گفتوگو با مایکل لی، نمایندهٔ مجلس استانی از حوزهٔ ونکوور-لنگارا
سیما غفارزاده – ونکوور
کلر وود (Clare Wood) در سال ۲۰۰۹ در انگلیس توسط دوستپسر سابقش بهطرز هولناکی به قتل رسید. دوستپسری که پیشینهٔ خشونت با زنان داشت. پدر کلر از پا ننشست و با تلاش و پیگیری بسیار کمپینی راه انداخت که نهایتاً منجر به تصویب «قانون کلر» در ۸ مارس ۲۰۱۴ – همزمان با روز جهانی زن – در آن کشور شد. قانونی که بهموجب آن افراد میتوانند پیش از ورود به رابطهای جدی و احتمالاً تبدیل شدن به قربانی دیگری از قربانیان خشونتهای خانگی، از طریق پلیس از گذشتهٔ طرف مقابلشان مطلع شوند، یا چنانچه پلیس از ارتباطهایی که پتانسیلِ تولید قربانیانِ خشونت دارد آگاه باشد، میتواند فرد در معرضِ خطر را آگاه سازد.
پس از تصویب قانونی مشابه در ساسکاچوان، با بالاترین نرخ خشونتهای خانگی در کانادا، در ماه آوریل گذشته که لایحهاش در نوامبر سال قبل، به مجلس آن استان ارائه شده بود، اوایل ماه جاری، مایکل لی، نمایندهٔ مجلس استانی از حوزهٔ ونکوور-لنگارا، لایحهای مشابه را تقدیمِ مجلس استان بیسی کرد. در همین ارتباط، گفتوگویی با او انجام دادهایم که توجه شما را به مطالعهٔ آن جلب میکنم.
با سلام و سپاس از وقت شما، لطفاً پیش از هر چیزی بفرمایید چه شد که به فکر ارائهٔ این لایحه به مجلس افتادید؟
موضوع خشونت خانگی در جامعه بهقدری زیاد است که دیگر قابل تشخیص نیست و گویی دیده نمیشود. مسلماً خشونت بین افراد در جامعهٔ ما چیزی است که نیاز داریم کارهای بیشتری دربارهاش انجام گیرد. حوادث بسیار زیادی در جامعه رخ میدهد که طی آن مخصوصاً زنان خودشان را در موقعیتی مییابند که بسیار مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و انواع خشونت در مورد آنها، چه در خانه چه بیرون از آن، اعمال میشود.
این لایحه به افشای تهدیدهایی که شخصی ممکن است از طرف شریک زندگیاش بشود، میپردازد و بر اساس قانون کلر (Claire’s Law) که در بریتانیا بعد از قتل فجیعِ زن جوانی به نام کلر وود توسط شریک زندگی سابقش تبدیل به قانون شد، مدلسازی شده است. آن جنایت علیرغم وجود پیشینهٔ شریک زندگی سابق مقتول نزد پلیس، رخ داد؛ پیشینهای که در اختیار وی قرار داده نشده بود. بنابراین، مقتول از اینکه قاتل بهدلیل خشونت و آزار و اذیتِ دو شریک زندگی قبلیاش مدتی را در زندان گذرانده، بیاطلاع بود. اگر او از این موضوع مطلع شده بود، ممکن بود بتواند خودش را بهشیوهای آگاهانه از آن موقعیت برهاند. این لایحه امید دارد بتواند به مردان و زنان این فرصت را بدهد تا دربارهٔ شریک زندگیشان بیشتر بدانند و در صورت لزوم بتوانند خودشان را از موقعیتهای خطرناکتر برهانند.
پس اینطور که فرمودید، این لایحه برای حمایت از تمام افراد جامعه است و فارغ از جنسیت، مردان و زنان و جامعهٔ دگرجنسگرایان را هم دربرمیگیرد، درست است؟
بله، درست است. در واقع هر کسی را که با فردی وارد رابطهای میشود، در برمیگیرد و این اغلب زمانی اتفاق میافتد که شما با فردی در یک خانه زندگی میکنید و با مشکلاتی پیرامون خشونت یا آزار و اذیت مواجه میشوید. واضح است که این امر تا حد زیادی قابل تشخیص است، ولی شدت یا درجهٔ تهدید احتمالی، ممکن درست درک نشود و ما از لحاظ آماری میدانیم که زنان در بریتیش کلمبیا چهار برابر بیشتر از مردان قربانی خشونت شریک زندگیشان میشوند. بنابراین، درست است که این لایحه همهٔ جنسیتها و اشخاص را در هر موقعیتی در بر میگیرد، ولی ما باور داریم و انتظار داریم که این لایحه بیتردید یاری بسیار بیشتری به زنان برساند؛ زنانی که از موقعیتشان در رابطه با شریک زندگی خود، احساس آسیبپذیری میکنند.
