این مطلب در شمارهٔ ۸۵ رسانهٔ همیاری، ویژهنامهٔ زندهیاد علیرضا احمدیان، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این ویژهنامه اینجا کلیک کنید.
دکتر ولی سیادت، استاد دانشگاه، سیتی کالج شیکاگو
من این افتخار را نداشتم که با علیرضا در یک شهر زندگی کنم و با او مانند بسیاری از شما ارتباطات زیادتری داشته باشم.
ولی دربارهٔ او بسیار زیاد شنیدهام، اینکه چقدر همیشه انسان مهربان و خوشرفتاری بود. او فرزند نوه عموی من بود و برای همین سن من از او بسیار بیشتر بود، ولی من او را مانند پسرم میدانستم چون پسری نداشتم.
چند سال پیش وقتی سفری به ونکوور داشتم، این شانس را داشتم تا چند روز در خانهٔ پدریاش اقامت کنم و قدردان حس رفاقتی هستم که بین ما به وجود آمد. برای دیدن جاهای دیدنی شهر با هم بیرون رفتیم، به رستورانها و جلساتی دربارهٔ ایران و جاهای دیگر رفتیم و دربارهٔ مشکلات جهان و همچنین سیاست ایران صحبت کردیم.
با او واقعاً بسیار خوش میگذشت، همیشه لبخند میزد و در گوش دادن و مشارکت در بحثها بسیار مؤدب بود. او با دانشش دربارهٔ مشکلات بینالمللی، مرا مجذوب خود کرد و در واقع کتابی دربارهٔ سیاست اسرائیل و خاورمیانه به من داد تا بخوانم.
هنوز آن کتاب را در کتابخانهام دارم و دیدنِ آن هر روز، خاطرات فراوانی را برایم زنده میکند. علیرضا زندگی را دوست داشت و برای همه زندگی خوبی آرزو میکرد. او خوشبین بود و دیدگاهی مثبت به مشکلات پیرامون ما و پیشنهاد راه حل برای مشکلات پیچیده داشت.
او جوانی باجرئت بود که دربارهٔ بیعدالتیها در جهان و نقض حقوق بشر با صدایی رسا صحبت میکرد. او مادیگرا نبود و به ثروتاندوزی بهعنوان هدف زندگی باور نداشت. او یک روشنفکر بود و یک انسانگرا که آرزوی زندگیای خوب برای همهٔ انسانها داشت و ما باید او را با این رسم بهخاطر بسپاریم.
ما سوگوارِ درگذشت نابهنگام او هستیم، ولی زندگیِ کوتاه اما بهمعنای واقعی کلمه پربار و شگفتانگیز او را جشن میگیریم.