بهسازی زبان فارسی، نکاتی دربارهٔ سبک و بسامد
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
نکاتی بیشتر در پیوند واژه و معنا – میدانیم که ذات سخنگویی حرکت امواج صوتی میان گوینده و شنونده است که جریان مییابد، سپس نوشتن جایگزین گفتن و خواندن جایگزین شنیدن شده است. آنگاه انسان توفیق یافته با ساختن خط آثار شفاهی خود را به نسلهای بعد منتقل نماید، لیکن گفتوشنود ما بر پایهٔ دو اصل قرار دارد؛ یکی هرچه کوتاهتر و سریعتر گفتن کلام که صرفهجویی در وقت نام دارد و دیگری بیان هرچه دقیقتر و کاملتررساندنِ پیام است. برآیند این دو اصل نقطهای است که پیاپی در ذهن ما رخ میدهد تا پیاممان را بهطور کامل، خالیازابهام و باسرعت به پیش ببریم. همچنین لازم است بدانیم که ذهن گوینده و شنونده در مبادلهٔ سخن جهت یکسانی را طی میکند، و این گذر از ذهن به دهان یا به گوش است. نکتهٔ دیگر این است که هیچکس یک جملهٔ کوتاه یا بلند را عیناً و یکسان نمیگوید؛ او تکرار میکند، ولی هر بار مانند جملهٔ قبل نیست و با آن متفاوت میشود. البته زبان بهجز پیامرسانی دو سه وظیفهٔ فرعی دیگر را نیز به عهده دارد. یکی گفتن کلماتی در احوالپرسی است که مفهوم خاصی ندارند، تکراریاند و در افراد متفاوتاند. مثل «حالتان چطور است؟» یا «شما خوبید؟» و دیگر جملاتیاند که برای احترام به مهمانها به کار گرفته میشوند و بهاصطلاح تعارفات نامیده میشوند، مانند «بفرمایید تو»، «باز هم تشریف بیاورید»، «خوشحال میشیم»، «چه عجب!» و جز اینها.
چندمعنایی – ما قبلاً دربارهٔ چندمعنایی کمی بحث کردیم. اکنون میخواهیم نکاتی را بر آن بیفزاییم. وقتی دو واژه یا بیشتر در معانی متفاوتی به کار بروند و فرقشان از بافت کلام یا از باهمآیی مشخص شود، حالت چندمعنایی رخ میدهد. یک مثال واژهٔ شانه است: «لطفاً شانهٔ مرا از روی میز بیاور تا موهایم را شانه کنم.» یا «دستش را روی شانهام گذاشت.» و در معنای مجازی: «این بار سنگینی است که داری روی شانهٔ من میگذاری.» اما اگر بگوییم: «رفتم و یک شانه تخممرغ خریدم.» یا «وسایل نقلیهٔ بزرگ باید از شانهٔ راست جاده عبور کنند.» این گسترشِ معنایی «شانه» به حساب میآید که در اثر تشبیه ایجاد شده است و چندمعنایی به حساب نمیآید، بلکه گسترشمعنایی نامیده میشود. دو سه مثال دیگر برای چندمعنایی کلمههای سیر، اسم، در جملهٔ «تو سیر خوردهای دهانت بو میدهد.» و صفت در مورد غذا، «آیا سیر شدی؟» یا در مفهوم مجازیاش، «از این شغل و کار سیر شدهام.» مثالی دیگر واژهٔ دومعنایی «ضمیر» است، مثال: صفت روشنضمیر و در دستور زبان ضمیر متصل «—مان» در کلمههایی مانند شغلمان یا داراییمان. کلمهٔ «شیر» چندمعنایی است: «شیر درنده»، «شیر نوشیدنی» و «شیر آب» که از طریق گسترش معنا به دست آمده است، چون نخستین شیرهای آب را بهصورت کلهٔ شیر درنده میساختند. در هر حال، بیشترین کلمات چندمعنایی متعلق به دو قسم کلمهٔ دستوری اسم یا صفتاند.
