گفتوگو با حمید زرگرزاده، عکاس و فیلمبردار نامآشنای جامعهٔ ایرانیان ونکوور
هومن کبیری پرویزی – ونکوور
حمید زرگرزاده، عکاس و فیلمبردار نامآشنای جامعهٔ ایرانیان ونکوور است که از ۲۴ سال پیش تاکنون در اغلب برنامههای فرهنگی، هنری و اجتماعی ایرانی و در مواردی غیرایرانی حضوری فعال و چشمگیر داشته است. به همت انجمن ادبی حافظ و با حمایت فرهاد صوفی روز جمعه ۲۸ ژوئن از ساعت ۷ شب در سالن اینلت تیاتر واقع در پورت مودی، برنامهای برای قدردانی از خدمات ایشان برگزار خواهد شد (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید). فرصتی پیدا کردیم تا گفتوگویی کوتاه با ایشان داشته باشیم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
با سلام و سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، لطفاً خودتان را برای کسانی که شاید کمتر شما را بشناسند، معرفی کنید و بفرمایید چه شد که به عکاسی علاقهمند شدید و از چه زمانی این کار را آغاز کردید؟
من از کودکی به عکاسی علاقه داشتم و عکاسی را نزد مرحوم امانالله طریقی که یکی از استادان و هنرمندان بزرگ عکاسی و نقاشی اصفهان یا شاید حتی ایران بودند، آموزش دیدم. از سال ۱۳۴۵ رسماً کار عکاسی را شروع کردم و در سال ۱۳۴۸ اولین فروشگاه لوازم عکاسی حرفهای را در چهارباغ اصفهان باز کردم. در همان زمان، هم درس میخواندم و هم عکاسی میکردم. البته آتلیه نداشتم. بیشتر عکاسی ورزشی و خبری میکردم یا از جشنها و تشریفات عکس میگرفتم.
بعد از چند سال با چند تن از همکارانم یکی از بزرگترین لابراتوارهای چاپ عکس و فروشگاه لوازم عکاسی را با ۲۱ نمایندگی در یکی از بهترین مناطق اصفهان باز کردیم. بهمدت شش سال رئیس تعاونی عکاسان و نایبرئیس اتحادیهٔ عکاسان اصفهان بودم. در رشتهٔ عکاسی هم در مسابقهٔ کشوری شرکت کردم و مدال طلا گرفتم.
شما در زمینهٔ ورزش هم فعال بودهاید. لطفاً کمی هم دربارهٔ پیشینهٔ ورزشیتان برایمان بگویید.
در دوران تحصیل علاقهٔ زیادی به ورزش داشتم. اول با شنا شروع کردم و تا گرفتن مدرک نجات غریق پیش رفتم. چون در آن زمان در اصفهان استخر سرپوشیده نداشتیم، فقط تابستانها استخر روباز بود و برای همین، من هم شنا کار میکردم و هم شمشیربازی در رشتهٔ اپه (épée) که در مسابقات قهرمانی کشوری چند مدال طلا و نقره بهدست آوردم.
چه شد که به کانادا مهاجرت کردید؟ آیا از ابتدا به ونکوور آمدید؟ چرا این شهر را انتخاب کردید؟
من در ایران کار و شرایط مالی خوبی داشتم. بیشتر برای آیندهٔ فرزندانم مهاجرت کردم و چون دوستان خیلی نزدیکی در ونکوور داشتم، این شهر را برای مهاجرت انتخاب کردم.
چه زمانی به ونکوور آمدید؟ چطور کارتان را آغاز کردید؟ آیا از همان ابتدا در حرفهٔ تخصصیتان مشغول به کار شدید؟ لطفاً دربارهٔ فعالیتهای حرفهای فعلیتان هم برایمان بگویید.
