حدوداً سه هفته قبل تلفن نشریه زنگ خورد و خیلی اتفاقی خودم گوشی را برداشتم. آقایی خود را وکیلی معرفی کردند و کمی از آشناییشان با نشریهٔ «رسانهٔ همیاری» گفتند و تعریفاتِ بیتعارف و بیتکلفشان حاکی از آن بود که راهِ خانهکردن در دلها و جانها را یافتهایم. آقای وکیلی ضمن اشاره به مطلب «هـ مثل همیاری» در بخش «لابهلای پستهای همیاری» چاپشده در نشریهٔ شمارهٔ ۱۰، گفتند که دخترشان بنیاد خیریهای به ثبت رساندهاند که هدفش کمک به بیماران سرطانی و خانوادههای آنان است و مایل بودند در صورت امکان این موضوع بهنحوی در نشریه منعکس شود. نه سوژه بیاهمیت بود و نه از زیبایی اقدامِ پدر برای معرفی فعالیتهای انساندوستانهٔ دختر میشد گذشت. شما را به خواندن گفتوگوی کوتاه ما با خانم لیلی وکیلی و در صورت امکان شرکت در برنامهٔ بنیاد خیریهٔ ایشان بهتاریخ ۱۵ سپتامبر (پوستر پیوست) دعوت میکنم.
خانم وکیلی، لطفاً در ابتدا مختصری از خودتان برای خوانندگان نشریهٔ ما بگوئید. کِی به کانادا آمدید و چه پیشینهای در زمینهٔ تحصیلی و حرفهای دارید؟
من، لیلی وکیلی، در سال ۲۰۰۷ وارد کانادا شدم. تحصیلاتم را در دانشگاه یوبیسی (UBC) در رشتهٔ مدیریت بازرگانی IT بهپایان رساندم و در حال حاضر بهعنوان مدیر پروژههای فناوری اطلاعات در شرکت Telus مشغول به کارم.
از خیریهای که تأسیس کردهاید برایمان بگویید و اینکه انگیزه و محرّک اصلی شما در انجام اینکار چه بود؟
این مؤسسهٔ غیرانتفاعی را که نام آن Liveitup Social Foundation است، دو سال پیش تأسیس کردم و انگیزهام این بوده است که به بیماران سرطانی تحت درمان و خانوادههای آنان که درگیر پروسهٔ درمان بیماریاند، کمک کنم. بهعنوان فردی دردآشنا، هدفم این بوده تا با تمرکز بر روحیه، مثبتاندیشی، انرژیدرمانی، و تدارک محیطهای مناسب و جلسات مدیتیشن، در جهت رفع موانعِ پیش روی این بیماران و خانوادههایشان تلاش کنم.
از زمانی که بهفکر ایجاد این خیریه افتادید تا زمانی که به ثبت رسید، چقدر طول کشید؟ آیا فارغ از طولِ زمان، پروسهٔ پیچیده و پردردسری است؟ دولت کانادا چهقدر از چنین حرکتهایی حمایت میکند؟
از زمانی که به فکر ایجاد این مرکز افتادم تا زمانی که بهثبت رساندمش، حدود یکسالونیم طول کشید. در ابتدای امر، ایجاد چنین مرکزی پروسهٔ پیچیدهای بود اما با همکاری وکیل این مرکز کارهای ابتدایی و مراحل ثبت آن به انجام رسید. همانطور که گفتم، این مؤسسه کاملاً غیرانتفاعی است و ما بهعنوان راهنما، حامی و رابط در بهبود هرچه سریعترِ بیماران، ایجاد روحیه و تدارک جلسات و دعوت از افرادی که در امور پزشکی و درمانی صاحبنظرند، تدارک جلسات گردهمائی و همفکری بین بیماران، اجرای برنامههای یوگا، مدیتیشن در طبیعت، کمپینگ، محیطهای آرامشبخش در کنار دریاچهها و برنامههای موسیقی جزو اهداف ماست. در خصوص گرفتن کمکهای دولتی هنوز هیچ اقدامی نشده است.
