گفتوگو با هوریران سهراب، مادر زندهیاد نگار برقعی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
این گفتوگو از سلسله گفتوگوهای اختصاصی رسانهٔ همیاری «با بازماندگان مسافران پرواز ابدی ۷۵۲» است. گفتوگو با خانوادههای دیگر از طریق این لینک در دسترس است:
https://bit.ly/Hamyaari-PS752Families
شایان ذکر است که گفتوگو با خانم سهراب در تاریخ ۳۰ آوریل ۲۰۲۲ برای درج در نسخهٔ چاپی شمارهٔ ۱۵۹ رسانهٔ همیاری، تنظیم شده بود ولی در ۱۲ مهٔ ۲۰۲۲ و بهدنبال اعلام خبر دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و کانادا پاسخ کوتاهی از ایشان در این زمینه در متن وبسایت افزوده شده که در نسخهٔ چاپی نشریه نیست.
با سلام خدمت شما خانم سهراب عزیز، از وقتی که به ما دادید و دعوتمان را برای این گفتوگو پذیرفتید، بسیار سپاسگزاریم. ضمن عرض تسلیت دوباره برای ازدستدادن دختر عزیزتان، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید و سپس دربارهٔ فرزندتان، زندهیاد نگار برقعی، که در فاجعهٔ سرنگونی هواپیمایی اوکراین از دست دادهاید، برایمان بگویید. علائق ایشان چه بود، کِی به کانادا مهاجرت کردند و در چه زمینههایی فعالیت داشتند؟
با سلام و تشکر از شما. من هوریران سهراب هستم، مادر نگار برقعی و الوند صادقی هم داماد عزیز من بود. من دو فرزند داشتم یک دختر و یک پسر. نگارِ من متولد ۲۸ مهر ۱۳۶۸ بود. نگار من فقط ۳۰ سالش بود. یادم میآید وقتی خیلی کوچک بود، پرتقال و نارنگی را خوب و پاکیزه پوست میکند. صدای نگار وقتی با سن کمش داستان خالهسوسکه را با کمک من تعریف میکند، یکی از بهترین یادگاریهایی است که از او بهجا مانده. یادم میآید وقتی مهدکودک میرفت، بهمناسبتهای گوناگون از بچهها عکسهای حرفهای میگرفتند. یکبار زمانی که برای سفارش عکسهای نگار به مهدکودک رفتم، مدیر مهدکودک، بانو درخشان (روحشان شاد)، از من پرسیدند که: تعدادی از پدر و مادرها علاوه بر عکس فرزندشان، عکس نگار را هم خواستهاند، آیا اجازه میدهید برایشان چاپ کنیم؟
نگار من با آن خال میان دو ابرویش که بهتدریج با بزرگشدنش محو میشد، موردتوجه بود. همه به او «دختر هندی» میگفتند. عکسی از نگار در یک بالماسکه هست که ساری قرمز به تن دارد؛ همان شبی که با الوند عزیزم آشنا شد. این عکس یکی از زیباترین و خاطرهانگیزترین عکسهای اوست. در همان دوران مهدکودک به شنا و ژیمناستیک علاقهمند شد و در شنا مدالهایی هم کسب کرد. در دوران نوجوانی مدت پنج سال به یادگیری و نواختن گیتار پرداخت. در نهایت تنیس را بهشکل حرفهای بههمراه الوند انتخاب کرد. ساکهای تنیس نگار و الوند آماده برای استفاده، جداجدا در کمدهایشان بود.
من و پدر نگار مانند پدر و مادرهای دیگر بسیار تلاش کردیم تا بهترینها را برای بچههایمان فراهم آوریم. نگار بسیار بلندپرواز بود. با شروع دبیرستان، زمزمهٔ رفتن از ایران را شروع کرد. بعدها وقتی برادر کوچک نگار را در ۱۷ سالگی به استرالیا فرستادیم، متوجه شدم که همسرم آنقدر به نگار تعلق خاطر دارد که مایل به دوری از او نیست. نگار بدون هیچ تلاش مضاعفی همان سال اول کنکور در رشتهٔ «علوم تغذیه» قبول شد. بلافاصله پس از گرفتن لیسانس، کارشناسی ارشد رشتهٔ «فیزیولوژی ورزشی – تغذیهٔ ورزش» قبول شد، و در ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶ فارغ التحصیل شد.
