سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا – نقص مدارک – قسمت آخر

 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

امیرحسین توفیق – ونکوور

فرید دست‌به‌دامن دوستان خود شد، چرا که بدشانسی و تأخیر در ارسال مدارک، او را تا آن زمان، یک‌سال از زندگی عقب انداخته بود. چندین ماه تلاش کرد، به هر دری زد و نهایتاً از طریق یکی از دوستان ساکن در شهر ونکوور، اطلاع حاصل کرد که شغلی در سایت دولتی استان بریتیش کلمبیا آگهی شده است که با رزومهٔ کاری‌اش کاملاً مطابقت دارد و چندین تخصص او را هم که خیلی خاص بودند، شامل می‌‌شد.

فرید رزومه‌اش را به‌همراه کاوِر لتری به آدرس ایمیل مندرج در آگهی شغلی ارسال کرد و پس از چند روز ایمیلی دریافت کرد که آن سازمان از ایشان خواسته بود زمانی را جهت مصاحبه با اسکایپ مشخص کند.

فرید با توجه به اختلاف زمانی حدوداً ۱۲ ساعته، یکی از شب‌های وسط هفته را برای زمان مصاحبه مشخص کرد و خودش را هم آماده کرد تا آن مصاحبه را که اولین مصاحبهٔ زندگی‌اش با شرکتی خارجی بود، به‌نحو احسن به انجام برساند. مصاحبهٔ کاری در زمان و ساعت مشخص انجام شد و فرید هم علی‌رغم نگرانی‌اش، از روند مصاحبه راضی بود؛ او توانست یک‌ساعت با شخص مصاحبه‌کننده به زبان انگلیسی صحبت کند و دانش فنی و مهارت زبان انگلیسی خود را کاملاً نشان دهد.

سه روز بعد فرید ایمیلی دریافت کرد که حاوی پیام تشکر برای حضور در مصاحبه بود و در آن اشاره شده بود که فرید را برای کار در شرکت خود پذیرفته‌اند و تنها باید مشخص کند که به چه صورت می‌تواند در آن شرکت حضور بهم رساند. باور کردنی نبود، در اوج ناامیدی، فرید امیدوار شد و بلافاصله همسرش را هم در این خوشحالی سهیم کرد.او سریعاً برای تهیهٔ ایمیلی دست‌به‌کار شد. در ایمیلش تشکر کرد، همکاری با آن‌ها را مایهٔ مباهات دانست و اشاره کرد که برای برنامهٔ مهاجرتی از طریق سیستم «اکسپرس انتری» اقدام کرده و پروفایل تشکیل داده است و اگر این شرکت بتواند نسبت به تهیهٔ LMIA  اقدام کند، ۶۰۰ امتیاز به مجموع امتیازهایش اضافه خواهد شد و در اولین انتخاب پیشِ رو، انتخاب می‌شود و ظرف زمان بسیار کوتاهی، وارد کشور کانادا و شرکت آنان خواهد شد. برای تهیهٔ LMIA هم فرید پیشنهاد داد که می‌توانند از یک مشاور مهاجرتی، کمک بگیرند و کلیهٔ هزینه‌هایش را هم او خودش پرداخت می‌کند.

۴۸ ساعت بعد پاسخ ایمیلش را دریافت کرد؛ مدیر منابع انسانی آن شرکت اشاره کرده بود که خود سازمان مربوطه به‌دلیل بزرگی و جذب نیروی‌های کار خارجی بسیار زیاد، با یک مشاور مهاجرت قرارداد دارد و خودشان کار را دنبال می‌کنند و در نهایت آدرس ایمیل و مشخصات مشاور مهاجرت به فرید اعلام شد تا برای تکمیل مدارک با ایشان هماهنگ شود.

