قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر مهدی عابدی، جامعهشناس و عضو حزب NDP – ونکوور
دکتر مهدی راسل، کاندیدای حزب NDP در وست ونکوور و کپیلانو
الگوهای نقش مثبت و شبکههای حمایتی، نقش بازدارندهٔ قدرتمندی را در شبکهها برای نوجوانان دارند و آنها را از جرم دور میکنند. رز (۲۰۰۰) بر این باور است که سرمایهٔ اجتماعی تنها بهوسیلهٔ عضویت در نهادها به دست میآید و شبکههای سرمایهٔ اجتماعی بهطور خاص در فراهمآوردن حمایتهای عاطفی و روانی نقش مؤثری در ارتقای سلامت روانی افراد دارند. در نتیجه سرمایهٔ اجتماعی در تعیین احتمال رویآوردن افراد خاص به رفتار مجرمانه و اعتیاد، نقش بازی میکنند. البته در اینجا نیز سرمایهٔ اجتماعی بهعنوان تنها عامل مؤثر تلقی نشده است.
پژوهشهای زیادی به رابطهٔ میان سرمایهٔ اجتماعی و پیامدهای مثبت در حوزهها و سطوح گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و رفاهی توجه کردهاند. برای نمونه تحقیقات نشان دادهاند که سرمایهٔ اجتماعی با کارایی نهادی، افزایش سطح آموزش و رفاه کودکان، کاهش جنایتها و خشونت، کاهش نزاع و درگیری، برتری اقتصادی افراد، کاهش مرگومیر، بهبود وضع سلامت، احساس خوشبختی و اعتماد به حکومت بهصورت موفق و کارا رابطهٔ مستقیم دارد. همچنین سرمایهٔ اجتماعی با تندرستی، توسعهٔ اقتصادی کشور، توسعهٔ محلی و ملی، کاهش مرگومیر نوزادان و افزایش امید به زندگی، مشارکت مدنی و اجتماعی و همچنین رشد درآمد کشورها رابطهٔ مستقیم دارد.
شناسایی و تقویت سرمایهٔ اجتماعی در قالب سازمانهای مردمنهاد و عضویتهای داوطلبانه سبب افزایش سطح همکاری اعضا در گروههای اجتماعی و جامعه میشود و از این طریق منجر به افزایش سطح ارتباطات، نظارت و کنترل در سطح نهادهای عمومی و اجتماعی میگردد، در نتیجه میتوان از آن در فرایند پیشگیری از اعتیاد استفاده کرد. سرمایهٔ اجتماعی جامعه را سالمتر، داراتر و شاید باتدبیرتر و شکیباتر بسازد.
از آنجا که سازمانهای مردمنهاد یکی از ابزارهای اساسی مدیریت دولتی نوین در جهت رشد و توسعهٔ فعالیتهای اجتماعی-سیاسی و توسعهای هستند، در اکثر کشورها نقشی اساسی در فرایند توسعه بر عهده دارند.
بحث و نتیجهگیری
فرسایش سرمایهٔ اجتماعی، جامعه را از ساختارهای ضروری و فضای اخلاقی که لازمهٔ کارکرد بهینهٔ آن است محروم میکند. لن (۱۹۵۹)، روزنستون و هانس (۱۹۹۳)، وربا و نورمن (۱۹۷۲)، ولفینگر و روزنستون (۱۹۸۰) و برم و ران (۱۹۹۷)، عدم آموزش کافی و فقدان آگاهی افراد از حقوق اجتماعی خویش را عمدهترین دلیل پایینبودن میزان مشارکت شهروندان میدانند. کاهش مشارکت، موجب احساس بیقدرتی و افزایش بیمعنایی در زندگی و از خود بیگانگی میشود. احساس بیقدرتی یکی از تجلیات و اَشکال بروز بیگانگی اجتماعی است که میتواند باعث گرایش فرد به انحرافات شود.