پایاننامهٔ نگار در مورد «اهمیت آنتیاکسیدانها بر روی عملکرد بهتر قلب و تنفس ورزشکاران» مورد توجه استادانش قرار گرفت. تمرکز وی بر روی شاتوت و تهیهٔ کنسانترهٔ آن بود. طی دو هفته تحقیق و بررسی بر روی یک تیم بسکتبال دختران، همراه وی و شاهد تلاشهایش بودم.
همزمان، با گروهی از دانشجویان ایرانی ساکن کانادا ارتباط برقرار کرد. او بهمدت پنج سال در مجموعهای بهنام «حس خوب زندگی» مشاور تغذیه بود. در فضای پاک و سالمِ «حس خوب زندگی» زیر نظر مهندس اصفهانی تجربه کسب کرد. در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۷ به کار خود در مجموعهٔ «حس خوب زندگی» خاتمه داد، در حالیکه روی در اتاق کارش شماره که نه، «نگار» نوشته شده بود. پس از آن برای اولین بار عازم کانادا شد.
در سه ماهی که تورنتو بود به کارهای خیریه پرداخت. پس از گذشت سه ماه به ایران بازگشت و در آن زمان بود که ما را با وجودی نازنین بهنام الوند آشنا کرد. تازه متوجه شدیم که نگار از چهار سال پیش از آن دلبستهٔ این انسان بیهمتا شده است.
اتفاقات خوش در راه بودند. پس از دیدار با خانوادهٔ الوند و گذاشتن قرارومدارها، نگار برای بار دوم به کانادا رفت و اینبار در مرکز دارویی «فارما-مدیکال-ساینس-کالج-آو-کانادا» مشغول بهکار شد. در واقع کاری داوطلبانه، بدون دستمزد اما آنقدر مسئولانه انجام وظیفه کرد که رئیسش، کتی یی کونگ لی، از او دعوت به همکاری کرد. حتی چند ماهی را که بدون دستمزد کار کرده بود، به نگار پرداخت کرد.
اینبار نگار با اصرار سهند و وحید، خواهر و شوهر خواهر الوند، در خانهٔ آنها سکنا گزید. سهند نازنین مانند خواهری دوستداشتنی با وی رفتار کرد و وحید عزیز نیز. نگار لحظات شاد و قشنگی را در کنار سوفیِ شیرینزبان، خواهرزادهٔ الوند عزیزم، تجربه کرد. خاطرات سفرش به آبشار نیاگارا با پدر و مادر الوند، رفت تا در دفترچه خاطراتش جا بگیرد. همزمان با سهند برای خرید لباس عروسی نگار و لباس دامادی الوند فروشگاهها را زیرورو میکردند و برایم عکس میفرستادند. نگار به سلیقهٔ من خیلی اهمیت میداد. زمان جشن عقد و عروسی را ۴ آوریل ۲۰۱۸، در فروردینماه قرار گذاشتیم. نگار عاشق نوروز بود. پس از جشن عروسی و گذشت یک ماه، نگار در تاریخ ۲۲ مهٔ ۲۰۱۸ بار دیگر بهتنهایی عازم کانادا شد. نُه ماه بعد الوند عزیزم به نگارش پیوست و زندگی مشترک آغاز شد. نگار تشنهٔ آموختن بود، و در دانشگاه مکگیل در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به ادامهٔ تحصیل شد.
