آرام روانشاد – ایران
لِیدی بِرد، فیلمی آمریکایی در سبک بلوغ و کمدی-درام به نویسندگی و کارگردانی گرتا گرویگ است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. داستان فیلم در ساکرامنتو، کالیفرنیا روایت میشود و دربارهٔ دوران بلوغ یک دانشآموز دبیرستانی و رابطه آشفتهاش با مادرش است.
لِیدی بِرد با استقبال بسیار بالای منتقدان همراه بود، و فیلمنامه و کارگردانی گرویگ مورد تقدیر قرار گرفت. این فیلم همچنین با کسب نمرهٔ ۱۰۰٪ در وبسایت راتِن تومیتوز و شکست «داستان اسباببازی ۲» از خود رکورد بر جای گذاشت.
داستان فیلم دربارهٔ دختری به نام کریستین است که تصمیم گرفته لقب «لِیدی بِرد» را برای خود انتخاب کند، اما مادرش اعتقادی به رفتارهای دخترش ندارد و دائم در بحث و جدال با اوست. مادرِ لِیدی بِرد بهدلیل بیکار شدن همسرش مجبور است دو شیفت کار کند تا بتواند شرایط اقتصادی خانواده را سرپا نگه دارد و این در حالی است که اقتصاد ایالات متحده در سال ۲۰۰۲ در حال تغییراتی است و شهر ساکرامنتو نیز که این خانواده در آن ساکناند، شرایط خاص خود را دارد.
کمتر پیش میآید فیلمی چنین بینقص باشد که از هر زاویهای به آن نگاه کنی، حرفی تازه برای گفتن داشته باشد. فیلمهایی هستند که در عین عمیق بودن، حال آدم را عجیب خوب میکنند و لِیدی بِرد از همان فیلمهاست. در ساخت آثار نوجوانمحور، معمولاً اصلیترین دغدغهٔ فیلمسازان مطرح کردن مباحث عاشقانه در دوران نوجوانی است که معمولاً هم در سینما همیشه محبوب بوده است. در این فیلم هم تجربههای عاشقانه به چشم میخورد و قرار است لِیدی بِرد در این عرصه نیز تجربیاتی برای باقی روزهای زندگیاش بهدست آورد، اما مسئلهای که فیلم بر آن متمرکز است، رابطهٔ این دختر نوجوان با مادرش است که سراسر کشمکش است، بهطوریکه این دو بهسختی میتوانند موجبات آرامش یکدیگر را فراهم کنند. اختلاف سلیقهٔ نسلها و کشمکشی که نوجوانان بههنگام بلوغ با والدین بهخصوص مادرشان دارند، در قالب طنزی ظریف چنان خوب بیان میشود که تمام پدر و مادرها حس میکنند فرزندی مثل لِیدی بِرد دارند و تمام نوجوانان حس میکنند والدینی مثل پدر و مادر او. شخصیتپردازی فیلم در عالیترین سطح ممکن قرار دارد و در دنیای کوچک فیلم، هیچ کاراکتری به حال خود رها نشده است. کریستین لقب لِیدی بِرد را برای خود برگزیده و تلاش میکند تا دیگران را به استفاده از این لقب ترغیب نماید. او باهوش است و برنامهها و رؤیاهای فراوانی برای ادامهٔ زندگی خود دارد، اما در شرایطی گرفتار شده که بخشی از زندگی هر نوجوانی است. فیلمنامه بهطور عجیبی بدون نقص، پر از بازی با کلمات و دیالوگهای جذاب است. دیالوگها همان جملاتیاند که هر فرد ممکن است در زندگی روزمره بر زبان آورد. بازیها عجیب درخشان است؛ مخصوصاً بازی سیرشا رونان در نقش لِیدی بِرد شما را به تحسین وامیدارد. فیلم فقط روی وضعیت نوجوانان متمرکز نشده و بخشی از مهمترین دغدغهاش نشان دادن مشکلاتی است که طبقهٔ متوسط با آن دستوپنجه نرم میکنند. برای همین میتوان گفت که لِیدی بِرد از هر نظر فیلمی کامل است.
کاش میشد در همین سطرها شما را متوجه زیبایی فیلم بکنم. برایتان از کشیش غمگین و دوستداشتنی فیلم و مربی فوتبال بگویم، از زمانی که لِیدی بِرد اولین بوسهاش را تجربه کرده و تا روزها با خاطرهٔ همان یک بوسه خیالبافی میکند. از ناکامیهایش در عشق. تجربهٔ دوستیها و اولین سیگاری که میکشد. از تئاتر مدرسه تا هیجان انتخاب دانشگاه. از اینکه شما با دیدنش به دنیای گذشته و خاطرات نوجوانی قدم میگذارید. از احساس تلخ و شیرینی که با تماشای تغییر یک نوجوان به شخصیتی دیگر جلوی چشمتان به شما دست میدهد. اما بیشتر نمینویسم تا خودتان فیلم را ببینید و لحظاتی لذتبخش را تجربه کنید. میدانیم در زندگی واقعی تغییرات بلوغ همواره با سختیهای زیاد برای نوجوان و والدینش همراه بوده است. برای همین است که ما به فیلمهایی از این دست بسیار نیاز داریم.
در این ایام خانهنشینی پیشنهاد میکنم این فیلم را بههمراه فرزندان نوجوانتان ببینید. خواهید دید که پس از تماشای آن نه تنها حالتان خیلی خوب میشود، بلکه فصلی جدید در روابطتان گشوده خواهد شد.
یا شروع به کار برخی کتابخانههای مترو ونکوور میتوانید این فیلم را از کتابخانهها به امانت بگیرید یا آن را بهصورت آنلاین اجاره کنید یا بخرید.
این مطلب توسط آرام روانشاد، نویسنده، روزنامه نگار و مدیر کانال سینمایی اوتوپیا نوشته شده است. این کانال به معرفی و نقد آثار برتر سینمای جهان میپردازد. همچنین در کنار سینما مطالبی در حوزهٔ فلسفه و ادبیات هم با مخاطب به اشتراک میگذارد. با پیوستن (Join) به این کانال به یک نشریهٔ سینمایی، هنری آنلاین در سطح بالا دسترسی پیدا خواهید کرد.