کیقباد اسماعیلپور*– ونکوور
الف – چهل و سومین دورهٔ انتخابات فدرال کانادا (۲۰۱۹):
احزاب اصلی شرکتکننده در این انتخابات ۶ حزب بودند: فدرال، محافظهکار، اندیپی، سبز، بلاک کبک و حزب محافظهکارمردم، که برای ۳۳۸ کرسی مجلس نمایندگان مبارزه میکردند. برای داشتن اکثریت مطلق، میبایست یک حزب بیش از ۵۰٪ آرا، (۵۰٪ از ۳۳۸=۱۶۹) را کسب میکرد، یعنی حداقل ۱۷۰ کرسی، و در غیر اینصورت مجبور بود دولت اقلیت تشکیل بدهد.
دولت اقلیت وقتی تشکیل میشود که کرسیهای بهدستآمده توسط یک حزب کمتر از «۵۰٪ بهاضافهٔ ۱» کرسی باشد. مثل شرایطی که الان پیش آمده است. حزب لیبرال علیرغم بهدست آوردن بیشترین کرسیها (۱۵۷)، نتوانسته است اکثریت کرسیها (۱۷۰) را بهدست آورد. پس در این دوره خودبهخود دولت اقلیت تشکیل خواهد شد. البته بحث مربوط به دولت ائتلافی را فعلاً در اینجا نخواهیم داشت، چون نخستوزیر جاستین ترودو عملاً آن را رد کرده است.
بررسی دولتهای اقلیت در کانادا نشان میدهد که این دولتها از سال ۱۹۲۱ تاکنون ۱۴ بار تشکیل شدهاند و عمر آنها از سه روز تا ۳ سال وهفت ماه بوده است. طولانیترین دورهٔ حاکمیت دولتهای اقلیت بین سال ۲۰۰۴ و ۲۰۱۱ بود که سه دولت اقلیت در آن مدت بر سر کار آمدند. متوسط عمر دولتهای اقلیت در کانادا کمتر از ۱٫۵ سال بوده است.
به بیان ساده، احتمالاً «دیر یا زود میتوانیم شاهد انتخابات دوباره باشیم.»
ب- نقطهٔ عطف تاریخی (برای جامعهٔ ایرانی):
بحث زیر فرصت بیشتری میطلبد، فقط جهت شروع این بحث، تیتروار موضوعات را بیان میکنیم، شاید بعداً بتوانیم در مقالات دیگری موضوع را بررسی کنیم یا شاید پانلی در جامعهٔ ایرانی در مورد این موضوع تشکیل شود تا بتوان هم سخنان همگان را شنید و هم بهترین راهکار را برای جامعهٔ ایرانی داشت، چرا که نتیجهٔ این بحث میتواند به همبستگی بیشتر جامعهٔ ایرانی کمک کند.
و اما موضوعات قابل بحث (بهنظر من):
۱- جامعهٔ ایرانی در مسیر رشد و توسعهٔ خود، از مراحلِ ترس از سیاست، بیاعتمادی به سیاستمداران، قدم به پیش گذاشتن، رأیدهی تمرینی، رأیگیری موردی (کاندیدا معرفی کردن)، و رأی دادن به کاندیدای شنوا (از هر حزبی که باشد)، گذشته و به مرحله رأیدهی حزبی رسیده است.
۲- این جامعه در مسیر حرکت خود – بهدلیل عدم شناخت صحنهٔ سیاسی در کانادا – گاهی از روشهای غیردموکراتیک و بعضاً روشهای سیاسی رایج در جوامع دیکتاتوری استفاده میکند. برای نمونه، میتوانید به بحثهای محیط مجازی در مورد انتخابات یا رفتار بعضی از هموطنان در حوزههای انتخاباتی و یا جلسات مناظرهٔ همهٔ کاندیداها، نگاه کنید. امید میرود بتوانیم بهمرور زمان با تمرین دموکراسی روشهای بهتری برای زندگی و فعالیت سیاسی در این جامعهٔ آزاد را بهکار گیریم و با هم به پیش برویم.
۳- مؤثرترین راهکار برای رفع نقیصهٔ فوق (بند ۲)، آموزش، آموزش، آموزش است. در این مسیر، کانون همکاریهای اجتماعی ایرانیان (Civic IC)، «کتاب راهنمای حقوق شهروندی» را برای شما آماده کرده است و تاکنون کارگاههای آموزشی متعددی را در شهرهای کوکئیتلام و برنابی برگزار کرده و در آینده در شهرهای دیگر نیز به این کار ادامه خواهد داد. امید است این کار بتواند هموطنان ایرانی را بیشتر با سیستم سیاسی کانادا آشنا کند و زمینهٔ مشارکت بهتر و مؤثرتری را فراهم آورد.