فقدان فرزندتان چگونه بهلحاظ روحی و روند زندگی روزمره، شما و دیگر اعضای خانواده و نزدیکانتان را تحت تأثیر قرار داده است؟
نگار نازنینم برای من فقط یک دختر بااراده و مسئول نبود که زندگی عادیاش را خواهان باشم. بخورد و بخوابد و درس بخواند و دانشگاه برود و ازدواج کند و بچهدار شود و… او همهٔ ما را مدیریت میکرد. او در همهٔ زمینهها مشاور من بود. پیش از این جنایت هولناک، من مؤسسهای فرهنگی هنری بهنام «سارای» داشتم. به کمک نگار و الوند و راهنماییهایشان آنجا را مدیریت میکردم؛ از تهیهٔ بروشور برای تبلیغ کلاسها و برگزاری کارگاههای مجموعه گرفته تا زدن سایت، گرداندن صفحهٔ اینستاگرام و برگزاری رونمایی کتاب و عکاسی و کلی ایدهٔ نو که ما فقط مجری آن ایدهها بودیم.
پدر نگار فردی فعال و مبتکر است. همسرم و گروهش مخترع و تولیدکنندهٔ «کود بیو» هستند. نگار در بخش ارتباط با شرکتهای خارجی با پدرش همکاری میکرد. وقتی الوند وارد زندگی ما شد، او هم در این همکاری با آنها سهیم شد. همسرم در اولین سال پس از جنایت، برای نخستین بار بعد از سی و چند سال تلاش قادر به گرداندن کار و حرفهاش نبود.
نگار برادرش را هم از راه دور مدیریت میکرد. پسر من بهترین و بزرگترین حامی و مشاور خود را از دست داده، شرایط روحی سختی را از سر گذرانده و هنوز تحت تراپی و درمان است.
بچههای فامیل از بزرگ و کوچک، تحت تأثیر این واقعه دچار مشکلات زیادی شدهاند.
من و همسرم مانند بسیاری از پدر و مادرها و بازماندگان این جنایت هولناک، بهقول منیرو روانیپور، نویسندهٔ توانمند، که جا دارد همینجا از کمک و همراهی این وجود نازنین قدردانی کنم: تاتیتاتیکنان حال روح خود را بهتر میکنیم.
تا جایی که اطلاع داریم، شما با سایر بازماندگان قربانیان سرنگونی هواپیمای اوکراینی بهطور فعال ارتباط دارید، این ارتباط چطور به شما کمک کرده است؟
پس از این جنایت، نتوانستم با دوستان سابقم ادامه دهم. هرچند که برخلاف جمهوری اسلامی، همدلی و همیاری دوستانم و میشود گفت اکثریت مردم ایران را داشتم، ولی من دیگر هوریرانِ پیش از این جنایت نبودم، ما دیگر همان آدمهای پیش از این جنایت نیستیم.
ما یکدیگر را پیدا کردیم. حس من نسبت به تکتک بازماندگان این جنایت مصداق این ضربالمثل است که شاید در کلام زیبا نباشد: قوم و خویش، گوشتِ هم را میخورند، استخوانِ هم را دور نمیاندازند، که اشاره به تعصب و وفاداری خویشان و نزدیکان دارد. ما یک خانوادهٔ بزرگ هستیم با هدفی مشترک. این هدف مشترک جنبهٔ شنیدن افکار و عقاید متفاوت را در ما تقویت کرده است و برای رسیدن به این هدف مشترک از جان و مال خود گذشتهایم. بودن با خانوادهها برای من تراپی است.
شما همراه با تعدادی از خانوادههای جانباختگان در ونکوور ساکن شدهاید، آیا در فکر تدارک برنامههایی با همکاری دیگر اعضای خانوادهها برای بزرگداشت یاد عزیزان ازدسترفته در این پرواز در ونکوور هستید؟
شاید باورتان نشود، ولی حالا در تمام لحظات همهٔ عزیزان پرواز با ما هستند. صبحها با یاد عزیزانمان چشم باز میکنیم. شبها با یاد آنها، به ضرب دارو یا بهعلت خستگی برای ساعاتی به خواب میرویم، به این امید که عزیزانمان را در خواب و رؤیاهایمان ببینیم. تمام تلاشمان این است که حقانیت خود را هر چه بیشتر به مردم دنیا نشان دهیم؛ با برگزاری نمایشگاههایی از تصاویر عزیزانمان، آثار هنری بچهها و کتابهایی که طی این دو سال و چند ماه چاپ شدهاند. در این راه، بهلطف همراهی رسانهٔ همیاری که در طی این دو سال با حفظ شئونات مطبوعاتی، مسئولانه و وطنپرستانه در کنار ما بوده و بهلطف گزارشهای خوب شما از گفتوگو با جان هورگان، نخستوزیر استان بریتیش کلمبیا، گفتوگو با کندی استوارت، شهردار شهر ونکوور، گفتوگو با ریچارد استوارت، شهردار کوکئیتلام، همچنین گفتوگو با مری-ان بوث، شهردار وست ونکوور، و لیندا بوکانان، شهردار شهر نورث ونکوور، و مایک لیتل، شهردار بخش نورث ونکوور، میشود گفت به این مهم میتوانیم دست یابیم.