برگردیم به سؤال اول، آیا ارائهٔ این لایحه در استان ساسکاچوان و تصویب آن در ماه آوریل گذشته، تأثیری در تصمیم شما برای پیشنهاد لایحهٔ مشابه در استان بیسی داشت؟
بله. لایحهٔ پیشنهادی بسیار مشابه چیزی است که مجلس قانونگذاری ساسکاچوان، بهعنوان نخستین استان در کانادا، آن را تصویب کرده است. اگر فرصتش داده شود، بریتیش کلمبیا میتواند دومین استانی باشد که این قانون را تصویب میکند. من این لایحه را به مجلس ارائه دادهام و اکنون دیگر به دولت بستگی دارد. امیدوارم که این فرصت را به ما بدهند تا بتوانیم آن را به مرحلهٔ بعدی ببریم که همان خوانش دوم است، و سپس مرحلهٔ کمیتهٔ بررسی است که آن را به رأی میگذارد.
بنابراین در حال حاضر ما در مرحلهٔ معرفی این لایحه هستیم، ولی امیدواریم که این دولت اهمیت خشونتهای بین افراد از جمله خشونت علیه زنان را بهرسمیت بشناسد، نیازش را احساس کند و این نیاز را به اشتراک بگذارد و درک کند که دنبال کردن این لایحه اهمیت دارد؛ درست مانند چیزی که در نوامبر گذشته در مجلس قانونگذاری ساسکاچوان اتفاق افتاد و نهایتاً در آوریل امسال به تصویب رسید.
در خبر منتشره در وبسایت حزب بیسی لیبرال آمده است که اگر این لایحه تصویب شود، افرادی که در معرض خطر ارتباط با شریکی با پیشینهٔ خشونت خانگی هستند، میتوانند به گذشتهٔ آنها دسترسی داشته باشند و قانون به پلیس اجازه میدهد که هرگونه اطلاعاتی در رابطه با گذشتهٔ خشونتآمیز شریک زندگیشان را در اختیار آنها قرار دهد. آیا این فقط در صورتی است که فردی که در چنین ارتباطی قرار گرفته است، به طرف مقابل خود شک کند و برای دستیابی به این اطلاعات اقدام کند، یا آنکه پلیس به هر طریقی از چنین ارتباطی مطلع شده باشد، میتواند آن فرد را آگاه کند؟
بله، هر دو موردی که شما اشاره کردید، در آن هست. برخی این لایحه را «حق پرسیدن» خطاب میکنند که با استفاده از آن، اشخاصِ در معرض خطر میتوانند اطلاعاتی دربارهٔ پیشینهٔ شریک زندگیشان از پلیس بپرسند یا همانطور که شما گفتید، «حق دانستن»، جایی که مأموران اجرای قانون و پلیس، زمانی که از پیشینهٔ اعمال خشونت و آزار و اذیت شخصی خبر دارند، بتوانند این اطلاعات را برای پیشگیری از ارتکاب جرائم ناشی از خشونت و آزار و اذیت، بهطور محرمانه به شریک زندگی آن اشخاص که در معرض خطرند، افشا کنند.
جزئیات این امر در لایحه آمده است. همانطور که قانون چارچوبی برای این کار ارائه میکند، جزئیاتی مانند اینکه شخص در معرض خطر چه تعریفی دارد و چه اطلاعاتی و چه زمانی باید در اختیار او قرار بگیرد، مشخص خواهد شد و همه در آئیننامهای مدون خواهد شد. حتی هماکنون هم مأموران اجرای قانون در برخی مواقع چنین کاری انجام میدهند و برخی اطلاعات را در بعضی پروندهها افشا میکنند، ولی این لایحه و چارچوبی برای افشای اطلاعات بهعنوان یک آئیننامه، انعطافپذیری بیشتری ارائه میدهد و امیدواریم که بتواند شفافیت بیشتری دربارهٔ اینکه چه زمانی چنین کاری باید انجام شود، ارائه کند و بهمعنای واقعی سطح آگاهی را هم برای اشخاصِ در معرضِ خطر و هم برای مأموران اجرای قانون و همهٔ شبکههای حمایتی پیرامون خشونتهای بین اشخاص، بالا ببرد.
