دکتر امیرحسن قاسمینژاد، استاد دانشگاه – نورث ونکوور
هنگامیکه انقلابیون قرون هجدهم و نوزدهم در آمریکا و اروپا گامهای نخست برای بنیانگذاری سیستمهای مدرن دموکراسی را میگذاشتند کامپیوتر وجود نداشت و شمارش آرا کاری زمانبر محسوب میشد. بهعلاوه اعتماد عمومی نسبت به انتقال قدرت از اشراف و صاحبان زمین و سرمایه به عموم مردم زیاد نبود. لذا روشی انتخاب شد که از نظر اجرایی امکانپذیر باشد و برای مردم کمسواد آن زمان قابل درک باشد. رأیدهندگان (که مردان صاحب ملک بودند)، به کاندیدای مورد نظر خود رأی میدادند و هر کس یک رأی بیش از دیگران داشت انتخاب میشد. این سیستم را سیستم نخستنفری (First Past The Post یا به اختصار FPTP) مینامند. هر چند افراد سرشناسی در قرن نوزدهم همچون سر تامس هیر، جان استوارت میل و هنری ریچموند دروپ به مشکلات سیستم نخستنفری آگاه بودند و روشهای مدرنتری را پیشنهاد کرده بودند، سیستم نخستنفری تا قرن بیستم، سیستم غالب در انتخابات بود.
سیستم نخستنفری برای مردمی که فقط دو انتخاب داشته باشند، کار میکند. ولی اگر تعداد کاندیداها یا تعداد احزاب از دو تا بیشتر باشد، نتایج بدی بهبار میآورد. امروزه بیشتر مردم جهان طرفدار دموکراسیاند و کمتر کسی از دیکتاتوری یا حکومت اقلیت طرفداری میکند. کسانی هم که خواهان حکومت اقلیت بر اکثریتاند نظر خود را در لوای نقاط ضعف سیستمهای دموکراسی تأمین میکنند.
در بیشتر کشورهای دمکراتیک بیش از دو حزب وجود دارد. مثلاً در کانادا نزدیک به صد سال است که بیش از دو حزب وجود دارد. در آلمان و فرانسه هم بههمین صورت تنوع احزاب وجود دارد. لذا با پیشرفت تکنولوژی و قابل دسترسشدن کامپیوترها، بیشتر کشورهای جهان و قریب به اتفاق کشورهای اروپایی دیگر از سیستم نخستنفری استفاده نمیکنند. کشورهایی که بعداً به تجربهٔ دموکراسی مدرن که توسط انقلابیون آمریکا بنیاد نهاده شده بود پیوستند، روشهای کاملتر و مناسبتری را برگزیدند. بسیاری مانند فرانسه سیستم دو مرحلهای (Run-off Voting) را برگزیدند و بسیاری به سیستمهای تناسبی (Proportional Voting Systems) روی آوردند. ولی روش نخستنفری در آمریکا و انگلستان و مستعمرات سابق این کشور مثل کانادا باقی مانده است. تعدادی از این کشورها مثل استرالیا و نیوزیلند اقدام به تغییر سیستم ناکارآمد نخستنفری کردهاند و بعضی مانند کانادا در جریان تغییرند و بعضی مانند آمریکا کماکان با نتایج این سیستم کهنسال (همچون به روی کار آمدن افراد ناشایسته با اقلیت آرا یا شکستهشدن رأی توسط کاندید سوم) دست و پنجه نرم میکنند.
مشکلات سیستم کهنسال نخستنفری در کانادا و سایر کشورها به تجربهٔ تاریخی دیده شده است. این مشکلات از این قرارند:
اول) بسیار ممکن است که آرا بین کاندیداها تقسیم شود و کسی انتخاب شود که مورد علاقهٔ مردم نیست.
فرض کنید که در شهری بیشتر مردم علاقهمند به توسعهٔ سیستم رفت وآمد باشند و حزب الف هم معتقد به اولویت داشتن بهبود سیستم رفت و آمد است. در مقابل حزب ب و طرفداران آن معتقداند که آمد و شد مشکلی ندارد و باید مرکز تفریحی برای مردم بیبضاعت ایجاد شود. اگر هر یک از این دو حزب کاندیدایی معرفی کنند و مردم بین این دو کاندید انتخاب کنند، نتیجه به شرح زیر خواهد بود:
[table id=28 /]
در چنین انتخاباتی، چه با سیستم نخستنفری و چه با سایر سیستمهای رأیگیری، کاندید حزب الف با هدف حل مشکل رفت و آمد انتخاب خواهد شد.
حال فرض کنیم حزب ج نیز وجود دارد و طرفداران این حزب معتقدند که مشکل رفت و آمد با زدن یک تونل جدید رفع شود، در حالیکه طرفداران حزب الف معتقدند که مشکل رفت و آمد باید با زدن پل حل شود. حال اگر از افراد بپرسیم به کاندید کدام حزب رأی میدهید، نیمی از افرادی که مشکل رفت و آمد دارند به حزب ج رأی خواهند داد و نتیجه بهصورت زیر در میآید:
[table id=29 /]
در سیستم نخستنفری کاندید حزب ب که اقلیت مردم از آن حمایت میکنند نمایندهٔ مردم خواهد شد و ۶۵ درصد مردم از نتیجه ناراضی خواهند بود. درحالیکه بیشتر مردم خواهان رفع مشکل رفت و آمدند، مرکز تفریحی برای مردم بیبضاعت ایجاد خواهد شد!
