نگاهی به زندگی مارتا لوئیز بلک، دومین نمایندهٔ زن کانادا در مجلس عوام
ترجمه و تلخیص: زهرا آهنبر – ایران
مارتا لوئیز مونگر بِلَک یکی از سیاستمداران و طبیعتشناسان کانادا بود. بلک دومین زنی بود که بهعضویت مجلس عوام کانادا درآمد. مارتا در ۲۴ فوریهٔ ۱۸۶۶ در بزرگترین شهر ایالت ایلینوی، شیکاگو بهدنیا آمد. جورج و سوزان مونگر، پدر و مادر مارتا طی پنج سال صاحب پنج فرزند شده بودند که از میان آنها تنها مارتا زنده مانده بود. بعدها مارتا صاحب دو خواهر و برادر کوچکتر بهنامهای جورج جونیور و بل شد. اجداد مارتا از سال ۱۶۴۵ در ایالات متحده سکنی گزیده بودند و در جنگِ انقلاب آمریکا، جنگ ۱۸۱۲ و جنگ داخلی آمریکا شرکت کرده بودند. جورج مونگر صاحب چند خشکشویی زنجیرهای موفق در سراسر کشور و عضو نخبگان تجارت شیکاگو بود. او یکبار کسبوکارش را در آتشسوزی بزرگ شیکاگو از دست داد. اما شروعی بسیار موفق داشت، آنقدر که بتواند زندگی راحت و مرفهی را در دوران کودکی بلک برای او فراهم کند. مارتا در کالج سنت مری در ایندیانا که توسط خواهران صلیب مقدس مدیریت میشد، تحصیل کرد.
مارتا در سال ۱۸۸۷ با ویلیام پردی، پسر رئيس راهآهن شیکاگو، جزیرهٔ راک و اقیانوس آرام، ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نامهای وارن و دونالد شد. او شعر میگفت، در یکی از اولین مهدکودکهای شیکاگو تدریس میکرد و به سازماندهی نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال ۱۸۹۳ کمک میکرد. با اینحال، مارتا بعدها پس از ده سال ازدواج اینگونه نوشت «ویل بیشتر اوقات از خانه دور بود و من ناراضی بودم.»
مارتا و ویل تصمیم داشتند در سال ۱۸۹۹ به «تب طلای کلوندایک» بپیوندند، اما ویل از این کار منصرف شد و در عوض به هاوایی رفت. مارتا او را همراهی نکرد و تصمیم گرفت با برادرش در سال ۱۸۹۸ به کلوندایک در یوکان کانادا سفر کند. او در سال ۱۸۹۸ از گردنهٔ چیلکوت به کانادا وارد شد و بهسمت «تب طلا» در کلوندایک حرکت کرد. او با گروهی سفر میکرد که پدرش سرمایهگذار آن بود و رهبری آن را کاپیتان ادوارد اسپنسر بر عهده داشت. مارتا در این سفر متوجه شد که باردار است. جورج جونیور برادر مارتا و پسرداییاش، هری پیچی، هم او را در این سفر همراهی میکردند، آنها در ۵ اوت با قایق به داوسونسیتی در یوکان رسیدند و در آنجا کلبهای چوبی ساختند. مارتا در این کلبه لیمان پسر سومش را در ۳۱ ژانویهٔ ۱۸۹۹ بهدنیا آورد. او خیلی زود متوجه شد که از طلایی که به او وعده داده شده بود، خبری نیست، «یا یک دروغ بزرگ بود یا راز و رمزی در کار بود.» سرانجام مارتا به خانهٔ خود در شیکاگو بازگشت و دوباره در سال ۱۹۰۰ به کلوندایک برگشت. او از طریق ثبت مالکیت برای استخراج طلا و راهاندازی کارخانهٔ چوببری و کارخانهٔ سنگشکن طلا امرار معاش میکرد. مارتا در ژوئن ۱۹۰۴ بهطور رسمی از پردی جدا شد و در ۱ اوت همان سال با جورج بلک ازدواج کرد. جورج وکیلی از نیوبرانزویک بود که در داوسونسیتی کار میکرد. مارتا در خاطرات خود نوشته است: «او خوشقیافه و باهوش بود. از صحبتهایی که بینمان ردوبدل میشد متوجه شدم که به سیاست علاقهمند است و میل خالصانهای برای خدمت به یوکان داشت.» مارتا که تازه ازدواج کرده بود، دیدگاههای سیاسی و مذهبی جورج را بهطور کامل پذیرفت و او بعدها نوشت: «بلافاصله پس از ازدواجم، با کمال میل به یکی از پیروان کلیسای انگلستان، فردی امپریالیستی و محافظهکار تبدیل شدم.»
