همسایگان (۷) – وابستگی

مژده مواجی – آلمان

به‌سختی از هم جدا می‌شوند. هر بار آن‌ها را می‌بینم، توی دلم می‌گویم، سه‌تفنگدار. خانواده‌ای سه‌نفره‌اند. دخترشان به دبیرستان می‌رود. خیلی بیشتر از سنش نشان می‌دهد. قد بلندی دارد که بیش از نیمی از اندامش را پاهای کشیده‌اش در برگرفته است. موهای بلند بلوندِ تیره‌رنگش را بیشتر دم‌اسبی می‌کند. هر سه نفرشان خیلی آرام‌اند. وقتی که صحبت می‌کنند، تن صدایشان خیلی بالا و پایین نمی‌رود. خنده‌هایشان لبخند عمیقی است بر روی لب‌هایشان. خندهٔ بی‌صدا. صدای خنده جایش را به بوی عطر‌های شدید زن داده است. رد پای او، بوی عطری‌ست که در راه‌پله می‌پیچد. در روزهای آفتابی که خورشید خودش را به روی بالکن جنوبی پخش می‌کند، آن‌ها بساط منقل را در بالکن پهن می‌کنند یا در آنجا صبحانه می‌خورند. اما فقط صدای ظروف است که نشان می‌دهد باید آدمیزادی هم کنارشان باشد. به‌ندرت بینشان مکالمه‌ای صورت می‌گیرد. خیلی به‌هم چسبیده‌اند. برای خرید هفتگی مواد غذایی، با هم از پله‌ها پایین می‌روند، قدم‌زنان راه را به‌طرف گاراژ که تا حدودی با خانه فاصله دارد، می‌پیمایند و بعد با هم سوار ماشین می‌شوند. وقتی که از خرید برمی‌گردند، ترجیح می‌دهند که با ماشین تا دم گاراژ بروند، بعد خریدهایشان را علی‌رغم مسافتی که تا خانه دارد، با هم تا خانه حمل کنند. نمی‌خواهند که اول ماشین را روبروی خانه نگه دارند و خریدشان را که مجموعهٔ زیادی از ساک و سبد است، از صندوق عقب ماشین بیرون بیاورند، روبروی در ورودی ساختمان بگذارند و مادر و دختر بخشی از آن‌ها را به آپارتمان ببرند تا مرد ماشین را در گاراژ پارک کند و بقیهٔ خرید را حمل کند. همدیگر را ول نمی‌کنند. گاهی لباس‌های شسته‌شده در ماشین لباس‌شویی را در سبد می‌گذارند، با هم به اتاق زیر شیروانی می‌روند. یکی لباس‌های خشک‌شدهٔ قبلی را از روی بند‌ها برمی‌دارد، دیگری آن‌ها را تا می‌کند و سومی لباس‌های خیس را بر روی بند می‌اندازد. لباس‌ها با نظم خاصی روی بند آویزان می‌شوند. هوا که آفتابی می‌شود، با هم از پله پایین می‌روند، از انبار دوچرخه، دوچرخه‌هایشان را برمی‌دارند و با هم به دوچرخه‌سواری می‌روند. سه‌نفره برای قدم‌ زدن به بیرون می‌روند. قدم زدن و دوچرخه‌سواری‌شان هم نظم خود را دارد. مرد معمولاً با چهره‌ای رضایت‌مند بین زن و دختر راه می‌رود یا رکاب می‌زند. مانند قطعات دومینو هستند. کافی است که یکی از آن‌ها بیافتد. بقیه هم می‌افتند.

ارسال دیدگاه