اگر اقداماتی اعم از تأسیس انجمن خیریه یا اهدای بورس تحصیلی یا مواردی از این دست برای گرامیداشت یاد و خاطرهٔ فرزندتان انجام دادهاید یا در فکر انجام آن هستید، لطفاً بفرمایید.
بهلطف مؤسسهای ایرانی در اولین سالگرد، بورسیهای به نام نگار من تخصیص داده شد.
ساخت دبیرستان دخترانهٔ «الوند» در استان سیستان و بلوچستان، شهرستان کنارک، توسط خانوادهٔ صادقی و اختصاص اتاق تغذیهٔ آن بهنام «نگار» و نیمکتی که نام نگار بر روی آن حک شده بههمراه نوشتهای با این مضمون زیبا: «بهیاد نگار برقعی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تغذیه، نور درخشانی در میان ما برای مدت کوتاهی که بهطرز غمانگیزی از ما گرفته شد. آرام بخواب، نگار.» که در تاریخ ۳ ژوئن ۲۰۲۲ در جشن فارغالتحصیلی دانشجویان تغذیهٔ مکگیل از آن پردهبرداری خواهد شد، برای حفظ یاد و خاطرهٔ نگار و الوندم انجام شده است.
دولت ایران پیش از این و در چند نوبت اعلام کرده که تعدادی از خانوادههای جانباختگان غرامت دریافت کردهاند، آیا با شما یا خانوادههایی که میشناسید، چنین صحبتی شده است و اگر شده، پاسخ شما چه بوده است؟
جمهوری اسلامی در طی این دو سال و چند ماه هرازگاهی تلاش کرده تا خانوادهها را به پرداخت دیه، غرامت یا هرچه نامش را میگذارد، راضی کند و امضا بگیرد. موضوع روشن است، اما گویا لازم است مدام تذکر دهیم که خانوادهها هشیارند و مدرکی را امضا نخواهند کرد. ما همچنان بر موضع خود پافشاری کرده و خانوادهها شدیداً با این مورد برخورد کردهاند. به هر دری که زدند با درهای بسته روبهرو شدند. خوشبختانه هیچ خانوادهای نه تنها جواب مثبتی نداده، بلکه با خفت و خواری آنها را رد کردهاند.
ما بارها گفتهایم که مسئلهٔ غرامت بعد از روشنشدن حقیقت و اجرای عدالت قرار میگیرد. جمهوری اسلامی اگر میخواهد کاری انجام بدهد، باید قاتلان را به مردم و جامعهٔ بینالملل معرفی کند و بگوید چرا این جنایت را مرتکب شده است؟ رفتار جمهوری اسلامی توهینآمیز و تحقیرآمیز است. ما خانوادهها در این ماجرا یکدل و متحدیم.
