قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
تالین ساهاکیان – آلمان
مرغها
مرغهایی که امروزه برای تولید تخم و گوشت پرورش داده میشوند، از بستگان نزدیک مرغ سرخ جنگلی (Gallus gallus یا Red jungle fowl) هستند که احتمالاً حدود ۴۰۰۰ سال پیش توسط بشر اهلی شدند.
مرغها موجوداتی کنجکاو و بسیار جالباند. آنها قادرند موضوعات ذهنی پیشرفته را بفهمند، از تجربههای همنوعان خود بیاموزند و بهدلایل منطقی خواستههای خود را کنترل کنند. آنها حتی دارای دانش فرهنگیاند و آن را به نسلهای بعد منتقل میکنند.
مرغها روابط علت-معلولی را خوب میفهمند و میتوانند وجود چیزی را که پنهان شده است، درک کنند. این قابلیت حتی در کودکان خردسال وجود ندارد. آنها برای اعلام شرایط مختلف مانند رضایت، نزدیکشدن خطر و غیره از ۳۰ نوع آوای مختلف استفاده میکنند. مرغهای مادر، وقت را از دست نمیدهند و این آواها را حتی قبل از درآمدن جوجهها از تخم به آنها یاد میدهند. آنها در حالی که روی تخمهای خود مینشینند به آرامی قدقد میکنند، جوجهها هم قبل از درآمدن از تخم با مادر و خواهران و برادران خود صحبت میکنند!
در طبیعت، مرغها بیشتر عمر خود را در جمع گروه خود میگذرانند. آنها از کاوش زمین برای پیداکردن غذا، گرفتن حمامِ گردوخاک و بیتوتهکردنِ دستهجمعی روی درختان لذت میبرند. مرغهای مادر، بهدقت از فرزندان خود مراقبت میکنند؛ آنها، پنج بار در ساعت تخمهای خود را میچرخانند تا آنها را گرم نگه دارند و برای آنکه در محلی امن تخم بگذارند، حاضرند روزهای متوالی از خوردن غذا و آب صرفنظر کنند. آنها آسایش خود را فدای امنیت فرزندان خود میکنند.
علاوه بر وابستگی به فرزندان، مرغها با اعضای گروه خود نیز روابط دوستانه و صمیمانه دارند و از بودن در کنار آنها لذت میبرند.
طول عمر طبیعی مرغها بسته به نژاد بین ۶ تا ۱۰ سال است. اما در مرغداریها بر مرغها چه میگذرد؟
مرغهای تخمگذار
مرغهای تخمگذار به نژادهایی از مرغ گفته میشود که برای تولید تخم پرورش داده میشوند، یعنی ژنهای آنها را طوری دستکاری کردهاند که هر سال تعداد زیادی تخم بگذارند.
ولی تخممرغ چیست؟ تخممرغ چیزی نیست جز تخم قاعدگی مرغها. اگر مرغ با خروسی رابطهٔ جنسی داشته باشد، این تخمها نطفه دارند و میتوانند تبدیل به جوجه شوند و اگر پای خروسی در میان نباشد، تخمها بدون نطفه خواهند بود و هرگز تبدیل به جوجه نمیشوند. تخممرغ دقیقاً مانند تخمکی است که خانمها بهصورت ماهیانه آزاد میکنند و تنها در صورتی که با اسپرم بارور شود، تبدیل به جنین میشود. با این تفاوت که در انسانها مراحل رشد جنین، در داخل رحم مادر و در مرغها در خارج از بدن مادر صورت میگیرد. مرغ جنگلی قرمز که فامیل درجهٔ یک مرغهای پرورشی است، هر سال و فقط در بهار بین ۷ تا ۱۰ تخم میگذارد و اگر اتفاقی برای تخمهایش بیفتد، میتواند یک نوبت دیگر تخمگذاری کند. بهعبارت دیگر، بستگان مرغها در طبیعت هر سال حداکثر ۲۰ تخم میگذارند. این مرغها حدود ۲۱ روز روی تخمها مینشینند و بهندرت لانه را ترک میکنند، حتی برای خوردن یا آشامیدن.
