همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
گویشنویسی عامیانه نکنیم؛ هدف ما حفظ سلامت، اقتدار و نگهداشت زبان زیبای فارسی است. ما بههیچوجه قصد نداریم از روش تجویزی در برابر روش توصیفی استفاده نماییم اما لازم است شرط بلاغ را یادآوری کنیم. نوشتن به گویش عامیانه در هر شهر و دیاری که باشد، آن هم با این خط ناقصی که داریم، فارسی را خرابتر میکند. چند بار نوشتیم و از نویسندگان خواستیم هر جا لازم است بر کلمات زیر، زبر و پیش بگذارند و از نشانههای تشدید، کسرهٔ اضافه، ویرگول، علائم نقلقول، یا فاصلهگذاری بهره بگیرند. اما چه سود از این همه خواهش! حروفنویسی واژههای انگلیسی با خط درشت برقرار است: فلای تودی (Fly today)، بهجای همین امروز پرواز کن. زمان فعال و پربار ماضی نقلی فراموش شده است. به این جمله نگاه کنید: قسطی بخری بردی؛ که باید باشد: قسطی بخری، بردهای. آهنگ صدای جمله که با گذشتهٔ ساده تفاوت دارد، مشخص است. عامیانهنویسی چنان شایع گردیده که موجب ناامیدی شده است. در کلانشهر تهران بر در و دیوار، بر آگهیهای تبلیغاتی بزرگراهها، ترجمهشدهٔ فیلمها و جاهای دیگر، این گویش عامیانه رواج دارد. به چند نمونه از برگردان گفتوگوی فیلمها توجه نمایید:
شام بیاین خونهٔ ما – چرا تموم نمیشه – عکس رئیستو ببین – بهت چی میگن اونا – تفنگتو بنداز پایین – برش گردونو بیار – مگه اینو واسه شری نخریدی – برین گمشین دیوونهها. و تازه اینها جدا از کلمات رکیکی است که ترجمه و نگاشته میشود.
چند سال پیش، روزی این مشکل را با یکی از استادان ادبیات فارسی در میان گذاشتیم. او نیز مانند دیگران فرمود: «مگر عامیانهنویسی چه عیب دارد؟ صادق هدایت این سبک را متداول ساخته است و نوشتههایش بسیار مردمپسند شده، او را معروف و محبوب ساخته است.» لیکن باور کنید این سخن به دو دلیل درست نیست:
ا- او گفتوگوهای عامیانه و اصطلاحات محاوره را تا هشتاد درصد کامل نوشته است. شما آثارش را بخوانید و در آنها دقیق شوید. هر چند صفحه یکبار دو سه جمله را عامیانه نقلقول کرده ولی آنها را درون گیومه نهاده است.
٢- وی بهخاطر عامیانهنویسی مشهور نشده است، برای مضامین ادبی نو و بُنمایههای پرجاذبهای که عرضه نموده، شهرت یافته است. همچنین واژههای فرانسه را نیز لابهلایشان میبینیم. ایرج میرزا هم با آن قریحهٔ شاعرانهٔ والا و زیباییِ سخنش کلمات عامیانه را با املای کامل نوشته و از گویش شکستهٔ تهرانی استفاده نکرده است. او بهدلیل تحصیلاتش گاه یک مصرع از شعری یا کلماتی را از فرانسه تضمین نموده است. مثال: با همه جفت و جلا و تک و پو – دان مَ پُش ایل نیا پا اَن سُل سو (dans ma poche il n’ya pas un sole sou) یعنی یک پشیز هم در جیبم یافت نمیشود.
بگذریم، در هرحال گویشنویسی چند عیب دارد که بارها گفتهایم و باز هم میگوییم؛ از صلابت، منزلت، ابّهت و سلامت زبان میکاهد. اینگونه فارسی که در ایران بهویژه در تهران با آن تکلم میشود، فاصلهٔ بسیار زیادی از زبان رسمیِ نوشتاری گرفته و خراب شده است؛ گویش شهرهای دیگر را چه کنیم؟ ما هیچ قدرتی در تغییر آن نداریم. ذات زبان گفتاری-شنیداری است. بهترین و بایستهترین کاری که میتوان انجام داد این است که زبان رسمی خود را خوب نگه داریم و از ورود خطاها در آن پیشگیری نماییم.