بیش از دو سال و سه ماه از این فاجعهٔ بسیار تلخ گذشته است. در طول این مدت، آیا هیچ تماسی از سوی مسئولان بررسیکننده در ایران، کانادا یا اوکراین با شما گرفته شده است؟ آیا هیچ گزارشی از روند دادرسیِ این پرونده در اختیار شما قرار داده شده است؟
در طول این مدت تماسی از سوی مسئولان بررسیکننده با ما گرفته نشده است. اگر تماسی هم از سوی جمهوری اسلامی بوده، اصرار بر راضیکردن ما برای گرفتن غرامت بوده که همانطور که اشاره کردم، با مخالفت شدید خانوادهها همراه بوده است. هیچ گزارشی از روند دادرسی برای این پرونده در اختیار ما قرار داده نشده است. با اینکه دولت کانادا میگوید در این اتفاق، چه عامدانه چه غیرعامدانه، همراه با خانوادهها میایستد، متأسفانه تا این لحظه اقداماتی که ما خانوادهها را قانع کرده باشد، نداشته است. البته دکتر حامد اسماعیلیون، سخنگوی انجمن خانوادههای پیاس۷۵۲، در این زمینه میگوید: «ما اجازه نمیدهیم که گذر زمان باعث شود دولت کانادا موضعش تضعیف شود.»
سال گذشته، دادگاه عالی انتاریو پس از رسیدگی به شکایت چهار خانواده از خانوادههای جانباختگان، در حکمی حمله به پرواز ۷۵۲ را عامدانه و اقدامی تروریستی دانست. بهعلاوه در این حکم، پرداخت ۱۰۷ میلیون دلار غرامت به این خانوادهها در نظر گرفته شده که ماه گذشته مخالفت دولت فدرال کانادا با ضبط ۳ ملک و دو حساب بانکی متعلق به سفارت بستهشدهٔ ایران در اتاوا بهمنظور پرداخت این غرامت، خبرساز شد. نظر شما دربارهٔ این حکم چیست و فکر میکنید این حکم چه کمکی به دادخواهی خانوادههای بازماندگان خواهد کرد؟
بهنظر من و بسیاری از همدردانم هر حرکتی، هر حکمی از هر دادگاهی که منجر به محکومیت جمهوری اسلامی بشود، برای ما ارزشمند است. مخصوصاً در آن برهه از دادخواهی ما، صدور این حکم نور امیدی بر ما تاباند. اما امیدوارتر و خوشحالتر میشدیم اگر این حکم قدرت اجرایی میداشت، البته نه از زاویهٔ غرامت، بلکه از جهت پاسخگویی به هزاران پرسش و ابهام این پرونده.
چه کسانی نقشهٔ این جنایت را کشیدند؟
چه کسانی مجریان این جنایت بودند؟
چه کسانی متهمهای اصلی این جنایت بودند؟
چه مکالماتی بین خلبان و برج مراقبت ردوبدل شده بود؟
و هزاران پرسش بیپاسخ دیگر. من بهشخصه قدردانِ دولت کانادا هستم. ساعت شش و نیم صبح پنجشنبه ۱۹ دی ماه زمانی که این جنایتکاران پَست در فکر لاپوشانی جنایت خود بودند، از طرف نخست وزیر جاستین ترودو با من تماس گرفته شد و پس از ابراز تسلیت و همدردی پرسیده شد «چه کمکی از ما برمیآید؟»
اما زمانی که تصویر جاستین ترودو را دیدم که با ظریف، با آن لبخند مزورانهاش دست میدهد، آتشی به جانم افتاد که نگفتنی است. در مورد این حکم هم متأسفانه دولت کانادا کمکی نکرد. میتوانست و نکرد. بهدنبال آن، دیدن تصویر سردار طلایی، مزدور جنایتکار جمهوری اسلامی، در باشگاه ورزشیای در تورنتو، بار دیگر داغ ما را تازه کرد. حالا هم برگزاری بازی دوستانهٔ تیم فوتبال ایران با کانادا در ونکوور. همه میدانیم برگزاری مسابقهٔ فوق پیشدرآمد برقراری ارتباط دیپلماتیک و بازگشایی سفارتخانههای دو کشور است. لابی قدرتمندی پشت پرده برای نرمالکردن روابط مشغول به فعالیت است. باز هم حتماً میدانید، دیروز و امروز در اتاوا کنفرانسی به اسپانسری وزارت دفاع کانادا برگزار شده که معروفترین لابیگرهای جمهوری اسلامی در آن حضور دارند و از سپاه دفاع کردهاند.
