دوستان سلام، جوالدوزم، دامت برکاته. ای داد و بیداد از اینهمه که میدیدیم و میبینیم هنوز. هر چی متن و داستان قدیمی خوندیم و شنیدیم و دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که توی بعضی از موارد انگار خرابی رفته توی خونِمون، رفته توی کروموزومهامون، دیگه جزئی از وجودمون شده که بیروناومدنی هم نیست. میخواید بگم چی؟ آتیش میگیرید ها! گفته باشم! اصن شاید شما، بله، خود شما یکی از اونا باشید. باشه، خودتون خواستید. آماده…
بیشتر بخوانیدجوالدوز
جوالدوز – هر کسی را بهر کاری ساختند
دوستان عزیز، جوالدوزم، دامت برکاته. هر کسی را بهر کاری ساختند. اینو باید با قلم درشت و دوات روزی ۱۰۰ بار بنویسیم تا یادمون نره که هر جا، هر کسی تونست کاری رو انجام بده، دلیل نداره که ما هم بتونیم همون کارو انجام بدیم. این یکی سرمشق اصلاً هم ربطی به اون که «ادب مرد به ز دولت اوست» و اینها نداره. به این هم ربطی نداره که «مرد آن باشد که در کشاکش…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – انتخابات
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته خُب دیگه خسته نباشید، مدتی درگیر این انتخابات بودید و حالا هم این آخر هفتهای درگیر اون انتخابات. راستیتش این مسئلهٔ انتخابات هم خودش جریانیه ها، اصلاً انتخاب خیلی کار سختیه. همین که مثلاً از صبح که بیدار میشی، انتخاب شروع میشه. دست و صورتت رو میشوری و بعد باید انتخاب کنی که مسواک بزنم یا نزنم، چی بپوشم؟ صبحونه چی بخورم؟ میرسی دم در، کفش چی بپوشم؟ میای…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – کار کردن برای هموطن
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته یعنی جانِ خودم این بار یه جوالدوز بزرگ گرفتم، نفسکششششش میطلبم،… میخوام همه رو از دم بزنم. نگید دیوونه شده، که ممکنه شده باشم. انقدر در این مورد حساس شدم که خودی و غریبه هم نمیشناسم. برم سر اصل مطلب تا نزدم خودم رو هم ناکار نکردم. اون اوایل که اومده بودیم کانادا، همهش اینو میشنیدیم که: با ایرانیها و توی محیط کار ایرانی کار نکُنیدا؛ وقت تلَفکردن و…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – سنتهای باستانی
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته خُب دیگه سبزهها رو گره زدید، آش رشته رو خوردید، والیبال و وسطی بازی کردید و جوج و مخلفات و متِخلفات زدید و الان دیگه طبق روالِ برنامه روز از نو، روزی از نو. قشنگه، همش قشنگه، کسی هم کاری نداره و چیزی نداره بگه. خیلی هم خوبه سنتها رو بهجا آوردن و حفظ مراسم ملّی، اما بالاغیرتاً یه نگاه اجمالی بندازیم به از سر تا تهِ آداب و…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – خونهتکونی دل
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته نوروز دست و پای ما رو میبنده والّا؛ میگن دست بردار این سال نویی و نزن این جوالدوزو، خوبیت نداره، اما چه کنم که هر کسی را بَهر کاری ساختهاند…، ما هم مجبوریم سوزن بزنیم دیگه. آقا این بار میخوام برم سراغ آدمای بددل، آدمای کینهای، اونایی که حاضر نیستن یه ریزه درِ قلبشونو باز کنن و بذارن هوای بهاری واردش بشه. اونایی که بخشیدن رو سالهاست که فراموش…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – سیستم پزشکی کانادا
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته توی شماره ۲۳ نبودم. نه اینکه مطلبی نباشه که در موردش بنویسم. خیلیها کلی خوش به حالشون شده بود که جوالدوزی نصیبشون نشده بود ها… خودمونیم ☺ مسئله اینجاست که مریض شده بودم. اونقدر سخت که نمیتونستم حتی تایپ کنم. خلاصه که نصیب گرگ بیابون نشه. اما همین مریضی باعث شد تا این بار یه جوالدوز حسابی بزنم به سیستم پزشکی کانادا. بعله، درسته که این کشور کلاً ۱۵۰…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – زمستون خدا سرده …
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته سر میدون ولیعصر وایساده بودم و منتظر تاکسی تا خودمو برسونم به خوابگاه. مثل این فیلمای هندی یه دفعه چند تا رعد و برق زد و انگار شیلنگ گرفتن بالا سرمون، یه باره چنان بارونی گرفت که همه از عصبانیت خندهشون گرفته بود. یه کمی رفتم بالاتر و روبهروی سینما استقلال وایسادم تا ماشین گیرم بیاد، آخه نزدیک میدون عین استخر آب جمع شده بود. بقیه هم مثل من…
بیشتر بخوانیدجوالدوز – فراموشی
دوستان سلام جوالدوز هستم، دامت برکاته این روزا روزای پسا عیده، عید و روزهای آغاز سال نوی میلادی، برای همین زیاد نمیخوام اذیتتون کنم و جوالدوز محکم بزنم. اما چه کنم، خودتون نمیذارید این جوالدوز ما دو دقیقه آروم پَرِ شال ما جا خشک کنه. امروز میخوام راجع به یه پدیدهٔ عجیب و غریب صحبت کنم که بلای خانمانسوز جامعهٔ ایرانیمون شده. اونم پدیدهٔ فراموشیه! آلزایمر رو نمیگم که اون هم متأسفانه بیماری قرنه. این…
بیشتر بخوانیدشاه میبخشه و شاهقلی نمیبخشه
جوالدوز هستم دامت برکاته لالهزار آخرین روزهای لالهزاریش رو طی میکرد؛ آخرین روزهای تئاتر نصر و تئاتر پارس رو، سینما متروپول و سینما رکس، سینما رویال، سینما کریستال و سینما ونوس رو. آخرین روزهای بو و مزهٔ ساندویچ تخممرغ پخته با نون بُلکی و دوغ شیشهای گازدار رو داشت طی میکرد. آخرین روزها برای اینکه همهٔ اون خیابون داشت بوی سیم برق و لامپ و کلید و پریز میگرفت، البته که الان کاملاً گرفته و…
بیشتر بخوانید