در سرمایهٔ اجتماعی، افراد و اجتماعات در قالب ارزشها، هنجارها و پیوندهای اجتماعی که در جریان تعاملات اجتماعی به وجود میآید، قابلیتهای خود را افزایش میدهند، هویتیابی میکنند و در عین بهدستآوردن امکان کنترل زندگی خود، از حمایتهای محیطی و اجتماعی که در شبکههای ارتباطی آنها بهوجود آمده برخوردار میشوند. و لذا قدرت کنارآمدن آنها با فشارها و مسائل محیطی افزایش یافته و به لحاظ روانی از آرامش و آسایش مطلوبی برخوردار خواهند شد.
هدف از افزایش مشارکت و پیوندهای اجتماعی، اتخاذ سبک زندگیای است که بهزیستی را ارتقا میبخشد و به پرهیز از مخاطراتی چون مصرف مواد کمک میکند. افراد در صورتی خواهند توانست رفتارشان را تغییر داده و سبک زندگی سالمتری را اتخاذ کنند که سبکهای جدید را از افراد مورد اعتماد خود فرابگیرند و باور نمایند که این تغییر رفتارها باعث بهبود در بهزیستی آنها میشود. شبکهای پایدار، عمیق و غنی از روابط میتواند باعث تسهیل کسب اعتماد و خودباوری شود.
از آنجایی که سرمایهٔ اجتماعی خاصیت خودتقویتکنندگی و خودافزایی دارد، میتواند به افراد عضو نهادهای اجتماعی کمک کند تا به منابعی چون اعتماد و شبکههای تعاملی دست یابند و میتواند با تسهیل اقدامات هماهنگ، کارایی گروه را در دستیابی به اهداف خود بهبود بخشد. در این راستا، شبکههای اعتماد موجب میشوند که زمان و سرمایهٔ بیشتری به فعالیتهای اصلی نوجوانان و جوانان اختصاص پیدا کند و علاوه بر آن موجب انتقال دانش اعضای گروهها به یکدیگر میشود و جریان مناسبی را از یادگیری و دانش در بین آنها فراهم میسازد. تقویت و افزایش انگیزههای اجتماعی در نوجوانان و جوانان و سازماندهی آنها در نهادهای مدنی باعث شکلگیری فرهنگهای حمایتی خاص در این نهادها شده و ضمن ایجاد سطح بالاتری از مشارکت و تعلق اجتماعی، موجب میشود که به طور غیرمستقیم، کنترل رفتارها و تعاملهای اجتماعی اعضای این نهادها، وابسته به هنجارهای موجود در این نهاد بشود و هزینههای بسیاری از کنترلهای رسمی کاهش یابد.
پیشنهاد میشود از طریق سیاستها و برنامهریزیها و آموزشها، هنجارهایی بر مبنای افزایش انگیزهٔ مشارکت و روحیهٔ همکاری گروهی برای نوجوانان و جوانان جامعه در نظر گرفته شود و در محیطی امن و باثبات برای کنش و واکنش آنها به گسترش، افزایش و تحکیم سرمایهٔ اجتماعی، همچنین تشویق آنها به پرهیز از فردگرایی کمک کرد. تقویت ساختار شبکههای اجتماعی، روابط متقابل را تسهیل میکند. تقویت نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی (NGOs) مخصوص جوانان و نوجوانان، تقویت و غنیسازی آموزشها در قالب تفریح و سرگرمی، تشویق مردم در جهت حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی و دادن امتیازاتی به اعضا، میتواند از کارکردهای مهم دولت در زمینه افزایش سرمایهٔ اجتماعی باشد.
بهطور کلی عواطف مثبت زندگی انجمنی یا مشارکت اجتماعی، هزینههای کنترل و نظارت رسمی را کاهش میدهد و افراد را در متقاعدکردن به رفتار مطابق با ارزشهای اخلاقی مثبت در جامعه مدیون کار و تلاش، صداقت، تعاون و همکاری، احترام به یکدیگر، تقویت عزت نفس در سطح فردی و ملی، تقویت عملکرد، کارایی سازمانی و حوزههای اقتصادی-اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میکند. همچنین امدادرسانی در روابط حمایتی به افراد فرصتی دوباره میدهد که استعدادهای منحصربهفرد را شکوفا سازند تا بتوانند در جهت خیر شخصی و جمعی گام بردارند.