رژیا پرهام – ادمونتون
هفتهٔ گذشته با بچههای مهدکودکم دربارهٔ نوروز صحبت کردم.
دخترک چهار سال و نیمه با خانوادهاش مطرح کرده بود که رژیا و بهروز کریسمس را در اولین روز بهار برگزار میکنند و به جای درخت کاج، یک بوتهٔ گیاه کوچک را، که توی کاسه یا بشقاب گودی سبز میشود، گوشهٔ خانهشان میگذارند.
برای پدر دخترک جالب بود و در اولین فرصتی که من را دید، کلی سؤال پرسید؛ در مورد سبزه و هفتسین و… توضیح دادم و طرز سبزکردن سبزه را آموزش دادم. مشخص بود که خیلی متوجه نشده، بنابراین پیشنهادِ گذاشتن یک سبزه برای دخترک را مطرح کردم که پدرش با خوشحالی استقبال کرد. دو نفر از دوستان دخترک هم سبزه خواستند و ایده به پروژهٔ علمی کوچکی تبدیل شد.
امروز صبح دخترک آمد و قبل از هر حرفی گفت، خیلی ضروریست که همین امروز سبزه را به خانهشان ببرد، چون قرارست امشب جشن «ناوروز» را در کنار پدربزرگ و مادربزرگ برگزار کنند.
چند دقیقه بعد مادر دخترک زنگ زد. «ناوروز» را به من تبریک گفت و توضیح داد که کلی در مورد نوروز خوانده و ویدیو تماشا کردهاند و اضافه کرد خوشحال است که فرصتی دست داده تا جشنی به مناسبتهای خانواده اضافه بشود، آنهم جشنی ایرانی که هم جدیدست و هم متنوع، هم بهانۀ تازهای برای شادبودن.
خندیدم و گفتم، پس بابت جشن امشب «هپی نوروز»!