در صورت تصویب این لایحه، چه تمهیداتی در نظر گرفته شده تا از این قانون سوء استفاده نشود؟ بهعبارتی زمانی که شخصی برای گرفتن چنین اطلاعاتی به پلیس مراجعه میکند، آیا صحت ادعای آن شخص بررسی خواهد شد؟ مثالی در این زمینه میتواند این باشد که دو نفر بهدلایلی بهجز خشونت خانگی به مرحلهٔ جدایی و طلاق رسیده باشند و یکی از طرفین به پلیس مراجعه کند تا بخت خود را در گرفتنِ اطلاعاتی از گذشتهٔ آن فرد بیازماید، و از آن اطلاعات سوءاستفاده کند.
بله، این کار در چارچوب آئیننامهای که اشاره شد، صورت میگیرد. یعنی شخصی که به مأموران اجرای قانون مراجعه میکند مورد ارزیابی قرار میگیرد. اینکه آیا آن شخص واقعاً در معرض خطر است و شرایطی که آن شخص باید فراهم کند تا به این اطلاعات محرمانه دسترسی پیدا کند، مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین قطعاً آئیننامههایی در این زمینه خواهد بود و توسط مأموران اجرای قانون مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و این اطلاعات صرفاً در اختیار شخصِ در معرض خطر قرار میگیرد. حتی اگر فردی از خانوادهٔ آن شخص بهجای او چنین درخواستی کرده باشد، اطلاعات صرفاً در اختیار شخصِ در معرض خطر قرار میگیرد.
فکر میکنم نکتهای که شما به آن اشاره میکنید، قابل درک است. مسلماً اولین و مهمترین امر در افزایش توانایی اشخاصِ در معرض خطر، مقابله با تهدیدات خشونتآمیز شریک زندگیشان است و تمام هدف این لایحه و آئیننامهای که اشاره کردم برای حصول اطمینان از درخواست اطلاعات و ارائهٔ مناسب آن طراحی خواهد شد، همین است. میدانید، هر سیستمی ممکن است مورد سوءاستفاده قرار بگیرد، ولی مسلماً این آئیننامه و مقرراتی که آن را شکل خواهد داد، بهگونهای خواهد بود که از عدم سوءاستفاده از آن اطمینان دهد.
البته بعد از اینکه یک گام جلوتر رفتیم، مسائلی باید مورد بررسی و توجه قرار گیرد که وابسته به شرایط ممکن است خاص باشد، مثلاً حتی در مورد کلر وود، آنها با کسی سر و کار داشتند که شریک زندگی سابق او بود، نه کسی که با او زندگی میکرد. همانطور که میدانید وقتی قطع رابطهای در خانه اتفاق میافتد، فردی که آسیبپذیر و در معرض تهدید است، همچنان ممکن است در معرضِ خطر باشد، حتی اگر خانه را ترک کرده باشد. بنابراین در ارتباط با نکتهای که دربارهٔ توافقات طلاق و استفاده در دادگاه گفتید، بهنظر من چنین اطلاعاتی نمیتواند فایدهای برای شخص بهمنظور دست یافتن به توافق بهتری برای طلاق داشته باشد، ولی اگر نگرانیای دربارهٔ ایمنی شخصی در میان باشد، این موضوعی است که با توجه به سابقه و پیشینهاش میتواند ارزیابی و از صحت آن اطمینان حاصل شود.
منظور از پیشینهٔ آزار و اذیت و خشونت که در این قانون به آن اشاره شده است، دقیقاً چیست و چه رفتارهایی را در برمیگیرد؟
اگر شواهد مسلم یا تاریخچهای دربارهٔ فردی که با او زندگی میکنید یا در رابطهاید، وجود داشته باشد و شما از سوابق او شامل تعداد دفعاتی که آن شخص افراد دیگر را مورد آزار و اذیت فیزیکی یا سایر انواع خشونت قرار داده، بیاطلاع باشید، اینها چیزهایی است که در این لایحه و آئیننامهٔ آن مورد دقت قرار خواهد گرفت و تعاریف خاص خود را خواهد داشت.