تاکنون دو جلسهٔ رسیدگی به اتهامات ۱۰ متهم به سرنگونکردن پرواز ۷۵۲ در تهران برگزار شده است. آیا در این مدت تماسی با شما یا وکلایتان در این زمینه برقرار شده است؟ در دو جلسهای که از این دادگاه برگزار شده، آیا هیچ پاسخی دربارهٔ موارد ابهام به شما یا وکیلتان دادهاند؟ آیا فکر میکنید این دادگاه بتواند به روشنشدن حقیقت که خواستهٔ شماست کمک کند؟
خیر، تماسی گرفته نشده است. بههیچوجه دربارهٔ موارد ابهام پاسخی داده نشده است. بههمین دلیل بود که حتی در دو جلسهٔ دادگاه اجازهٔ قرائت صورتجلسه را ندادیم. کاملاً واضح و مشخص است که دادگاه جمهوری اسلامی در مورد این جنایت به روشنشدن حقیقت راهی ندارد. ما با اذن و آگاهی به این مطلب، پا در این راه گذاشتهایم. قاتلی که خودش کشته، خودش صحنهٔ جرم را پاک کرده، خودش اموال مسافران را مصادره کرده، چطور میتواند دادگاه برگزار کند؟ این دادگاه، نمایشی است و همه میدانند. اما طبق نظر وکلایمان در ایران، ما باید شکایت میکردیم و جمهوری اسلامی هم باید دادگاه برگزار میکرد. ما با این کار پا بر روی حلقوم جمهوری اسلامی گذاشتهایم.
فکر میکنید چطور میشود به حقیقت دست یافت؟ چقدر به یافتن حقیقت امیدوارید؟
بهعقیدهٔ من ما با آگاهی از قوانین بینالملل و مدیریت و برنامهریزی در داخل و خارج از ایران، میتوانیم به حقیقت دست یابیم. با توجه به موفقیتهایی که تا کنون توسط انجمنمان کسب کردهایم، بیش از هر زمان دیگری در دو سال گذشته به ارجاع پرونده به دیوان لاهه امیدواریم. اتحاد و سازماندهی ما خانوادههای پرواز برای حقیقتیابی، در تاریخ ایران بینظیر است. انجمن ما کارش را بلد است. انجمن ما زبان جهانی تکنولوژی مدرن را میداند و از همین راه مقامات سیاسی جهان و پرنفوذترین رسانههای جهان را متوجه خود کرده است. انجمن، موتور محرکهٔ دادخواهی این جنایت است.
اضافه کنم بهنظر من کم یا بیش، حقیقت بر همگان روشن است، اما آنچه مهم است به دادگاه کشیدن جمهوری اسلامی و اعتراف به جنایت با زبان خودشان است.
چهار کشور کانادا، سوئد، اوکراین و بریتانیا در ارتباط با پروندهٔ پرواز ۷۵۲ علیه ایران ادعای خسارت کردند و به ایران اولتیماتوم داده بودند که پاسخ درخواست آنها را بدهد و پس از اینکه تا زمان مقرر پاسخی از ایران دریافت نکردند اعلام کردند که از مجاری قانونی حقوق بینالملل پیگیر خواهند شد. نظر شما در این خصوص چیست و آیا فکر میکنید از این طریق کمکی به یافتن حقیقت برای شما خواهد شد؟
شاید آنچه میخواهم بگویم تکراری باشد، اما پاسخ پرسش شماست. همانطور که مردمی که طالب دانستناند، میدانند؛ دو دادگاه بینالمللی هست:
۱- دیوان بینالمللی کیفری
۲- دیوان بینالمللی دادگستری
خواستهٔ ما همیشه دادگاه دوم بوده است. در عین حال دادگاه اول هم مورد بررسی تیم حقوقی انجمن قرار گرفته است. مسیر دادگاه اول از شورای امنیت میگذرد که مانع چین و روسیه را در آنجا داریم. مسیر دادگاه دوم اما مشخصتر است.