اما بر مرغهای تخمگذار در مرغداریهای صنعتی چه میگذرد؟
۱- به دنیا آمدن:
زندگی مرغ تخمگذار، در ماشین جوجهکشی آغاز میشود. در واقع، هرازچندگاهی مرغهای تخمگذار را با تلقیح مصنوعی باردار میکنند و تخمهای نطفهدار آنها را جمع میکنند و به ماشینهای جوجهکشی در مراکز تولید «مرغ تخمگذار» منتقل میکنند تا مرغهای تخمگذار جدید به بازار ارائه کنند! در اینجا هزاران جوجه بهفاصلهٔ چند ساعت از هم به دنیا میآیند و بهصورت اتوماتیک از نقالهای به نقالهای دیگر منتقل میشوند. اولین دستگاه، پوستههای تخمها را از جوجهها جدا میکند و آنها را دور میریزد. جوجههایی که هنوز از تخم در نیامدهاند معمولاً همراه پوستهها در سطل زباله انداخته میشوند.
۲-کشتهشدن جوجههای نر:
جوجههای جداشده از پوسته، بر روی نقالهای قرار میگیرند و به مرحلهٔ بعدی هدایت میشوند، مرحلهای که کمتر مصرفکنندهای در مورد آن چیزی میداند: جوجههای نر نمیتوانند تخم بگذارند و چون از نژاد تخمگذارند بهسرعتِ مرغهای گوشتی وزن اضافه نمیکنند و پروارکردن آنها نیاز به هزینه و وقت بیشتری دارد. بههمین دلیل بزرگکردن این جوجهها «اقتصادی» نیست و باید نابود شوند. در این مرحله، چند کارگر با سرعتی باورنکردنی جوجههای نر و ماده را از هم جدا میکنند و جوجههای نر را زنده و مستقیماً در سطلهای زباله میاندازند تا جان بکنند یا خفه شوند یا آنها را در دستگاه جوجهچرخکن میاندازند که جوجههای زنده را چرخ میکند. خروجی این دستگاه معمولاً به مرغهای مرغداریها خورانده میشود.
۳- انتقال به تولیدیهای تخممرغ:
جوجههای ماده واکسینه میشوند، داخل صندوقها ریخته میشوند و سپس به مراکز نگهداری از مرغهای تخمگذار یا تولیدیهای تخممرغ فرستاده میشوند. اصطبلهایی بسیار شلوغ…
۴- بریدهشدن نوک:
زندگی مرغهای پرورشی حتی ذرهای با آنچه طبیعت برای یک مرغ در نظر گرفته است، سازگاری ندارد. این مرغها نهتنها از انجام سادهترین کارها مانند جستجو برای غذا در خاک یا بیتوتهکردن که یک مرغ در طبیعت انجام میدهد و از آنها لذت میبرد محروماند، بلکه در قفسها یا اصطبلهای پرازدحام حتی امکان راهرفتن، بازکردن یا تکاندادن بالها را هم ندارند. این حیوانات حتی از نور طبیعی و هوای آزاد هم بهرهای نمیبرند. تمام این حیوانات بهشدت افسرده و مضطرباند و از روی درماندگی مرتب به همدیگر نوک میزنند و همدیگر را زخمی میکنند. برای کمکردن تلفات ناشی از این نوکزدنها، چند روز پس از بهدنیاآمدن جوجهها، قسمتی از نوک آنها با استفاده از دستگاهی که تیغهای داغ دارد چیده میشود. با توجه به اینکه نوک مرغها دارای پایانههای عصبی و رگ است، این کار باعث درد فراوان میشود و گاهی مرغها تا آخر عمر از پیامدهای آن رنج میکشند. چون جوجههای گوشتی، در چندهفتگی به کشتارگاه فرستاده میشوند، قبل از آنکه نوک آنها ترمیم شود کشته میشوند، ولی در مورد مرغهای تخمگذار که عمر طولانیتری دارند، عمل چیدن نوک بین هفتۀ دوازدهم و پانزدهم زندگی مرغها تکرار میشود.
