شرایط برای پناهندگی ندانسته و ادعای او را رد کرده بود. در طول این مدت وکیل خوزه کپی‌ای از پرونده درخواست کرده بود و همچنین یک نسخه کپی از آنچه را که در دادگاه گذشته بود هم گرفته بود. با توجه به اینکه کل پروسهٔ دادگاه ضبط می‌شود، وکیل خوزه فایل فشردهٔ تمامی صحبت‌ها را دریافت کرده و با دقت کامل به آن‌ها گوش داده بود. با بررسی مدارک ارسالی و صحبت‌های صورت‌گرفته در روز دادگاه، به این نتیجه رسیده بود که دفاعیات آن‌ها در روز دادگاه بسیار ضعیف بوده است. مدارک ارائه‌شده بسیار ناقص و اظهارات هم بسیار بی‌ارتباط بود. به‌همین دلیل، از دفتر وکیل با خوزه تماس گرفته شد و از او برای حضور در دفتر وکیل دعوت شد.

«ببینید، بر اساس قانون، فرجام‌خواهی‌ها اغلب بدون جلسه تصمیم‌گیری می‌شود، اما چون من باید مستندات جدیدی را که قبلاً در پرونده موجود نبوده ارائه کنم، کار ما کمی سخت است. اغلب در موارد فرجام‌خواهی به مستندات قبلی اشاره می‌شود و ما اثبات می‌کنیم که قاضی دادگاه در روند تصمیم‌گیری اشتباه کرده و قاضیِ بخش فرجام‌خواهی ادعای ما را بررسی و رأی خود را بدون حضور در دادگاه اعلام خواهد کرد. اما در مورد پروندهٔ شما، من اعتقاد دارم که مستندات ارائه‌شده اغلب با ادعای پناهندگی شما بی‌ارتباط بوده است و اصلاً نباید ارائه می‌شده. به‌جای آن، مستندات دیگری موجود است که آن‌ها را ارائه خواهم داد، ولی اول از همه باید به‌قول معروف بجنگیم تا مستندات را قبول کنند و از طرفی، احتمال دارد که چون مستنداتی که می‌خواهیم ارائه دهیم قبلاً به دادگاه تحویل داده نشده، برای فرجام‌خواهی شما دادگاه حضوری تشکیل دهند که هیچ مشکلی نیست و من معتقدم اگر این اتفاق بیافتد، ما خواهیم برد. فقط این مسئله می‌ماند که توضیحات لازم و کافی را برای اینکه چرا این مستندات از همان ابتدا ارائه نشده است، بتوانیم ارائه کنیم و دادگاه فرجام‌خواهی و شخص قاضی را متقاعد کنیم که آن‌ها را بپذیرد. نگران نباشید، انشاءالله همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت.»

خوزه با شنیدن این موضوع کمی آشفته شد و از وکیلش پرسید:

«منظور شما این است که مستندات لازم و کافی ارائه نشده بود؟ چرا؟ من که هر آنچه را لازم بود، ارائه داده بودم.»

«ببینید، در این قسمت من وارد نمی‌شوم. من چون اطلاعی ندارم که شما با وکیل قبلی خود چه مسائلی را مطرح کرده بودید و بین شما دو نفر چه گذشته بود. ترجیح می‌دهم اصلاً قضاوت نکنم و کاری که به من محول کرده‌اید را انجام بدهم. مطلبی هم که من در مورد نقص مستندات مطرح کردم، نتیجهٔ بررسی پروندهٔ شما بود و نظر شخصی‌ام است و هیچ قصدی از متهم کردن کسی را ندارم. فراموش نکنید، پرونده متعلق به شماست و شما وظیفه دارید هر آنچه را که به ادعای پناهندگی شما مرتبط می‌شود ارائه دهید و قصور عدم موجود بودن مستندات لازم و کافی در پروندهٔ شما، کاملاً متوجه خود شماست. در هر حال، لطفاً از آنچه در گذشته اتفاق افتاده است بگذریم و فقط روی آنچه قرار است انجام دهیم، تمرکز کنیم.»