- گزارش ایران، عدم رضایت دولتها
- طرح دعوا در ایکائو،عدم حل دعوا در ایکائو
- سرانجام، ارجاع به دیوان لاهه (از طریق پروندهٔ جنایی بازشده توسط اوکراین)
با گزارش ندادن ایران در مدت تعیینشده از جانب کشورهای متضرر در این فاجعه، پرونده به مرحلهٔ طرح دعوا در ایکائو رسیده است.
فکر میکنید جنگ اوکراین چه تأثیری روی پیگریهای بینالمللی در خصوص پروندهٔ پرواز ۷۵۲ گذاشته است؟
متأسفانه وضعیت کنونی اوکراین بسیار شکننده است. اگر دولت اوکراین سقوط بکند، دو موضوع را در مورد پروندهٔ ما تحت تأثیر قرار میدهد: ۱- اوکراین تنها کشوری است بهجز ایران که پروندهٔ جنایی باز کرده است و ۲- اوکراین مالک هواپیماست و حضورش در شکایت ایکائو مهم است.
چندی پیش امیرعلی حاجیزاده، فرماندهٔ نیروی هوافضای سپاه، در گفتوگویی دربارهٔ سرنگونکردن پرواز ۷۵۲ اظهارنظرهایی کرده است، ازجمله گفته است که «علت اینکه ما تاکنون بعد این قضیه حرف نزدیم این است که [پرونده] متولی پیدا کرد و ما خودمان جزو متهمان هستیم. یعنی سازمان ما بههر حال در این قضیه مسئولیت پذیرفته و ما نمیتوانستیم بگوییم که این گوشهاش هم به کسی دیگر مربوط میشود. ما همهٔ مسئولیت را پذیرفتیم.» او همچنین اظهارنظرهایی دربارهٔ دلیل تأخیر در اعلام حملهٔ موشکی به پرواز اوکراینی کرده و گفته است که زمانبردن تصمیمگیری برای «شهید اعلامکردن جانباختگان» از دلایل اصلی این تأخیر بوده و همچنین گفته است که ابعاد قضیه برایشان مبهم بوده و فکر نمیکردند یک موشک با قدرت تخریب موشک تور بتواند خسارتی به هواپیمای مسافری بزند که آن هواپیما نتواند به فرودگاه بازگردد و به زمین بنشیند. نظر شما دربارهٔ این اظهارات چیست؟
اظهارات حاجیزاده بسیار مغشوش است و با اظهارات پیشینش همخوانی ندارد. او که پیشتر گفته بود ۴۸ ساعت در جریان نبوده و بیرون از تهران بوده، حالا میگوید ما ۴۸ ساعت برای جمعبندی تلاش کردیم و این بخش چیزی نبوده جز اینکه افراد کشتهشده را شهید بخوانیم یا نه؟!
این صحبتهای او برای ما خانوادهها بسیار دردناک و همان نمک بر زخم ما پاشیدن است. او از دو موشک صحبت نکرد، در حالیکه تمام جامعهٔ بینالملل به دو موشک اشاره دارند. او با گفتن جملهٔ: «چطور میشود هواپیمای پهنپیکر با چند کیلوگرم مواد منفجره نتواند به فرودگاه برگردد و بنشیند»، نه تنها دل ما خانوادهها بلکه افکار عمومی را هم که ما را دنبال میکنند، به درد آورد و غیرمسئولانه قربانی را در مقام پاسخگو قرار داد. اظهارات او پاسخی به پرسشها و اتهاماتی که علیهاش مطرح شده بود، نداشت.
