۱- «اگر» با «مگر» ازدواج کرد، از آنها کودکی حاصل شد بهنام «کاشکی».
۲- زنبور بیعسل مثل بدهکاری است که آخرش طلبکار میشود.
۳- توقعاتش را کنار گذاشت، چون قابل تقسیم به امکاناتش نبود.
۴- مرغ دریایی بهخاطر ترس از آب مرتب جیغ میکشید.
۵- فرق است بین مترسکی که از مزرعه مراقبت میکند با مترسکی که با موشک دنیا را میترساند.
۶- اگر چه رودخانه در سراشیبی سرش را به سنگ میکوفت، اما به عشقِ رسیدن به دریا جلو میرفت.
۷- پاهایش را قلم کردند، چون اهل قلم بود.
۸- باستانشناس بهترین شوهر است، چون هر چه سن خانم بالا میرود، علاقۀ شوهر به او بیشتر میشود.
۹- برای آنکه مردم احساسِ داشتنِ آزادی را فراموش نکنند، سالی یکبار هم که شده، به میدان آزادی میروند.
۱۰- آزادی در بعضی کشورها میوۀ نوبرانه است، هنوز نوبر نکرده تمام میشود.
۱۱- قرار است تاجِ خروسها را بهخاطر طاغوتی بودن قیچی کنند.
۱۲- حضرت سلیمان که زبان پرندگان را میدانست، زبان آدمیزاد را به طوطیان یاد داد تا وارد سیاست شوند.
۱۳- اتوبوسهای مسافربری مجازند در هر درهای پارک کنند.
۱۴- قاطی شدن هر گونه لهجه در زبان انگلیسی به پربارتر شدن آن کمک میکند.
۱۵- گلدان پژمرده بازگشت صاحبخانه را انتظار میکشید تا آب را برایش سوغاتی بیاورد.
۱۶- کانادا اعلام کرد در فکر پرورش درختان نسوز است.
۱۷- برای کمونیستها نوشتن از چپ به راست ممنوع شد.
۱۸- چون مخالف چپ بود، هیچوقت در فوتبال گوش چپ بازی نمیکرد.
۱۹- رانندۀ اتوبوس بهقدری با دختران دانشآموز نخبه چت کرد، که سرِ پیچ چپ کرد و به دره پرتاب شد.
۲۰- تنها جایی که میشود بدون مبارزه به آزادی دست یافت، کتاب لغت است.
۲۱- در شهر ما، مردم یا در خیابان بوق میزنند یا در خانه بست.
۲۲- آدمها، در بازی پاسور سرباز را بهخاطر سور زدن دوست دارند.
۲۳- جوانی که احساس ضعف میکرد، به استخدام سازمان مستضعفان درآمد.
۲۴- بهخاطراستقبال بیش از حد، حزب باد از پذیرش عضو جدید عذرخواهی کرد.
۲۵- ملاقاتهای محرمانه به قراردادهای محرمانه منتهی شدند.