در مورد آزار و اذیت زبانی و احساسی چطور؟
ما نیاز داریم این مورد را در قالب آئیننامه در نظر بگیریم. گمان میکنم این موضوع مسلماً حوزهای است که مورد نگرانی است که جنبههای احساسی و فیزیولوژی آزار و اذیت باید در نظر گرفته شود، ولی فکر میکنم گسترهٔ اصلی این لایحه باید روی موقعیتهای مرگ و زندگیای باشد که ممکن است بر اثر خشونت شریک زندگی رخ بدهد.
اما هر نوع از خشونت ممکن است به آن نقطه برسد که مسائل و مشکلات روی هم جمع شوند و همدیگر را تشدید کنند.
بله، حق با شماست. من فکر میکنم که مسلماً شاخصههایی برای مأموران اجرای قانون برای نظارت و بررسی الگوهای رفتاری با دیگران، وجود خواهد داشت که بتواند به اشخاص دربارهٔ تهدید خطر هشدار بدهد.
آیا در تدوین این لایحه با احزاب دیگر هم تعامل و رایزنی داشتهاید؟
نه، ما این لایحه را تقدیم مجلس کردیم و مسلماً در انتظار بحث روی آن در مجلس هستیم.
پیشبینی شما از روند تصویب این قانون در مجلس قانونگذاری استان چیست؟ فکر میکنید تصویب میشود و اگر بشود از چه زمانی اجرایی خواهد شد؟ آیا پروسهاش مشابه ساسکاچوان خواهد بود؟
من این لایحه را هفتهٔ گذشته ارائه کردم (این مصاحبه در تاریخ ۱۰ مه انجام شد) و یک هفتهٔ دیگر تا جلسهٔ بررسی آن فرصت داریم. ما در فراکسیون بیسی لیبرال، تاکنون ۲۷ لایحه در جلسات مختلف ارائه دادهایم. برخی از آنها تکرار شده یا بیش از یک بار معرفی شدهاند، ولی هیچکدام از آنها تاکنون توسط دولت در صحن مجلس مورد بررسی قرار نگرفتهاند. امیدوارم که این مورد همراه با برخی لایحههای ارائهشدهٔ قبلی، همهٔ آنهایی که برای اهداف خوبی تقدیم شدهاند، مورد بررسی قرار بگیرند. حالا خواهیم دید که آیا چنین چیزی در جلسهٔ پیشِ رو رخ خواهد داد یا نه، و اگر چنین بشود، ما خواهیم توانست آن را با حمایت دولت یا ۳ عضو حزب سبز، جلو ببریم.
و از نظر اجراییشدن آن، این امر چیزی است که بستگی دارد به آئیننامههایی که باید تدوین شوند. از اینرو، فرآیندهایی برای کار روی آن باید طی شود. بههمین دلیل، من انتظار دارم این کار در طول چند ماه تا پاییز آینده انجام شود، ولی بستگی به این دارد که بتوانیم تا آخر این ماه رأی اعتماد از مجلس بگیریم.
دربارهٔ مقایسه با ساسکاچوان، این موضوع کمی متفاوت است. چرا که در آنجا این لایحه توسط دولت به تصویب رسیده است. آنها میتوانند کنترل دستور کار مجلس را داشته باشند، ولی این لایحه توسط یک نمایندهٔ منفرد در اینجا ارائه شده است. بنابراین نیاز خواهد بود که یا حمایت چند نمایندهٔ حزب سبز را داشته باشد یا حتی حمایت چند نماینده از حزب بیسی اندیپی، اما برای داشتنِ این حمایت، طبیعتاً ابتدا باید در صحن مجلس مطرح شود.
آیا فکر میکنید ایجاد پتیشن/پتیشنهایی توسط مردم در این زمینه، کمکی خواهد کرد؟
مسلماً، بله، و بههمین دلیل است که پوشش مراحل بعدی این ابتکار توسط نشریهٔ شما کمککننده است. مسلماً اگر اعضای همهٔ جوامع، گروههای حمایتی و دیگر کسانی که در موضوع خشونت علیه زنان یا خشونت در هر نوعی درگیرند، بخواهند از این لایحه حمایت کنند، بسیار کمککننده خواهد بود؛ اینکه با نمایندهٔ منطقهای که در آن زندگی میکنند تماس بگیرند و نظرشان را به اطلاع آنها برسانند. یا میتوانند به دولت یا اعضای حزب سبز هم اطلاع بدهند. برای همین باید بگویم که بله، اگر کسی بخواهد ابتکار راهاندازی پتیشن برای این کار را سازمان بدهد، بسیار مفید خواهد بود. چرا که این کار به دولت و دیگر اعضای مجلس قانونگذاری نشان میدهد، لایحهای مانند این، چقدر برای مردم اهمیت دارد.