من از روز اول که وارد کانادا شدم، در حرفهٔ خودم مشغول بهکار شدم و از این بابت خیلی خوشحالام. در سال ۱۹۹۶ به ونکوور آمدم و از همان سال در وست ونکوور یک لابراتوار و آتلیهٔ عکاسی باز کردم. تا اینکه اواخر سال ۲۰۱۲ بهعلت آتشسوزی رستوران طبقهٔ بالا همهچیز از دست رفت و من دوباره در همان وست ونکوور آتلیهٔ جدیدی برپا کردم و هماکنون در آن مشغول بهکار هستم.
اخیراً دومین آتلیه را هم در نورث ونکوور با کمک یکی از همکارانم باز کردهایم و سعی میکنم با همکارانم که تازه از ایران آمدهاند، همکاری خوبی داشته باشم و کمک کنم آنها هم در کارشان موفق شوند. در کنار فعالیتهای حرفهای، من علاقهٔ زیادی به فعالیتهاى اجتماعى دارم و همیشه سعی کردهام گوشهاى از این فعالیتها را در حد توانم بهصورت عکس و فیلم در اختیار مردم قرار بدهم. در کار حرفهای هم همیشه تلاشم این بوده است که تا حد امکان بهترین سرویس را به هموطنانم ارائه دهم. من عاشق ایرانیها هستم و هر کاری از دستم برآید کوتاهی نمیکنم.
آیا ورزش را در کانادا هم ادامه دادید؟
نه، متأسفانه. در ونکوور ورزش را ادامه ندادم چون سخت مشغول کار بودم.
وضعیت جوامع مهاجر در آن زمان چطور بود؟ آیا شرایط زندگی و پیشرفت برای مهاجران بهنسبت الان بهتر بود یا بدتر؟
بین شرایط مهاجران آنموقع و حالا فرق زیادی هست. در آن زمان موقعیت کاری برای ایرانیها کم بود، ولی حالا خیلی فرق کرده و شرایط بهتر شده است.
شما بهدلیل حرفهتان در بسیاری از برنامههای هنری، فرهنگی و اجتماعی ایرانیان حضور داشتهاید. کمی دربارهٔ برنامههایی که در طول این سالها در آنها حضور داشتهاید بگویید.
برنامههای متعددی در طول این سالها در جامعهٔ ایرانی ونکوور برگزار شده است. یادم میآید اولین چهارشنبهسوری در سال ۱۹۹۶ با اجارهٔ یک تراک برگزار شد و حدوداً ۵۰-۶۰ نفر برای برنامه آمده بودند. آن را مقایسه کنید با مراسم سال گذشته که بیش از ۱۰ هزار نفر در آن شرکت کردند.
در طول این سالها، سازمانهای غیرانتفاعی فعال در ونکوور برنامههای متعددی را برگزار کردهاند که شاید یکی از نقاط عطف آن حضور استفان هارپر، نخستوزیر وقت کانادا، و چند تن از وزرای کابینهاش در مراسم جشن نوروز بنیاد کانادا و ایران بود. برنامههای دیگری هم برگزار شده است، مثل جشنهای چهارشنبهسوری، تیرگان، شب یلدا و غیره یا حتی شرکت ایرانیها در رژهٔ روز کانادا ولی برای من بیشتر حفظ آداب و رسوم و فرهنگ ما اهمیت دارد و یکی از موفقترین برنامهها در این زمینه را برنامهٔ سخن عشق انجمن ادبی حافظ میدانم.
از دیگر کارهای خوبی که فرصت مشارکت در آن را یافتهام، تهیهٔ ویدیوهایی برای کمپین «فارسی در بیسی» است که تلاشی برای آوردن زبان فارسی بهعنوان زبان انتخابی در مدارس استان بریتیش کلمبیا است.
چه آرزویی برای جامعهٔ مهاجر ایرانی در ونکوور دارید؟
براى همهٔ ایرانیها بهویژه تازهواردان آرزوى سلامتى و موفقیت دارم.
با سپاس دوباره از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.