گویش تهرانی و نقیصههایش
ممکن است برخی از مردم فکر کنند که گویش تهرانی دارای اصالت است و میتوان از آن تقلید کرد؛ لیکن نه، چنین است. هر زبان، هر گویش یا لهجهای برای جمعیت خودش کاملترین است. اما ملاک صحیح کار، سنجش آن با زبان رسمی و نوشتاری کشور است. تبدیل صوت اَ (a) به اِ (e) در برخی فعلها برای سهولت گفتار انجام گرفته است، مثلاً رَسیدن به رِسیدن، کَشیدن به کِشیدن، کَشتن مخفف کاشتن به کِشتن، و هَشتن به هِشتن گراییده است. ولی تهرانیها در بسیاری جاها برعکس رفتار کردهاند. مصدرهای فِعال باب مفاعله را به فَعال تبدیل نمودهاند. خِلاف را خَلاف، فِرار را فَرار، شِفا را شَفا، یا لِقا را لَقا گفتهاند. پیمودن جهت مخالف در جاهای بسیاری رخ داده است: آخِر، آخَر، مَهر، مِهر، خنُک، خنَک یا خونَک شده است. پسوند مهم «گَری» را گیری تلفظ کردهاند. مثلاً لوطیگَری را لوطیگیری، سفیدگَری را سفیدگیری، صورتگَری را صورتگیری و تهرانیگَری را تهرونیگیری گفتهاند. چند تغییر دیگر عبارتاند از شکوندن بهجای شکستن، تُکزدن بهجای نُک یا نوکزدن، گُشنهمه بهجای گرسنهام، آتیش بهجای آتِش (که خود اصالتاً آتَش بوده است)، خانوم بهجای خانُم، صَراط بهجای صِراط، هيشكى بهجاى هيچكس، کَچل کردهای بهجای تراشیده یا بیمو کردهای (کچلی یک بیماری موی سر بوده از سوی نوعی «هاگ» به وجود میآید). تاس هم معنی متفاوتی داشته با بیمو فرق میکند. همچنین نگارش نابهنجار تلفظهای تهرانی: چیکار برای چهکار، جیگر برای جگر، شیکر برای شکر، یا رفوگیری بهجای رفوگَری نوشته شده است که هیچ خوب نیست. راستی چرا تهرانیها کلمه شِش را با این تلفظ سالم و زیبا، شیش تلفظ میکنند؟ چرا ششصد را شیصّد میگویند؟ چرا کشمش را کیشمیش و فتیله را فیتیله میگویند؟ اگر کلمهٔ آتَش را آتِش و فَتیله را فِتیله بگوییم، برای سهولت است. لیکن اگر یک درجه دیگر به زیر ببریم از اصالت تلفظش میافتد. شاید آنچه گویش تهرانی را محبوب ساخته است، آهنگ صدا و زیروبمی پایان جملههایشان است که دلنشین میباشد. ما به بیان جملههای انگلیسی همین شهر ونکوور گوش میکنیم که نوشته هم میشود. اما هیچوقت یکی دو هجای کلمات کاسته نشده و این اندازه تغییرات صوتی در آنها صورت نمیگیرد. اما در فارسی کلمهٔ میگویند به میگن یا کلمهٔ مینشینند به میشینن خلاصه نمیشود. فقط سرعت تلفظشان زیاد میگردد و دو سه کلمهٔ پایانی نیز به فهم شنونده سپرده میشود.
حال لازم است برای تمامکردن بحث گویشها به دو واکهٔ مرکّب قدیم اَو (au) و اَی (ay) که هنوز هم در تاجیکستان و قسمتی از افغانستان رایج است، اشاره کنیم. واکهٔ مرکّب صوتی است که شروع و پایانش چرخشی در دهان ایجاد مینماید. کلماتی مثل نَوروز، مَیکده، پَیمودن، غَور، و از عربی مَورد، مَوضوع، هَیهات، حَوراء و مانند آنها دارای این واکههای مرکباند.
حال در این بخش به نکاتی در کارکرد واژههای زبان میپردازیم.
١ – کلماتی که در فارسی امروزی افزون بر مفهوم اصلی خود، بار معنایی ناخوشایندی را به ذهن متبادر میسازند. مثل: استعمار، آبادساختن جایی و مستعمرهکردن آن. استثمار، ثمره، برداشت میوه یا محصول از جایی و بهرهکشی یا سودجویی از آن. اَشراف، نجیبزادگان، بزرگواران و فخرفروشان، عیّاشان یا افراد مرفّه طبقهٔ بالا که کاری به زیر دستان خود ندارند. احتکار، حفظ اقتصاد با نگهداری کالا برای روز مبادا با کمک به بینوایان در حالات اضطراری، و جمعآوری، نگهداری، انباشتن کالا برای فروش با سود بیشتر.
٢- کلمات یکسانی که به دو صورت نوشته شده بار معنایی جداگانهای به آنها داده میشود. مانند: اراده – ارادت: ارادهٔ قوی رهبر حزب موجب پیروزی همهٔ افراد شد. من نسبت به پدرش ارادت خاصّی دارم. اکنون تفاوت معنایی اینگونه واژهها را دریابید و برای هر جفتشان دو مثال بنویسید. مساعده – مساعدت؛ قوّه – قوت؛ مراقبت – مراقبه؛ نوبت – نوبه؛ افاده – افادت.
جایگزینی کلمات، برای بهسازی از این معادلها استفاده کنید:
- بهجای مخالفان به ما مارک جاسوسی میزنند بگوییم، انگ جاسوسی میزنند؛
- بهجای ارسال کرد یا اعزام نمود بگوییم، گسیل داشت؛
- بهجای اعلام کرد بگوییم، آگاه کرد یا آگاهانید؛
- بهجای اعلان نمودند بگوییم، آگهی دادند؛
- بهجای سبب افتخار ماست بگوییم، مایهٔ سربلندی ماست؛
- بهجای انتخاب شد بگوییم، گزینش شد؛
- بهجای انجماد آب، بگوییم، یخزدن آب؛
- بهجای نحوی از انحاء بگوییم، روشی از روشها؛
- بهجای انزوا اختیار کرد بگوییم، گوشهگیری کرد، یا گوشه گرفت؛
- بهجای ایشان هیچ انحرافی ندارند بگوییم، هیچ کژی یا لغزشی ندارند؛
- بهجای به ما بشارت دادند بگوییم، به ما مژده دادند؛
- بهجای مستقیم بگوییم، سرراست
- بهجای غیرمستقیم بگوییم، ناسرراست؛
- بهجای انصراف داد بگوییم، کنارهگیری کرد یا کناره گرفت؛
- بهجای او انعطاف ندارد بگوییم، نرمش نمیپذیرد.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.