آیا در حرکتی که آغاز کردهاید، تمرکز شما روی جامعهٔ ایرانی است یا هر کسی بدونِ توجه به ملیت میتواند از خدمات خیریهٔ شما بهرهمند شود؟
تمرکز ما روی بیماران و ایجاد روحیهٔ مثبتاندیشی در محیط زندگی آنان است و ملیت و نژاد مورد توجه ما نیست. تا جایی که در توانمان است، در جهت راهنمایی و بالابردن سطح آگاهی بیماران سرطانی، چه آنها که در مرحلهٔ مداوا هستند و چه آنانی که قبلاً درگیر این بیماری بودهاند، میکوشیم و در این راه مایلیم از تجربه و اطلاعات دیگران نیز استفاده کنیم.
در حال حاضر چند نفر با شما همکاری میکنند؟ از چه شیوههایی برای معرفی خیریهٔ خود کمک میگیرید؟ آیا در شبکههای اجتماعی فعالاید؟
این مؤسسه را ابتدا با ۶ نفر اعضای اصلی شروع کردیم ولی در حال حاضر ۱۲ نفریم که کاملاً بهصورت غیرانتفاعی در جهتِ پیشبرد اهدافمان فعالیت داریم.
شیوههای معرفی این مرکز در حال حاضر از طریق فیسبوک، بروشور و مراجعه به وبسایتمان است، ولی در صددیم از طریق مجلات و روزنامهها این مرکز را بیشتر بشناسانیم. البته ما بهطور مستقیم با بخش الکولوژی بیمارستان لاینزگیت و VGH و چند مرکز دیگر در ارتباطیم و از آن طریق آشنایی و ارتباط ما با بیماران شکل میگیرد.
با توجه به عمر کوتاهی که خیریهٔ شما دارد، آیا تاکنون توانستهاید از کمکهای دولتی و یا احیاناً از جمعآوری کمکهای مالی بهره بگیرید؟ اگر خیر، منبع اصلی تأمین هزینههای شما چیست؟
چون این مرکز هنوز بهطور کامل شناختهشده نیست، هنوز از کمکهای دولتی برخوردار نبودهایم ولی کمکهای مردمی راهگشا بوده است، از جمله کمپینگ، یوگا و مدیتیشن در طبیعت و کارگاه مدیریت استرس که طیِ چند ماه گذشته داشتهایم و امیدواریم با فعالشدنِ هرچه بیشترِ این مرکز و شناساندنِ آن به جوامع مختلف، به اهدافمان که خدمت و سرویسدهی به بیماران و خانوادههایشان است، برسیم.
چه میزان از وقت خود را وقف فعالیت در خیریه میکنید؟
بهطور متوسط روزی ۳ ساعت، اما در زمان برگزاری ایونتها و جلسات، گاهی اوقات تا روزی ۱۰ ساعت از وقتم را به این امر اختصاص میدهم.
چه آیندهای برای خیریه تصور میکنید یا بهترست بپرسم، آرزو میکنید در چند سال آینده خیریه را در کجا ببینید؟
تصورم این است که در آینده بتوانم محل مناسبی جهت بازپروری و برگزاری جلسات، کارگاههای دورههای آموزشی و انرژیدرمانی در محیطی آرام در طبیعت از جمله در Squamish Valley فراهم کنم. و از این طریق در جهت بهبود بیماران و سلامت جسم و روحشان گامی بردارم. ضمناً از خوانندگان تقاضا دارم اگر خود علاقهمندند یا افراد علاقهمندی میشناسند، با ما تماس بگیرند و به ما بپیوندند.
برای حمایت از این حرکت نیکو، از جامعهٔ ایرانیان ونکوور چه انتظاری دارید؟
از افراد خیّر و صاحب تجربه در این زمینه خواهشمندیم ما را در جهت رسیدن به این هدف خداپسندانه یاری نمایند.
همچنین در اینجا از بذل توجه و مساعدت نشریهٔ «رسانهٔ همیاری» کمال تشکر و امتنان را دارم.
با سپاس فراوان برای وقتی که در اختیار «رسانهٔ همیاری» گذاشتید، آرزوی موفقیت روزافزون برای شما و تیمتان داریم.