۵- بلوغ و تخمگذاری
مرغها بسته به نژاد در سن ۴ تا ۶ ماهگی به بلوغ میرسند و شروع به تخمگذاری میکنند، ولی تخمگذاری این مرغها با تخمگذاری بستگان آنها که در جنگل ساکناند، بسیار متفاوت است. این مرغها طوری بهاصطلاح «اصلاح نژادی» شدهاند که در سال بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ عدد تخم میگذارند. وقتی این تعداد را با حداکثر ۲۰ عدد تخمی که خواهرانشان سالانه در طبیعت میگذارند مقایسه کنیم، شاید بتوانیم تا حدودی درک کنیم بر این حیوانات نگونبخت چه میگذرد. حتی تا سالهای ۱۹۲۰، هر مرغ پرورشی سالانه بین ۸۰ تا ۱۵۰ عدد تخم میگذاشت. در فاصلهٔ تنها یک قرن تعداد تخمها به دو یا سه برابر رسیده است. آنها در طول حدود یکسال این تعداد تخم را میگذارند و در این فاصله معمولاً در فضایی بسیار تنگ نگهداری میشوند. آنها نهتنها جای کافی برای راه رفتن ندارند بلکه حتی نمیتوانند بالهای خود را باز کنند. از آنجا که این مرغها در قفسها نگهداری شوند، پاهای آنها در نتیجهٔ ایستادن مداوم بر روی سیمها و میلهها زخمی میشود و آنها باید تا روزی که به کشتارگاه فرستاده میشوند، روی همین زخمها و همین میلهها بایستند.
۶- پایان مرغهای تخمگذار:
پس از یکسال تخمگذاری، استخوانهای مرغها بهدلیل دفع کلسیم برای تولید آنهمه تخم بهشدت تحلیل میرود و آنها به سختی میتوانند روی پای خود بایستند. از طرف دیگر، تعداد و کیفیت تخمها مرتب کاهش پیدا میکند. در این مرحله معمولاً آنها را به کشتارگاه میفرستند ولی بسته به استراتژی مرغداری، ممکن است از روشی بهنام «پَرریزی اجباری» استفاده کنند و آنها را برای یک دورهٔ تخمگذاری دیگر «بازیافت» کنند. اما «پرریزی اجباری» چیست؟ مرغهایی که در شرایط طبیعیتر زندگی میکنند، معمولاً در فصل سرما پرهایشان را از دست میدهند و پرهای جدید در میآورند. در این فاصله، آنها تخمی نمیگذارند و بدن آنها روی گرمماندن و رشد پرهای جدید تمرکز میکند. این سبب میشود که نیروی زادوولدِ آنها بازیافت شود و پس از دورهٔ پرریزی، آنها تخم بیشتری بگذارند. در مرغداریهای صنعتی این پرریزی اتفاق نمیافتد چون اصولاً در آنجا نور و سرما و گرما و تابستان و زمستانی وجود ندارد. بههمین دلیل، مرغداران برای ایجاد «پرریزی اجباری» بهروش غیرانسانی دیگری رو میآورند. آنها بهمدت ۵ تا ۱۴ روز به مرغها غذا نمیدهند و حتی دسترسی به آب را محدود میکنند. در این مدت تمام پرهای مرغها میریزد و تعدادی از مرغها میمیرند، ولی مرغهایی که زنده میمانند برای مدتی دوباره تخم نسبتاً زیاد (نه بهاندازهٔ سابق) و باکیفیت میگذارند. برخی از مرغداران عمل «پرریزی اجباری» را برای دو تا سه بار تکرار میکنند. کسانی که در تولیدیهای تخممرغ در ایران کار کردهاند خوب میدانند که این روش از دههها پیش تا چه اندازه در میان مرغداران ایرانی محبوب و رایج بوده است.
مرغهای گوشتی
مرغهای گوشتی به نژادهایی از مرغهای پرورشی گفته میشود که بسیار سریع وزن اضافه میکنند. این مرغها هم مانند مرغهای تخمگذار در ماشین جوجهکشی چشم به دنیای تاریکشان باز میکنند. آنها واکسینه میشوند و به مراکز پرورش گوشت منتقل میشوند، اصطبلهایی بسیار شلوغ بهدور از نور آفتاب و هوای آزاد و خاک و هر چیزی که رنگی از طبیعت داشته باشد. در بیشتر تولیدیها نوک مرغهای گوشتی نیز در روزهای اول پس از تولد چیده میشود.