از این بهتر نمی‌شد؛ فرید برنامهٔ مهاجرتی خود را از طریق پیشنهاد شغلی با کمترین هزینه دنبال می‌کرد. او تمامی اطلاعات و مدارک لازم را برای مشاور مهاجرتی اعلام‌شده ارسال کرد و پس از آن باز هم به انتظار نشست.

تقریباً ۴ ماه بعد، ایمیلی از مشاور مهاجرت دریافت کرد که حاوی پیشنهاد شغلی یا LMIA  تأیید‌شدهٔ دولتی بود و فرید سریعاً آن مدرک و اطلاعات را به پرونده‌اش اضافه کرد و پرونده را مجدداً سابمیت کرد. تقریباً ۲۰ روز بعد، ایمیلی از وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا دریافت نمود که حاوی دعوت‌نامه برای ارسال و آپلود مدارک بود و درواقع برای ادامهٔ پروسه، انتخاب شده بود. در ایمیل دریافتی، ۶۰ روز به فرید زمان داده شده بود تا مدارک مورد نیاز را طبق چک لیست آماده و آپلود کند. خبرهایی شنیده بود که قرار است امتیاز پیشنهاد شغلی کاهش پیدا کند و این اتفاق قرار بود از ۱۹ نوامبر سال ۲۰۱۶ انجام شود و او شانس آورده بود که پیش از آن تاریخ، انتخاب شده بود و امتیاز دریافتی، همان ۶۰۰ امتیاز بود. مدارک آماده شد و پس از مروری نهایی تماماً در محل‌های مورد نظر آپلود شد و در نهایت، هزینه‌های دولتی پرداخت و پرونده ارسال شد.

خیلی خوشحال بود، چون دیگر می‌دانست همه‌چیز به بهترین شکل انجام شده و چند ماه دیگر خودش را در ونکوور می‌دید. پروسهٔ مهاجرتی‌ای که قرار بود فقط چند ماه طول بکشد، تا آن زمان دو سال و چند ماه طول کشیده بود.

۱۹ نوامبر سال ۲۰۱۶ هم رسید و از طرف وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا بخشنامه‌ای صادر و در آن اعلام شد که منبعد، LMIA در حالت عادی تنها ۵۰ امتیاز و برای مشاغل مدیریتی فقط ۲۰۰ امتیاز خواهد داشت و آن‌هایی که پیش از این اقدام کرده‌اند و انتخاب شده‌اند، همچنان می‌توانند از امتیاز ۶۰۰ تایی آن برخوردار باشند. فرید باز هم خدا رو شکر کرد که از این مرحله هم جهیده است.

تقریباً اواخر دسامبر بود که ایمیلی از وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا دریافت نمود و خوشحال و سراسیمه وارد پروفایل خودش شد و آماده بود که درخواست پاسپورت خود را جهت صدور ویزا ببیند که با دیدن نامهٔ دریافتی و عبارت Incomplete در پروفایل‌اش، تا مرز سکته پیش رفت.

نامه را چندین بار مرور کرد. از او ایراد گرفته شده، شوکه شد، خب، چرا «نقص مدرک» نزدید؟ این دیگر چه ایرادی است؟ آخرش نوشته بودند که می‌توانید دوباره اقدام کنید، خب، آیا امتیاز پیشنهاد شغلی را ۶۰۰ امتیاز می‌دهید یا ۵۰ امتیاز؟! مدام با خودش حرف می‌زد، داشت دیوانه می‌شد، نامه را به مشاور مهاجرت نشان داد و دلیل ناقص بودن پرونده را جویا شد.

«متأسفم، اما در بخش مدرک تحصیلی، شما تنها تأییدیهٔ دریافتی از سازمان بررسی‌کنندهٔ مدرک تحصیلی خودتان را قرار دادید، در صورتی که علاوه بر آن، باید ریز نمرات و مدرک تحصیلی را هم قرار می‌دادید.»

فرید به شانس و اقبال خودش، لعنت می‌فرستاد و ناراحت راهی منزل شد.

پایان

ارسال دیدگاه