۴- موضوع گذارِ جامعهٔ ایرانی از تعبیرات خود از دموکراسی به دموکراسی در کانادا، وقتی پیچیدهتر میشود که گروهی بخواهند موضوع منافع ملی جامعهٔ ایرانی را در کانادا و در ایران از طریق فعال بودن در سیاست کانادا فراهم نمایند. در این مورد، تفاوت منافع ملی مردم ایران و مواضع دولت ایران در بسیاری موارد، موضوع عدم امکان تعریف منافع ملی دو کشور بهطور همزمان برای یک شهروند، تفاوت روشهای سیاسی در جوامع آزاد و جوامع دیکتاتوری، و حتی عدم توجه به این مسئله که در یک جامعهٔ آزاد معیار «شایستگی» است نه همقوم بودن، همه و همهٔ این عوامل باعث میشوند که پروسهٔ عبور این جامعه به بستر دموکراسی کانادا مشکلتر بشود.
نگاهی کوتاه بیندازیم به موضوع اخیرِ معرفی یک کاندیدای شایستهٔ ایرانی از طرف حزب لیبرال در حوزه پورت مودی – کوکئیتلام؛ جناحبندیهای جامعهٔ ایرانی در این ناحیه را میبینیم که میتواند طبیعی هم باشد، هجوم مخالفان این کاندیدا از حزب دیگر از نواحی دیگر شهر برای تبلیغ منفی علیه این کاندیدا را هم میبینیم، تئوریهای نامناسب مطرحشده (رأیدهی استراتژیک در یک حوزهٔ انتخاباتی) را هم میبینیم، رأی دادن به نمایندهٔ حزب دیگر و اعلام همبستگی با کاندیدای حزب لیبرال را هم میبینیم! اینها همه از سردرگمیای ناشی میشود که افراد از طرفی میخواهند بگویند بهخاطر اینکه کاندیدای حزبشان به «جامعهٔ ایرانی» خدمت کرده است، به او رأی دهید، و از طرفی سعی میکنند کاندیدای شایستهٔ فارسیزبان ایرانی را، چون متعلق به حزب آنها نیست با تبلیغات منفی حذف کنند. مشابه این موضوع به شکل دیگری در تورنتو در دو دورهٔ اخیر انتخابات رخ داد. این موارد در واقع ریشهٔ مشترک دارند؛ عدم تعریف منافع ملی یک شهروند کاناداییِ ایرانیتبار. میبینید که یک انجمن خاص مشخص نیست که از منافع چه کسانی حمایت میکند و کاندیداهایش قرار است برای منافع کدام جامعه (کانادا یا ایران) کار کنند. اینجاست که گاهی احتمالاً از سیاست موشکهای بالیستیک جمهوری اسلامی حمایت میکند تا صدور ویزای توریستی برای هموطنان ایرانی!
بههر حال سخن بسیار است، امیدواریم هموطنان دیگر نیز کمک فکری داشته باشند تا بتوان موانع گذار جامعهٔ ایرانی-کانادایی به بستر دموکراسی کانادا را بشناسیم و سعی در رفع موانع داشته باشیم.
۱- در پایان، جای خوشوقتی است که میبینیم جامعهٔ ایرانیان کانادا مسیر توسعهٔ اجتماعی سیاسی خود را بهمرور طی میکند و پس از ۴۰ سال، به جایی رسیده است، که از «رأیدهی فردی» میگذرد تا به «رأیدهی حزبی» برسد. این یک نقطهٔ عطف تاریخی است.
۲- باور به مبارزهٔ حزبی اولین قدم برای ما در راه تمرین دموکراسی است، همانگونه که مهاجران پیشگام چینی و هندی از همین مسیر با دموکراسی کانادا همگام شدند. ما نیز به این مسیر «تطابق با جامعهٔ کانادا» بپیوندیم. در انتخابات شرکت کنیم. رأی بدهیم، و همچنین نمایندگان شایستهٔ خود را به جامعهٔ کانادا معرفی کنیم و آنها را در معرض انتخاب کل جامعه قرار دهیم. این نقطهٔ شروع با ارزشی است. بهقول دوستی، در آن زمان نیز فراموش نکنیم که «اولویت اول ما باید کشور کانادا و سپس حزب مورد علاقهمان» باشد.
شاد و پیروز باشید.
*مسئول کانون همکاریهای اجتماعی ایرانیان (Civic IC) – برندهٔ نشان لیاقت (اماسام) کانادا