این مرغها باید بخورند و بخورند و بخورند و وزن اضافه کنند. آنها حتی از نعمت تاریکی و خوابیدن محروماند. مرغداران با روشنگذاشتن نورهای خیرهکننده در همهٔ ساعات شبانهروز کاری میکنند که آنها نتوانند بخوابند بلکه در کل شبانهروز بیدار باشند و غذا بخورند.
آنها طوری تغییر ژنتیکی داده شدهاند و طوری نگهداری و تغذیه میشوند که در حدود ۴۲ روزگی به حداکثر وزن ۴ کیلوگرم برسند و به کشتارگاه فرستاده شوند. در دههٔ ۱۹۵۰، یک مرغ گوشتی در این مدت فقط به ۱ کیلوگرم وزن میرسید و در هیچ سنی به وزن ۴ کیلوگرم نمیرسید. این مثل آن است که یک بچهٔ دوساله بهجای ۱۴ کیلوگرم، ۵۶ کیلوگرم وزن داشته باشد! استخوانبندی این مرغها تحمل این رشد سرسامآور وزن را ندارد و همهٔ مرغها از درد پا و شلی رنج میبرند و سکتهٔ قلبی در آنها بسیار شایع است. برای کمکردن درد پاها، آنها معمولاً روی فضولات خود چمباتمه میزنند و آمونیاک موجود در فضولات، باعث ایجاد زخمهای زیادی در پشت آنها و همچنین، ریختن پرها در ناحیهٔ پشت میشود.
با بزرگشدن جوجهها فضا برای آنها چنان تنگ میشود که برخی از آنها نمیتوانند خودشان را به ظرفهای آب و غذا برسانند و میمیرند، ولی این مرگومیر جزو ضایعات پیشبینیشدهٔ مرغداریها حساب میشود. حتی در مرغداریهایی که ادعا میکنند مرغها به فضای آزاد دسترسی دارند (free-range)، این فضا برای آنهمه مرغ چنان تنگ است که بسیاری از مرغها از ترس آنکه وارد قلمروی مرغهای دیگر نشوند یا از شدت درد و چاقی و بیحالی، از جای خود تکان نمیخورند و بیرون نمیروند.
جوجههای مرغهای گوشتی در ۴۲ روزگی به کشتارگاه فرستاده میشوند.
کشتار مرغها
مرغهای تخمگذار پس از کمشدن تعداد تخمها (معمولاً ۱۸ ماهگی) و مرغهای گوشتی در حدود ۴۲ روزگی در قفسها یا صندوقهای کوچک روی هم تلانبار و در کامیونها بار میشوند تا راهی کشتارگاه شوند. در بسیاری از کشورها قانونی برای این کامیونها وجود ندارد. شرایط دما و تهویۀ مطبوع در این کامیونها بسیار بد است. در فصول و مکانهای بسیار سرد مرغها غالباً یخزده به کشتارگاه میرسند و در فصول گرم تعداد زیادی از آنها بر اثر کمبود هوا و گرمازدگی در راه میمیرند. بر اثر خشونت کارکنان در زمان حملونقل مرغها، بیشتر مرغها با پر و بال شکسته به آخرین مرحلۀ تراژدی زندگی خود وارد میشوند.
در کشتارگاه، مرغها از پاها آویزان شده، از مخزن گیجکننده عبور داده میشوند سپس گلوی آنها در ضمن عبور از کنار یک تیغ اتوماتیک بریده میشود. نه مخزن گیجکننده و نه تیغ اتوماتیک هیچکدام بهاندازۀ کافی دقیق کار نمیکنند. ممکن است مرغی بدون گیجشدن به تیغ اتوماتیک برسد و یا بدون اینکه گلویش بریده شده باشد به مخزن آب جوش که مخصوص کندن پرهاست انداخته شود و زنده-زنده آبپز شود. در روش سنّتی ذبح مرغها هم تکلیف روشن است: در این حالت، مرغها حتی از نعمت گیجشدن قبل از بریدهشدن سر هم محروماند.