بسیار عالی، ممنون. بریتیش کلمبیا بعد از انتاریو و جزیرهٔ پرنس ادواردز کمترین میزان خشونت بین شرکای جنسی را در کانادا دارد، بسیار خوب است که میبینیم لوایحی مانند آنچه شما پیشنهاد دادهاید، در صورت تصویب، میتواند جلوی اینگونه خشونتها را بگیرد، ولی فکر میکنید آیا راهها و روشهای دیگری هم هست که کمک کنند تا میزان این خشونتها هر چه کمتر شود؟
فکر میکنم شیوههای بسیاری وجود دارد که دولت و گروههای جامعه و مأموران اجرای قانون بتوانند با هم همکاری کنند تا آموزشها و پشتیبانی مشاورهای بهتری ارائه دهند. شیوههایی برای حمایت از قربانیان خشونتهای خانگی یا سایر انواع خشونتها بین افراد جامعه.
این لایحه فقط یک جزء است که اطلاعات و آگاهی را در بر میگیرد، ولی واضح است که برنامههای دیگر برای افزایش آگاهی بیشتر برای کمک به درک مردم از اینکه اگر به یاری برای حل چالشهایشان نیاز دارند، باید بهدنبال آن بگردند، نه اینکه آن را بر سر شریک زندگیشان خالی کنند. واضح است که چالشها و استرسهای زیاد زندگی، دلیل سوق داده شدن افراد به کشمکش است، ولی ما باید شیوههایی برای حمایت از اشخاصی که در چنین شرایطی گرفتار میشوند، پیدا کنیم. همچنین به کسانی که در چنان شرایطی در معرض تهدید قرار میگیرند، کمک کنیم تا از آن شرایط خارج شوند. چه از طریق تأمین پناهگاه باشد یا سایر حمایتها از زنان، بهعنوان مثال حمایت از زنان دارای فرزند، که مسلماً کار آسانی نیست، مثلاً در مواردی ممکن است وابستگیهای اقتصادیای وجود داشته باشد که کار را برای ارائهٔ کمک به قربانیان مؤلفههای خشونت دشوار کند.
از راههای دیگر، میتواند حمایت از گروههای پشتیبانی یا خدمات مشاورهای دیگر یا سایر کمکهای اشتغال باشد. فکر میکنم این لایحه تنها یکی از اجزاء آنهاست. بنابراین ابتکارات دیگری هم هستند که بهعنوان دولت برای حمایت از جامعه و اشخاصی که در هر دو موقعیت گرفتار شدهاند و در معرض خطر یا تهدید هستند، میتوانیم انجام دهیم.
خب، اینجا میخواهم کمی از موضوع اصلی دور شوم؛ البته بههر حال مرتبط است. درست است که تعداد مردانی که مورد خشونت قرار میگیرند، بسیار کمتر از زنان است، اما آیا فکر نمیکنید مردانی که در زندگی با شریک جنسیشان مورد خشونت واقع میشوند، بهدلیل عواملی مانند خجالت کشیدن از طرح عمومی آن و عدم پذیرش جامعه، قدم جلو نگذارند و آن را مطرح نکنند؟ آیا فکر نمیکنید تمهیدات ویژهای برای مردان باید در نظر گرفته شود تا این دسته از مردان از آن بهرهمند شوند تا بتوانند راحتتر مشکلاتشان را طرح و پیگیری کنند؟
درست است. من فکر میکنم ما به آگاهی و درک بیشتر و امکان کار بر روی احساس خجالت بهجای فشار اجتماعی نیاز داریم. ما باید فضاهای بیشتری برای اینگونه گفتمانها ایجاد کنیم و افرادی هستند که میتوانند با به اشتراک گذاشتن سرگذشتشان در نقش الگو و الهامبخش در جامعهٔ ما، ایفای نقش کنند. البته وقتی میگویم ما، منظورم فقط دولت نیست.
