در به در – شعری از نیکی فتاحی

نیکی فتاحی – ونکوور

این چاله‌های سیاه

جای پای ماست مانده بر ماه

به گِل اندوده کفش‌هامان‌ از گرد راه‌‌

همواره ناامید

که عاقبت تا کی، تا کی

به آسایش خانه‌ای روشن

که پنجره‌های بازش

پرنده را به دانه میهمان می‌کنند

در به در

ماه را

به‌ گِلِ راه

سیاه می‌کنیم؟

نه، این تو‌ نیستی

نه، این من نیستم

نه،

این من محبوس

هیچ‌گاه خودم نبوده‌ام

چرا که در دیدرس من چندی‌ست مدام

جز زنگاربسته میله‌های محبسم نبوده است

نه،

این ما نیستیم

این‌گونه راه راه

از پشت میله‌ها

هیچ‌گاه ما نبوده‌ایم


این چاله‌های سیاه

جای پای ماست مانده بر ماه

به گِل اندوده کفش‌هامان از گرد راه

همواره ناامید

ماه را

به گِل راه

راه راه می‌کنیم…

ارسال دیدگاه