سودایی و پریشان – خفته در مون مارتر

حمیدرضا یعقوبی

نهالی شکفته کنار نیل بود که در نهایت خود را به آتش کشید. ققنوسی که دیگر از خاکستر سر برنکرد، زیباچهره‌ای که به‌سال ۱۹۵۴ میلادی «دختر شایستهٔ» مصر لقب گرفت و در کنار اهرام خودنمایی کرد.

به‌هنگامی که در پی شهرت و اعتبار هنری، قدم در جادهٔ موسیقی و سینما گذاشت، طعم هجرت به پاریس، عروس شهرهای دنیا، برایش دلنشین‌تر شد و سپس به هنگام ازدواج تابعیت فرانسه را گرفت.

نقش پدرش در تکوین شخصیت موسیقیایی‌اش غیرقابل‌انکار است. پدر او نوازندهٔ اول ویولون در اپرای شهر قاهره بود که به تنها دخترش در کنار دو پسر، موهبت شناخت سحر موسیقی را به ودیعه گذاشت و به گاهِ شهرت برادر کوچکش مدیر برنامه‌هایش شد.

نامش در ثبت تولد، يولاندا كريستينا جيگليوتى بود و در عالم جاوید موسیقی دنیا شهره به‌نام هنریِ «دالیدا».

متأسفانه موفقیت نسبی حضورش در سینمای عامه‌پسند مصر، در پاریس به انتظارش ننشسته بود و «دختر شرقی» آوازه‌خوانِ ترنم‌های شاد و جوان‌پسند یکی از کاباره‌های شانزه‌لیزه شد.

ترانه‌های فرانسوی را با لهجهٔ مردم شهر مارسی می‌خواند. شاید این موضوع ریشه در اصالت ایتالیایی خانواده‌اش داشت، خانواده‌ای از جنوب ایتالیا، سراسترتا (Serrastretta)، شهری که امروزه مفتخر به داشتن موزه‌ای به‌نام دالیدا است.

دخترکی جوان بود که پس از دستیابی به عنوان دختر شایستهٔ مصر، در سال ۱۹۵۴ توسط یک کارگردان فرانسوی به‌نام مارک دی‌گاستین جهت بازیگری در سینمای فرانسه، شب کریسمس همان‌سال به پاریس رفت، هرچند که پدرومادرش به این هجرت تمایلی نداشتند و در همین زمان بود که زیبارویِ ایتالیایی‌زاده از سرزمین فراعنه ملقب به نام هنریِ «دالیدا» شد.

پس از عدم موفقیتش در سینمای فرانسه، خوش‌اقبالی در کمینش نشسته بود. اگر در مصر «شریف کامل» مسبب دیده‌شدن «دالیدا» شد، آوازه‌خوان کاباره‌ای در شانزه‌لیزه با دو شخص معتبر دست‌اندرکار موسیقی فرانسه، لوسی موریس و ادی بارکلی، آشنا شد. هر دو نفر نقش معرفی او به دنیای شهرت موسیقی فرانسه را ایفا کردند و اعتبار «دالیدا» به جایی رسید که حامی «شارلز آزناوور» جوان در المپیاد موسیقی فرانسه بود.

اوایل دههٔ هفتاد میلادی نقطهٔ عطفی در ترنم‌های او بود، زیرا تصمیم گرفته بود که به‌جای ریتم به محتوای عمیق و تأثیرگذار کلامش بهای بیشتری بدهد. به‌نوعی، با کاوش درونی و بیان معنا به‌دنبال این تحول درونی، شمار مشتاقان «دالیدا» افزون شد.

ترانه‌هایی سرشار از عشق، زندگی و امید، در عین حال نوایی محزون، رسا و دلنشین – لطافت کلامش روح مخاطب را به پرواز درمی‌آورد و غرقِ تخیل، مسحور می‌کرد، بر شاخهٔ درختانی در ورای افق می‌نشاند ودر دنیای سیالِ خیال به اوج می‌برد. ترانه‌هایی که با گذشت زمان از لطافت و جذابیت‌شان کم نشده است. از مطرح‌ترین ترانه‌های آن دوره از زندگی‌اش، Parole, Parole یا همان «واژه‌ها، واژه‌ها» است؛ با هم‌نوایی هنرپیشهٔ محبوب فرانسه، آلن دلون. «واژه‌ها، واژه‌ها» ترانه‌ای‌ست که قبل از او آوازه‌خوان معروف ایتالیا، مینا اجرا کرده بود.