دوم) اگر این اتفاق در تعداد زیادی از مناطق بیافتد، ممکن است چنین اقلیتی اکثر نمایندگان مجلس را به خود اختصاص دهند. اگر تعداد احزاب بهجای سه تا چهار تا باشد، وضع از این بدتر و خطرناکتر است. این اقلیت که با اکثریت ناچیز و بهخاطر شکستهشدن آرا به حکومت میرسد، حکومتی بیثبات خواهد داشت و با کمترین تغییر در آرا، در انتخابات بعدی سقوط میکند. نه بهخاطر اینکه نظر اکثریت تغییر زیادی کرده، بلکه چون ۶۵ درصد که با آن مخالفاند در رأیگیری بعدی بهنحو دیگری رأی خواهند داد که در سطور بعدی میآید.
بهعنوان مثال، حکومت انتاریو که به روش نخستنفری اداره میشود، ظرف پنج سال بین دولتهای لیبرال و اندیپی و محافظهکار دست به دست شده است و نزدیک به نیمی از بیست انتخابات گذشتهٔ کانادا یا منجر به انتخاب حکومتی شده که احتمالاً اکثر مردم دوست نداشتهاند یا منجر به حکومتی اقلیتی و بیثبات شده است. چنین حکومتهایی با رد شدن یک لایحهٔ بودجه در معرض سقوط بودهاند. مثل حکومت پال مارتین (لیبرال) که دو سال و دو ماه بهطول انجامید و حکومت استیون هارپر، رهبر وقت ائتلاف محافظهکار، که در دوران نخستوزیریاش چهار بار به انحلال پارلمان اقدام کرد.
سوم) چون افراد طرفدار حل مشکل رفت و آمد درمییابند که اگر به گزینهٔ مورد نظر خود رأی بدهند، اقلیت ۳۵ درصدی برنده میشود، لذا در انتخابات تعدادی بهصورت تاکتیکی به آنچه واقعاً نمیخواهند، رأی خواهند داد و اگر بخت با ایشان همراه باشد (یا اگر دو حزب الف و ج ائتلاف کنند) نمایندهای که به فکر حل مشکل رفت و آمد باشد، ۳۵ درصد رأی میآورد و به مجلس میرود. ولی ما هرگز نخواهیم دانست نظر واقعی این مردم چیست. مهاجرانی که بیش از ده سال در کانادا زندگی کرده باشند، حتماً با این رأیدهی تاکتیکی آشنایی دارند. مثلاً اگر در برنابی زندگی میکنند و علاقه به حزب محافظهکار دارند، ممکن است در انتخابات به لیبرال رأی داده باشند تا رأی ایشان بههدر نرود.
راه حل مشکلات سیستم نخستنفری، سیستمی است که رأیگیری ترجیحی نامیده میشود. در سیستم ترجیحی از مردم سؤال میشود که انتخاب اول شما چیست و انتخاب دوم شما چیست و انتخاب سوم چیست. مثلاً در شهر مورد مثال، نتیجهٔ رأیگیری سه حزب بهصورت زیر خواهد بود:
[table id=30 /]
از میان سه روش تناسبی مورد رفراندم در بریتیش کلمبیا، سیستم سوم (Rural-Urban Proportional, RUP) روشهای جداگانهای برای شهرها و روستاها پیشنهاد میکند. در این سیستم، در شهرها (که هشتاد درصد نمایندگان را انتخاب میکنند) از سیستم ترجیحی (Single Transferable Vote یا به اختصار STV) استفاده خواهند کرد و ترجیحات نسبی مردم از ایشان سؤال میشود.
اگر آرا به روش انتقال کمترین رأی (STV) شمارش شود، چون هیچ حزب یا کاندیدایی رأی اکثریت ۵۰+۱ ندارند (بهجای نادیده گرفتن آرای سطر اول که کمترین گروه مردماند) گزینهٔ حزب الف که با ۳۲ درصد شانسی ندارد، حذف میشود و نتیجه بهصورت زیر در میآید.
[table id=31 /]
نتیجهٔ انتخابات روشن است، کاندید حزب ج با ۳۲+۳۳ درصد آرا به مجلس میرود و برای حل مشکل رفت و آمد با زدن تونل تلاش میکند.
در سیستم پیشنهادی RUP، تعدادی از محلهها در هم ادغام میشوند و هر منطقه چند نماینده خواهد داشت. مثلاً این شهر ممکن است سه نماینده داشته باشد. با اجرای این سیستم، نمایندهٔ اول منطقه از حزب ج خواهد بود و یک نماینده هم از احزاب الف و ب به مجلس خواهند رفت. دو نماینده از سه نمایندهٔ شهر در جهت حل مشکلات رفت و آمد فعالیت خواهند کرد و نمایندهٔ حزب ب هم صدای نیاز به مرکز تفریحی برای افراد بیبضاعت را به گوش سایر نمایندگان خواهد رساند. چون تعداد نمایندگان هر دیدگاه به نسبت رأی مردم است، این روش را تناسبی مینامند. سیستم (STV) یکی از انواع سیستمهای تناسبی است که بهخوبی این هدف را برآورده میکند. این نتیجه بسیار باثبات است و با اندکی تغییر در نظر مردم، هدف از حل مشکل رفت و آمد به هدف دیگری تغییر نمیکند.
لذا از همهٔ شهروندان بریتیش کلمبیا دعوت میکنم به تغییر به سیستم تناسبی رأی «آری» بدهند و از میان سه روش پیشنهادی تناسبی هم اول به (RUP) که تنها روشی است که در شهرها رأیگیری را بهصورت ترجیحی و نتیجه را بهطور اتوماتیک متناسب با نظر اکثریت میکند، رأی دهند. RUP از ورود گروههای کوچک به پارلمان جلوگیری میکند، جلوی به حکومت رسیدن اقلیت را میگیرد و دخالت مستقیم احزاب را هم به حداقل میرساند و نتایج باثباتی را بهبار میآورد.