مژده مواجی – آلمان
مهمانهای دوستم را از فرانکفورت با هواپیما به هانوفر آوردند و بعد از آن با ماشین به خانهاش. با اشتیاق جویای احوال مهمانهای ناشناختهاش شدم.
گفت: «مهمانهای خوبی بودند. زود صمیمی شدند. از گشنگی دلشان داشت ضعف میرفت. بههمین خاطر سریع بساط غذا را راه انداختم.»
دوست داشتم بیشتر در موردشان بدانم. پرسیدم: «چه شکل و شمایلی داشتند و چه مدت پیشت بودند؟»
گفت: «نرم و لزج بودند. رنگشان سبز تیره بود. پنج تاشان حدود یک ساعت، خون مچ دست ورمکرده و ملتهبم را که روماتیسم دارد، مکیدند.»
«زالو»ها خیلی زود صمیمی و خودمانی میشوند.