بوقلمونها
بوقلمونها موجوداتی زیبا، بازیگوش، باهوش، خوشحافظه، خانوادهدوست، ورزشدوست و فوقالعاده اجتماعیاند. در طبیعت آنها تا ۵ ماهگی با مادر خود زندگی میکنند و بین ۵ تا ۱۲ سال عمر میکنند. این پرندگان آرام بسیار به فرزندان خود وابستهاند. بوقلمونِ مادر با تمام شهامت و قدرت از فرزندان خود دفاع میکند.
در محیطهای طبیعی، بوقلمونها روز خود را به مراقبت از بچههای خود، ساختن لانه، جستجو برای غذا، گرفتنِ حمام گردوخاک، آراستن پرهای خود و بیتوتهکردن بر شاخههای درختان میگذرانند. آنها در طبیعت بسیار فعالاند و هرگز چاق نمیشوند. بوقلمونهای وحشی میتوانند با سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت پرواز کنند و با سرعت ۲۲ کیلومتر در ساعت روی زمین بدوند.
زندگی و مرگ بوقلمونها در دامداریهای صنعتی
زندگی بوقلمونها در دامداریهای صنعتی از لحظهٔ تولد تا مرگ بسیار شبیه به زندگی مرغهاست. آنها در ماشینهای جوجهکشی بهدنیا میآیند و پس از تولد به تولیدیهای گوشت بوقلمون منتقل میشوند. در این اصطبلهای پرازدحام، هر بوقلمون حدود ۱ متر مربع فضا دارد. اگر جثهٔ یک بوقلمون را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که این فضا برای او چقدر کوچک است. این پرندگان از انجام سادهترین کارهای لذتبخش مانند گرفتن دوش گردوخاک، بزرگکردن فرزندان، جستجو در خاک برای غذا، پروازکردن و حتی دویدن محروماند. این شرایط سخت، بوقلمونها را عصبی میکند طوری که شروع به آسیبزدن به همدیگر میکنند. برای کمکردن تلفات ناشی از این جنگها، هنگامی که بوقلمونها هنوز جوجهاند نوک بالا و چنگالهای آنها را با تیغ داغ میبرند و قسمت آویزان قرمزی را که از نوک تا سینهٔ پرندگان نر امتداد دارد، میچینند. تمام این عملها بدون استفاده از داروی بیحسی انجام میشود.
با استفاده از اصلاح نژادی و غذاهای سنگین، این پرندگان را که در حالت طبیعی هرگز دچار چاقی نمیشوند، آنچنان چاق میکنند که زیر بار وزن خود شَل میشوند.
آنها در ۵ ماهگی روی هم تلانبار میشوند و به کشتارگاه فرستاده میشوند. کشتار آنها هم مانند کشتار مرغهاست: آویزانشدن از پا، عبور از درون مخزنهای گیجکننده که گاهی درست کار نمیکنند، عبور از کنار تیغهایی که قرار است گردن را ببرند ولی اگر پرنده جاخالی بدهد گردنش بریده نمیشود و زنده به مخزن آب جوش که مخصوص کندن پرهاست، انداخته میشود.
اردکها و غازها
اردکها و غازها عاشق آباند و در طبیعت بیشتر عمر خود را در آب میگذرانند. آنها در فصل گرما و سرما کوچ میکنند و میتوانند مسافتهای بسیار طولانی را پرواز کنند. در طبیعت اردکها تا ۱۲ سال و غازها تا ۲۵ سال عمر میکنند.
اردکها معمولاً در زمستان بهدنبال همسر میگردند. پرندگان نر با نمایش پرهای زیبای خود سعی میکنند توجه اردکهای ماده را جلب کنند. در بهار، پرندگان ماده همسر ایدهآل خود را به محل جفتگیری که از قضا جایی است که خود از تخم درآمدهاند، میبرند.
تعداد تخمهایی که یک پرندۀ ماده میتواند بگذارد، به مدتزمان تابش خورشید بستگی دارد. در دامداریهای صنعتی، از این واقعیت سوءاستفاده میکنند و برای بالابردن تعداد تخمها، پرورشگاهها را با نور مصنوعی تا ۱۷ ساعت در روز روشن نگه میدارند.