اواخر ماه نوامبر سال گذشته، انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز PS752، گزارش تحقیقی خود را دربارهٔ سرنگونکردن این پرواز منتشر کرد و در انتهای این گزارش نتیجهگیری کرد که این حمله نه بهدلیل خطای انسانی یا چند تصادف جدا و بیارتباط با یکدیگر، بلکه عمداً انجام شده است و حکومت ایران را مسئول ارائهٔ شواهدی برای این اثبات عمدینبودن این حمله دانست. نظر شما دربارهٔ این گزارش چیست؟
در گزارش انجمن، شانزده مورد آمده است که برخی از آنها تازگی داشته و در گزارشهای پیشین ایران و کانادا آورده نشده است. از نکات قابلتوجه این گزارش میتوان به این موارد اشاره کرد: پیش از پرواز از چند نفر از مسافران سؤال شده که آیا پاسپورت آمریکایی دارند یا نه؟ یا در مورد اپراتور که در جلسهای در روز نوزدهم اسفند ۹۸ گفته بودند شخص مسئول پدافند از افراد کارآزموده بوده و چندین سال با موفقیت و رشادت در جبههٔ جنگ سوریه خدمت کرده و ضمناً آنقدر باسواد و باتجربه است که بهعنوان مدرس در این نوع پدافند از وجودش بهره گرفته میشود، با این اوصاف، آیا قابلقبول است که سامانه قبل از بروز فاجعه دارای خطای ۱۰۷ درجهای در تشخیص جهت و موقعیت جغرافیایی باشد و او متوجه نشده باشد؟ سناریوی جمهوری اسلامی مبنی بر خطای انسانی تلاش برای نجات خود از مجازاتهای بینالمللی است. این را همه خوب میدانیم؛ «جزای خطای احمقانه» بسیار سبکتر از «جزای کشتار عامدانه» است. پس جمهوری اسلامی ترجیح میدهد احمق فرض شود تا اینکه پایش به محاکم بینالمللی باز شود.
چندی پیش پدر و مادر دو تن از جانباختگان (خانوادهٔ اسدی لاری) در گفتوگوهایی با رسانههای داخل ایران از قول فرماندهٔ سپاه گفتهاند که «اگر هواپیما سقوط نمیکرد، جنگ با آمریکا در میگرفت و ده میلیون نفر کشته میشدند.» بهصراحت گفتهاند به این نتیجه رسیدهاند که از هواپیمای اوکراینی بهعنوان «سپر انسانی» استفاده شده است، نظر شما در این رابطه چیست؟
دقیقاً این گفتهٔ سلامی مبنی بر زدن موشک به ۵۲ نقطه از ایران، شاهدی است بر سپر انسانی قراردادن هواپیمای اوکراینی. جمهوری اسلامی از جنایت سینما رکس آبادان تا کنون از این حربه بارها و بارها استفاده کرده است.
خواستهٔ شما بهعنوان یکی از بازماندگان قربانیان این فاجعه چیست؟
خواستهٔ ما فرجامخواهی است که مطالبهٔ حقیقت نیز در آن نهفته است.
خواستهٔ ما دادخواهی و جلوگیری از تکرار این جنایت است.
خواستهٔ ما محاکمهٔ جنایتکاران اصلی در یک دادگاه مستقل بینالمللی است.
خواستهٔ ما زندهنگهداشتن یاد و خاطرهٔ عزیزان بیمثال پرواز است.
جامعهٔ ایرانی در داخل ایران و همچنین در کانادا چه کمکی میتواند در دادخواهی یا موارد دیگر به شما بکند؟ چه انتظاری از آنها دارید؟
در این جنایت هولناک، چه نگاه سیاسی داشته باشیم چه غیرسیاسی، صورت مسئله تغییر نمیکند. متأسفانه امروزِ من، فردای بسیاری از ایرانیهاست. بیتفاوت نباشیم. من از تمام ایرانیان درخواست میکنم به انجمن ما بپیوندند.
اگر صحبت دیگری دارید لطفاً بفرمایید.
مایلام از این فرصت استفاده کنم و از تمامی کسانی که در این ۲۸ ماه بههر شکلی، با هنرشان، با قلمشان، با مهربانیشان در کنار ما بودند و مرهمی بر زخم باز ما، تشکر کنم. و تشکر خاص از دانشآموزان دبیرستان کینگ جورج برای اثر هنری زیبایشان در راستای همدردی با ما بازماندگان قربانی جانباختگان پرواز ۷۵۲.
بهامید روزی که دنیا پُر و لبریز شود از انسانهای پاک و نابی چون شما.
با آرزوی صبر و بهامید بهسرانجامرسیدن دادخواهی شما، بار دیگر از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.