وکیل خوزه در فاصلهٔ ۱۵ روز مهلتی که داشت درخواست فرجام‌خواهی خود را به دادگاه ارائه داد و با توجه به اینکه ۱۵ روز بیشتر برای ارائهٔ مستندات خود فرصت نداشت و در مدت چند روزی که بر روی پرونده کار کرده بود به این نتیجه رسیده بود که این فرصت ۱۵ روزه برایش کافی نیست، درخواست تمدید زمان را به بخش مربوطه ارائه داد.

وکیل خوزه، تقریباً یک ماه پس از ارائهٔ درخواست فرجام‌خواهی، لایحهٔ دفاعیهٔ خود را که شامل ۱۶۰ صفحه می‌شد به‌همراه مدارک و مستندات ارائه‌شده که تماماً جدید بود و در پروندهٔ اولیه موجود نبود، تحویل دادگاه داد.

«خب، لایحهٔ دفاعیه را تحویل دادم و همان‌طور که قبلاً عنوان کرده بودم، علی‌رغم اینکه دادگاه‌های فرجام‌خواهی اغلب به‌صورت غیرحضوری برگزار می‌شوند و قاضی بدون خواستن متقاضی رأی خود را صادر می‌کند، در مورد پروندهٔ شما چون حاوی اسناد و مدارک کاملاً جدیدی است، احتمال دارد که درخواست حضور در دادگاه را دریافت کنیم.»

وکیل خوزه این مطلب را تلفنی به اطلاع خوزه رساند و خوزه هم به‌خاطر زحماتش تشکر کرد و پرسید که فکر می‌کنید این پروسه چقدر طول خواهد کشید؟

«فرجام‌خواهی‌ها اغلب یک‌سال پروسهٔ کاری دارد که البته در بعضی مواقع بیشتر هم می‌شود. اما باز می‌گویم، در مورد پروندهٔ شما که خاص است، شاید این پروسه و زمان کار نکند. در هر حال، نگران نباشید و به زندگی خود برسید و امیدوارم همه‌چیز خوب پیش برود.»

حدوداً ۱۰ ماه از ارائهٔ لایحهٔ دفاعیهٔ وکیل خوزه گذشته بود که یک روز، از دادگاه با وکیل تماس گرفتند و عنوان شد که:

«همان‌طور که می‌دانید درخواست‌های فرجام‌خواهی غیرحضوری است، اما شما مدارک جدیدی ارائه داده‌اید. آیا می‌خواهید دادگاه تشکیل شود؟»

«اگر قاضی پرونده را مطالعه کند و لایحهٔ دفاعیه من را هم بررسی کند، کاملاً متوجه می‌شود که به استناد قانون و بند ۹۶ قانون مهاجرت و حمایت از پناهندگان کانادا متقاضی من واجد شرایط است با این حال، اگر ایشان نیاز دیدند، بله، لطفاً جلسهٔ دادگاه را برنامه‌ریزی کنید و به من اطلاع بدهید. من و موکلم حتماً حضور خواهیم یافت.»

چهار ماه پس از تماس تلفنی دادگاه با وکیل خوزه، وی ایمیلی دریافت کرد و زمانی که به لینک ارائه‌شده در ایمیل مراجعه کرد، متوجه شد که پروندهٔ خوزه قبول شده است و رأی دادگاه و قاضی پرونده به‌صورت کتبی ارسال خواهد شد.

اولین کاری که وکیل خوزه کرد این بود که گوشی تلفن را برداشت و به خوزه زنگ زد و گفت:

«می‌توانی حدس بزنی چه خبر خوبی برایت دارم؟»

و از آن طرف خط، صدای جیغ خوشحالیِ همسر خوزه بود که شنیده می‌شد.

پایان

ارسال دیدگاه