دالیدا- سودایی و پریشان – خفته در مون مارتر-حمیدرضا یعقوبی

دسامبر ۱۹۶۸ دریافت مدال ریاست‌جمهوری از دستان شارل دوگل افتخاری بزرگ بود، مدالی که تا به‌حال  دیگربار نصیبِ هیچ فردی از جامعهٔ موسیقی نشده است.

با وجود موفقیت هنری سترگ، زندگی خصوصی‌اش به‌علت یک‌سری روابط شکست‌خورده و تألمات روحی، دستخوش ناملایمات بود. در ۱۹۶۷ پس از خودکشی معشوقش لوییجی تنکو، خواننده و ترانه‌سرای ایتالیایی در پی عدم موفقیت یکی از آهنگ‌هایش در فستیوال موسیقی سانرمو، یک ماه پس از آن واقعه در فوریهٔ ۱۹۶۷ با مصرف مقدار زیادی مواد مخدر دارویی دست به خودکشی زد که پس از گذراندنِ  پنج روز در کما از خطر مرگ رهانیده شد. پس از بهبود اکتبر همان سال بار دیگر به صحنه بازگشت.

چند ماه پس از خودکشی، از پسری ۱۸ ساله و محصل ایتالیایی باردار و در حین عمل سقط جنین برای همیشه نابارور شد.

در دسامبر ۱۹۶۷ شوهر سابقش، لوسی موریس که پنج سال با هم زندگی مشترک داشتند خودکشی کرد.

در آوریل ۱۹۷۵دوست صمیمی آوازه‌خوانش، مایک برانت که فقط ۲۸ سال داشت، از طبقات فوقانی آپارتمانی در پاریس خود را سرنگون کرد و وداع تلخی با زندگی‌اش کرد.

آخرین اجرای زندهٔ «دالیدا» به سال ۱۹۸۷ میلادی در آنتالیای ترکیه صورت گرفت. روز شنبه دوم ماه مه ۱۹۸۷ با مصرف بیش از حد مشتقات باربیتورات، به جمع ستارگان خاموش‌شدهٔ آسمان هنر پیوست. غروب زندگی‌اش، تصویر نمادین مرگ یک بانوی آوازه‌خوان مشهور و محزون است. در کنار جسدش متنی بر تکه کاغذی نگاشته شده بود: «زندگی برایم غیرقابل‌تحمل شده، مرا ببخشید»، به‌همین سادگی.

دالیدا- سودایی و پریشان – خفته در مون مارتر-حمیدرضا یعقوبی

سال ۲۰۰۰ شارلز آزناوور بزرگ، به یاد دالیدا ترانه‌ای شاد اجرا کرد (De la scène à la Sein). در پانزدهمین سالگرد سکوتش،سال ۲۰۰۲، دولت فرانسه در یادبودی چهرهٔ «دالیدا» را بر تمبرپست نقش زد.

در سال ۲۰۰۵، فیلمی تلویزیونی محصول مشترک ایتالیا و فرانسه به کارگردانی جویس بونوئل در دو قسمت به‌صورت نیمه‌مستند به زندگی «دالیدا» پرداخت. سابرینا فریلی، هنرپیشهٔ ایتالیایی نقش‌آفرینِ «دالیدا» بود.

فیلم دیگری از زندگی «دالیدا» به کارگردانی لیزا آزوئلوس فرانسوی در راه است که در سال ۲۰۱۷ به نمایش در خواهد آمد.

اگر گذرتان به پاریس افتاد، در منطقه ۱۸ پاریس، محلهٔ مون مارتر، تقاطع خیابان‌های ژاردون و لابرووا، تندیسی از «دالیدا» به‌چشم می‌آید و ضمناً پرگل‌ترین مقبرهٔ گورستان مون مارتر را به‌راحتی می‌توان تشخیص داد؛ در مقبره‌ای که هر روز با گل‌های تازه طراوت پیدا می‌کند، «دالیدا» خفته است، در کنار مجسمه‌ای زیبا از این بانوی محزون و پریشان.

و درانتهای کلام، ترجیحاً یکی از الحان غمگنانهٔ «دالیدا» را انتخاب کرده‌ام؛ ترانهٔ Je suis malade که پس از سال‌ها «سرژ لاما» ترانه‌سرای این اثر زیبا آن‌را به‌یاد «دالیدا» اجرای مجدد کرده است، مضمونی که با احوال درونی «دالیدا» مطابقت داشت.

 

ارسال دیدگاه