در طبیعت، پرندۀ ماده بعد از گذاشتن تخمها روی آنها مینشیند تا آنها را گرم کند و آقای اردک وقت خود را با سایر آقایان گروه میگذراند! جوجهها در ۲۸ روز از تخم در میآیند و تنها چند ساعت پس از تولد میتوانند با مادر خود شنا کنند و اگر مادر خود را از دست بدهند، میتوانند به تنهایی تا فاصلۀ ۱٫۵ کیلومتر به جستجوی آب بروند.
غازها حیواناتی تکهمسریاند. اگر غازی همسر خود را از دست بدهد، از جفتگیری با غازی دیگر در منطقهای که همسرش در آن جان باخته است، خودداری میکند. بسیاری از غازها پس از مرگ همسر تا آخر عمر (۲۵ سالگی) از انتخاب همسر دیگر سرباز میزنند و بیوه میمانند!
غازها از همسر و فرزندان خود بهشدت مراقبت میکنند، بهطوری که اگر همسر یا یکی ازجوجههای آنها مریض شود، تمام وقت خود را در کنار فرد مریض خانواده میمانند حتی اگر سایر اعضای گروه کوچ کنند و آنها مجبور شوند تمام زمستان را همانجا بمانند و حتی اگر این وفاداری به قیمت جان آنها تمام شود.
این حیوانات بهشدت عاطفیاند. یک غاز پس از مرگ همسر یا بعد از ناامیدشدن از درآمدن جوجهها از تخم، از گروه جدا میشود و مدتها سوگواری میکند.
زندگی و مرگ اردکها و غازها در دامداریهای صنعتی
اردکها و غازها برای گوشت، تخم و همچنین، یک غذای وحشتناک فرانسوی به نام «پاتۀ جگر پرچرب» (Pate de foie gras) پرورش داده میشوند. زندگی اردکها و غازها در دامداریهای صنعتی بسیار شبیه به زندگی مرغها و بوقلمونهاست با یک تفاوت: اردکها و غازها بهشدت به بودن در آب و شنا نیاز دارند. این در حالی است که در دامداری صنعتی این عنصر بهطور کلی حذف شده است.
علاوه بر این، اردکها و غازها قربانی جنایت دیگری هم هستند: از چند هزار سال پیش جگر پرچرب اردکها و غازهای بیمار به مذاق برخی خوش آمده است و فرانسویان، غذایی به نام پاتۀ جگر پرچرب ابداع کردهاند. برای تهیۀ این غذا که هنوز جزو منوی غذای بسیاری از رستورانهای چهارستاره و پنجستاره در دنیاست، سالانه میلیونها اردک و غاز را بهطور مصنوعی به بیماری جگر چرب مبتلا میکنند. برای این کار، روزانه دو یا سه بار یک لولۀ آهنی یا پلاستیکی را از دهان حیوانات وارد معدۀ آنها میکنند و مقدار زیادی غذا داخل معدۀشان میریزند. به این ترتیب، پس از سه تا چهار هفته جگر به چند برابر حجم معمولی خود میرسد طوری که پرنده دیگر قادر به حرکت نیست. خوراندن اجباری غذا میتواند باعث خونمردگیهای دردناک، پارگی یا زخم در دهان یا دستگاه گوارشی و حتی ترکیدن جگر شود. حیواناتی که در این سه یا چهار هفته نمیمیرند، کشته میشوند و از جگر آنها برای تهیهٔ پاتهٔ جگر استفاده میشود. این پرندگان در قفسهای کوچک نگهداری میشوند طوری که حتی قادر به چرخیدن در آن نیستند.
در نتیجۀ اعتراضات مکرر طرفداران حقوق حیوانات، تولید و فروش این غذا در برخی از نقاط دنیا مانند بسیاری از کشورهای اروپایی و برخی از ایالتهای آمریکا ممنوع شده است.
غازها همچنین ممکن است قربانی صنعت پَر هم بشوند و در طول عمر خود دو بار پرهای گردن و سینهٔ آنها برای تولید پَر باکیفیت کنده شود، عملی که درد فوقالعاده شدیدی دارد و زخمهای عمیق جسمی و روحی بهجا میگذارد و حتی ممکن است به عفونت و مرگ تعدادی از پرندگان منجر شود.
اردکها و غازها معمولاً در ۷ هفتگی به کشتارگاه فرستاده میشوند.