شبکههای حامیان اجتماعی میتواند نقش مهمی داشته باشد. افرادی بسیار شجاع و دلیر چنین کاری میکنند و این کار به جوانان و همچنین کسانی که الگوهای رفتاری را بررسی میکنند، فارغ از اینکه در محیط خانواده باشد یا نه، کمک میکند، ولی ما همچنان به افراد الهامبخش بیشتری نیاز داریم. ما نیاز داریم به کسانی که پا پیش میگذارند و سرگذشتشان را به اشتراک میگذارند، و کسانی را که برای صحبت کردن دربارهٔ چیزی که ممکن در فرهنگشان و فرهنگ جامعهشان چالشبرانگیز باشد، آمادهاند، حمایت کنیم. این حوزهای است که همهٔ ما باید بهطور جمعی برای حمایت از آن کار کنیم.
بله، نمونهٔ خوبِ آن، جاگمیت سینگ است که اخیراً داستان خود را در کتاب جدیدی که منتشر کرده، با عموم مردم مطرح کرده است.
دقیقاً. این مثالی بسیار عالی از یک رهبر است که سرگذشت و داستان شخصی چالشبرانگیزی را که باید با آن مواجه شده و با آن مبارزه میکرده، به اشتراک میگذارد. این در هر جامعهای ممکن است اتفاق بیافتد. چه جامعهٔ ورزشکاران حرفهای باشد یا سایران در مشاغل سطح بالا یا افراد عادی دیگر تنها با به اشتراک گذاشتن مسیری که طی کردهاند.
ما شاهد روشنگری در خصوص خشونت و آزار و اذیت هستیم، که این بسیار مهم است. چه در قبال زنان باشد یا مردان یا کودکان. این بسیار مهم است که ما دانش این امر را بشناسیم، قربانیان بالقوه را حمایت کنیم و بهدنیال یاریِ کسانی باشیم که در این حیطه دچار چالش شدهاند. بنابراین، موضوع این است که چطور جامعهای حامیتر ایجاد میکنیم تا بتوانیم این نوع بحثها و پشتیبانیها را داشته باشیم.
ممنون. بهجز انگلیس و ولز در بریتانیا، آیا اطلاع دارید این قانون در کشورهای دیگری نیز تصویب شده باشد؟ و اینکه نتایج آن تا کنون چه بوده است؟
بریتانیا جایی است که بیشتر به آن توجه داریم و من معتقدم تأثیرات خوبی داشته است. این نکته را در نظر داشته باشید که این موضوع کاملاً جدید است. این طرح ابتدا در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ آغاز شد و بعد از آن وارد اجرای آزمایشی شد. قانون رسمی در ۲۰۱۹ بیرون آمد. بههمین دلیل این قانون در رأس سایر بندهای قانونی ایمنی و امنیت و آئیننامهها لایهبندی شده است. و به این شیوه یکپارچه شده است. این بر عهدهٔ دولت است که با مأموران اجرای قانون همکاری کند تا با ابزاری مانند این، برای گسترش انواع برنامههایی که دربارهٔ آن صحبت کردیم، کار کند.
ساسکاچوان احتمالاً در حوزهٔ مشابهی با ما قرار دارد. آنها همچنین جنبههای دیگری را که ما در بریتیش کلمبیا مورد بررسی قرار دادهایم، بررسی کردهاند. بهعنوان مثال لایحهای بود که اندرو ویور، رهبر حزب سبز بیسی، پیشنهاد داد که به اشخاص گریزان از خشونت خانگی یا هر نوع خشونت دیگری اجازه میدهد امکان فسخ قرارداد اجارهٔ ملکی را که در آن تحت خشونت واقع میشوند، داشته باشند.
علاوه بر آن متممی هست که همکارم استفانی کِدو بر قانون استخدام برای افزایش روزهای مرخصی بیشتر برای فردی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته، پیشنهاد کرده است. بنابراین، این دو نمونه از ابتکارات دیگر هم که میتواند در این زمینه کمک بیشتری بکند، هست.
بسیار ممنون، و حرف آخر؟
از وقتی که برای این مصاحبه گذاشتید و علاقهٔ شما سپاسگزارم. این حوزهٔ مورد علاقهٔ خودم و همکارانم در فراکسیون بیسی لیبرال است، بههمین دلیل، من با اندرو و همکاران دیگرم مانند استفانی کدو، جین تورنویث در نورث ونکوور و کورالی اُوکس همکاری خواهیم کرد تا به نتیجه برسد. میدانیم که در این راه کار زیادی باید انجام گیرد و امیدواریم که همکاری و حمایت دیگران را در این عرصه داشته باشیم.
خیلی ممنون، مایکل. از وقتی که به ما دادید، بسیار سپاسگزارم.