جورج از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۶ کمیسر یوکان، یکی از سه قلمرو کانادا شد و در سال ۱۹۱۶ در جریان جنگ جهانی اول استعفا داد. مارتا بلک همسر و پسرش لیمان را در سفر به بریتانیا برای سرزدن به سربازان بیمار و مجروح یوکان همراهی کرد و برای عضویت در صلیب سرخ کانادا داوطلب شد. مارتا در سال ۱۹۱۷، بهدلیل سلسلهسخنرانیهایش درمورد یوکان که در بریتانیای کبیر ارائه کرد، بهعضویت «انجمن سلطنتی جغرافیا» درآمد.
خانوادهٔ بلک علاقهٔ زیادی به طبیعت داشت و کتابی بهنام Yukon Wild Flowers (گلهای وحشی یوکان) بهقلم مارتا و عکسهای جورج تألیف کرد. «راهآهن کانادا پسفیک» به مارتا مأموریت داد تا مجموعهای از گلهای وحشی را بهعنوان جاذبههای گردشگری در هتلهایش پرورش دهد. مجموعههای او همچنین در مؤسسه اسمیتسونین و «نمایشگاه امپراتوری بریتانیا» در سال ۱۹۲۴ بهنمایش گذاشته شد.
جورج بلک که در سال ۱۹۲۱ بهعنوان نمایندهٔ محافظهکار پارلمان بهنمایندگی از یوکان به مجلس عوام راه یافته بود، در سال ۱۹۳۰ رئیس مجلس عوام شد، اما پنج سال بعد به حملهای عصبی دچار شد و نخستوزیر آر.بی. بنت از مارتا بلک خواست که بهجای همسرش برای پارلمان نامزد شود. او با ۱۳۴ رأی بهعنوان نمایندهٔ مستقل محافظهکار پارلمان انتخاب شد. مارتا در زمان دولت لیبرال نخستوزیر ویلیام لیون مککنزی کینگ بهعضویت اپوزیسیون رسمی درآمد. او در طول مدت حضورش در پارلمان، مدافع خستگیناپذیر یوکان بود و از ساخت بزرگراه آلاسکا حمایت کرد. خاطرات او تحت عنوان «My Seventy Years» (هفتاد سالِ من) در سال ۱۹۳۷ منتشر شد. (این خاطرات بعداً با عنوان «نود سالِ من» و سپس «مارتا بلک» پس از مرگ او دوباره منتشر شد).
در سال ۱۹۴۰، جورج بلک سلامتی خود را بهدست آورد و فعالیت سیاسیاش را ازسرگرفت. مارتا استعفا داد تا جورج کرسی قبلی خود را در پارلمان دوباره بهدست آورد. مارتا بلک پس از ترک مجلس عوام، به ارائهٔ سخنرانیهای عمومی در دههٔ بعدی زندگیاش ادامه داد. در سال ۱۹۴۶، او بهدلیل مشارکتهای فرهنگی و اجتماعی خود در یوکان ، نشان «افسر والامقام امپراتوری بریتانیا» را از آن خود کرد.
جورج بلک در سال ۱۹۴۹ از سیاست بازنشسته شد و این زوج به یوکان بازگشتند. در سال ۱۹۵۳ از داوسونسیتی به وایتهورس نقل مکان کردند که اکنون دیگر پایتخت یوکان شده بود. مارتا بلک در سال ۱۹۵۷ در سن ۹۱ سالگی درگذشت. فرد کالینز، کمیسر منطقهای یوکان، در سخنرانی در شورای یوکان به او ادای احترام کرد و گفت: مارتا بلک «فردی سرآمد در زمینهٔ هنر، ادبیات، علم و سیاست، و شخصیتی با اهمیت ملی بود که زندگی و حرفهاش الهامبخش همهٔ شهروندان کشور ماست.»
در سال ۱۹۸۶ بهافتخار او، کشتی چندمنظورهای با استقامت بالا و متعلق به گارد ساحلی کانادا را با عنوان «مارتا ال بلک» نامگذاری کردند. این کشتی در منطقهٔ کبک مشغول به فعالیت است. در سال ۱۹۹۷، پست کانادا بهافتخار او تمبر ۴۵ سنتی منتشر کرد. همچنین کوه مارتا بلک در یوکان بهافتخار او نامگذاری شده است.
منبع: ویکیپدیا