یک مثال چندمعنایی خوب فعل «خواندن» است: «علی دارد روزنامه میخواند»، «شهین میخواهد آواز بخواند»، «ما سیدتقی را قهرمان میخوانیم (مینامیم)»، «گفتارش با کردارش نمیخواند (سازگار و مطابق نیست)»، «چه زود منظورش را خواندم (دریافتم)»، «خرکی را به عروسی خواندند (دعوت کردند)». تعداد اندکی از واژهها در کنار معنی قدیم خود در شعر و شاعری، دومعنایی تشکیل میدهند، مانند ١- صحبت (همنشینی و مصاحبت)، مانند «یارا بهشت صحبت یاران همدمست/دیدار یار نامتناسب جهنمست» ٢- تیغ (شمشیر)، مانند «ناگاه تیغ برکشید تا مهاجم را هلاک کند.» ٣- گران (سنگین)، مانند «بار گرانی است کشیدن به دوش» ۴- نامه (کتاب)، مانند «بینام تو نامه کی کنم باز؟» همچنیناند واژههای افسر (پهلوان، مبارز در جنگ) که معنی امروزیاش درجهٔ نظامی بالاتر از سرگرد است. چندمعنایی که پربسامدترین عامل معنایی است، گاه از طریق افزودن بار معنایی، مخففسازی یا دوگونه تلفظکردن تعدادی از کلمات ایجاد میشود، مانند: مراجعه و مراجعت یا اراده و ارادت یا مراقبه (درخوداندیشی) و مراقبت یا آگهی و آگاهی.
کوتاهسازی عبارت و خلاصهسازی – در گفتار محاوره یا عامیانه، کوتاهسازی بر پایهٔ اصل صرفهجویی در گفتار رایج است که معمولاً در محیط سخن انجام میگیرد؛ مثل گفتن پاککن بهجای مدادپاککن، تراش بهجای مدادتراش، سوءسابقه بهجای عدم سوءسابقه، سلف بهجای سلفسرویس، و جز اینها.
عام و خاص شدن برخی واژهها – گاه کلماتی چند از معنی خاص بهصورت عام به کار گرفته میشوند، مانند کلمات فاب، تاید، ساندویچ. فاب، نام اولین پودر لباسشویی بود و بعد از آن تاید به بازار آمد. پس از آن مردم این اسمها را به همهٔ انواع پودر لباسشویی تعمیم دادند. ساندویچ نام مردی بود که میخواست غذایش را همراه با کارش بخورد و بنابراین خوراک را لای دو تکه نان آماده میگذاشت. آنگاه این اسم بهگونهای عام به کار گرفته شد. کلماتی مثل گاو، مرغ و ماهی در معنای عام به کار گرفته میشوند: «مرغ گران شده است»، «ما گوشت گاو نمیخوریم»، «در این فروشگاه ماهی فروخته نمیشود»، حال اگر شما اسم گونهٔ ماهیها را بگویید، از عام به خاص میروید: ماهی کپور، ماهی قزلآلا، ماهی تن، ماهی سفید و غیر از آنها.
چند یادآوری برای بهسازی کلام – نگوییم، «از آن جایی که اطلاع نداشتم، راه را اشتباهی طی کردم.» بگوییم، «از آنجا که… » زیرا «از آن جایی که» یعنی «از مکانی که» مانند: «از آن جایی که آمده بودم، برگشتم.» آیا میدانستید کلمهٔ زنجان معرّبِ زنگان است و خود زنجانیها آن را به کار میبرند؟ بهجای استیضاح، بگوییم بازخواست: «از آن وزیر بازخواست کردند» درست است، نه «آن وزیر را استیضاح کردند». بهجای استیلا، بگوییم، چیرگی، مانند «ناپلئون بر بخش عظیمی از اروپا چیرگی داشت.» بهجای اقصی (اقصا)، بگوییم دورترین، مانند: «ما به دورترین نقاط دنیا سفر کردهایم.» بهجای امرار معاش بگوییم گذران زندگی، مانند: «او با جمعآوری نانهای خشک گذران زندگی میکرد.» و نیز:
– بهجای کمال که چند معادل دارد، بگوییم، فرزانگی، فرهیختگی، وارستگی، پیراستگی
– بهجای انعکاس بگوییم، بازتاب؛
– بهجای بالقوه بگوییم، نهفته؛
– بهجای انعقاد خون بگوییم، لختگی خون؛
– بهجای انسجام بگوییم، هماهنگی؛
– بهجای انهدام بگوییم، نابودی؛
– بهجای اهالی بوشهر بگوییم، مردمان بوشهر؛
– بهجای انفصال بگوییم، جدایی؛
– بهجای انفرادی بگوییم، تنهایی؛
– بهجای نهر، رود و انهار بگوییم، رودها؛
– بهجای اهدا کرد بگوییم، پیشکش کرد.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.