مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی: برایمان مهم است که جگرگوشه‌هایمان و داستان این جنایت بی‌سابقه فراموش نشوند

گفت‌وگو با فرح قدس، مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

رسانهٔ همیاری – ونکوور

ژانویهٔ سال گذشته، در دو شمارهٔ پیاپیِ «رسانهٔ همیاری»، یعنی شماره‌های ۹۸ و ۹۹، تا جای ممکن به خبرها و موضوعات مربوط به فاجعهٔ سرنگون‌کردن هواپیمای اوکراینی و کشته‌شدن ۱۷۶ انسان بی‌گناه، پرداختیم و نیز طی یک‌سال گذشته با انتشار مطالب و گفت‌وگوهای مختلف، تحقیقات انجام‌شده در روشن‌شدن حقایق و روند دادخواهی را دنبال کرده‌ایم. همچنین هشتم ژانویهٔ امسال، در سالگرد این فاجعه، در کنار مقامات و نهادهای سیاسیِ فدرال، استانی و شهری کانادا و همچنین فعالان اجتماعی و سیاسی جامعهٔ ایرانی-کانادایی با همدردی و همبستگی با بازماندگان قربانیان پرواز ابدی ۷۵۲ یاد عزیزانی را که در این پرواز از دست دادیم، گرامی داشتیم. حال پس از گذشت یک‌سال از این فاجعهٔ دردناک، تصمیم داریم تا جای ممکن با بازماندگان و خانواده‌های مسافران این پرواز صحبت کنیم و ببینیم پس از گذشت این مدت چه می‌کنند، چطور روزگار می‌گذرانند و خواسته‌شان چیست. با گذشت بیش از یک‌سال، بسیاری از بازماندگان هنوز هم مایل نیستند از آنچه بر سر خودشان و عزیزانشان آمده است، چیزی بگویند. تلاش ما این است که تا جای ممکن پای صحبت‌ آن‌دسته از بازماندگانی که برای گفت‌وگو آمادگی دارند، بنشینیم. در شمارهٔ ۱۲۶، با خانم بهشته رضاپور، مادر زنده‌یاد بهاره کرمی‌مقدم، در شمارهٔ ۱۲۸، با خانم ژاله معینی، خواهر زنده‌یاد محمد معینی، در شمارهٔ ۱۲۹ با خانم منظر ضرابی، مادر زنده‌یاد سهند صادقی و زنده‌یاد الوند صادقی، مادر همسر زنده‌یاد نگار برقعی و مادربزرگ زنده‌یاد سوفی امامی، در شمارهٔ ۱۳۱ با خانم اعظم سلمانی، مادر زنده‌یاد شهرزاد هاشمی و مادربزرگ زنده‌یاد مایا زیبایی، که که همگی ساکن ایران‌‌اند، در شمارهٔ ۱۳۲ با آقای حبیب حق‌جو، پدر زنده‌یاد سحرناز حق‌جو و پدربزرگ زنده‌یاد السا جدیدی، ساکن تورنتو، در شمارهٔ ۱۳۳با خانم مرجان ربیعی، مادر زنده‌یاد پگاه صفرپور کلور، ساکن ایران‌، در شمارهٔ ۱۳۶ با خانم عظمت اژدری، خواهر زنده‌یاد غنیمت اژدری، ساکن لندن، در شمارهٔ ۱۳۷ با آقای احسان حیات داودی، برادر زنده‌یاد آنیتا (حدیث) حیات داودی ساکن ایران و در شمارهٔ ۱۳۸ با خانم لیلا لطیفی مادر و مسعود سعیدی‌نیا پدر زنده‌یاد امیرحسین سعیدی‌نیا، ساکن ادمونتون گفت‌وگو داشتیم، در شمارهٔ ۱۴۰ از خانم پریسا عباس‌زاده، همسر زنده‌یاد دکتر امیرحسین قاسمی، ساکن ونکوور برای گفت‌وگو دعوت کرده بودیم که ایشان هرچند برای گفت‌وگو آمادگی نداشتند، ولی دلنوشته‌ای برای ما فرستاد‌ند که منتشر کردیم. در شمارهٔ ۱۴۲ با خانم آزاده حیدری‌پور، مادر زنده‌یاد امیر مرادی، ساکن تورنتو گفت‌وگو داشتیم. در این شماره با خانم فرح قدس، مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی، ساکن ایران گفت‌وگویی داشته‌ایم که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم. شایان ذکر است که خانم قدس همان‌طور که در پاسخ یکی از سؤالات بیان کرده‌اند، تمایلی به پیگیری گزارشات مختلف منتشرشده پیرامون این فاجعه را نداشته‌اند، و به‌همین دلیل به برخی سؤالات ما در ارتباط با این گزارشات پاسخ نداده‌اند.

همهٔ این مطالب اعم از گفت‌وگو یا دلنوشته از طریق این لینک در دسترس است:

 https://bit.ly/Hamyaari-PS752Families

شایان ذکر است که گفت‌وگو با خانم قدس در تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۱ برای درج در نسخهٔ چاپی شمارهٔ ۱۴۵ رسانهٔ همیاری مورخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۱ تنظیم شده است و تحولات پس از این تاریخ در آن انعکاس نیافته است.

گفت‌وگو با فرح قدس، مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

با سلام خدمت شما خانم قدس عزیز، از وقتی که به ما دادید و دعوتمان را برای این گفت‌وگو پذیرفتید، بسیار سپاسگزاریم. ضمن عرض تسلیت دوباره برای ازدست‌دادن فرزند عزیزتان، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید. آیا در حال حاضر ساکن ایران‌اید؟

سلام، من فرح قدس هستم. بله، ما ساکن ایران، تهران هستیم. خودم در رشتهٔ اقتصاد در ایران و رشتهٔ بیزینس در کانادا تحصیل کرده‌ام، و در یکی از سازمان‌های وزارت صنایع مشغول به‌کارم و همسرم هم دامپزشک است. پیش از این فاجعه در سازمان مربوطه پست مدیریت داشتم، و بعد از تحصیل در سِنِکا کالج تورنتو و بازگشت به ایران، می‌توانستم پست بهتری بگیرم، اما پس از این فاجعه و بعد از آنکه شش ماهی سر کار نرفتم، فقط به‌عنوان یک کارشناس ساده به سر کار برگشتم چرا که توان بیش از این را نداشته و ندارم؛ خصوصاً اینکه از هر چیزی که به این دولت و حکومت مربوط می‌شود، بیزارم. خوشبختانه در محل کارم شرایطم را درک و ملاحظه و رعایت حالم را می‌کنند. 

لطفاً دربارهٔ فرزندتان، زنده‌یاد مهربان بدیعی، که در فاجعهٔ سرنگونی هواپیمایی اوکراین از دست داده‌اید، برایمان بگویید. علائق ایشان چه بود و در چه زمینه‌ای فعالیت داشتند؟

مهربان جان دختر بسیار کوشا، هدفمند و کاردانی بود. هدف‌هایش در خصوص آیندهٔ شغلی و زندگی‌اش کاملاً برایش تعریف‌شده و مشخص بود. می‌خواست پزشک متخصص سودمندی برای بشریت باشد و نیز در زمینه‌های هنری مثل طراحی، نقاشی، گریم و غیره بسیار بااستعداد و علاقه‌مند به انجامشان بود. مهربان عاشق پزشکی بود و همیشه دوست داشت که در این زمینه چیزی اختراع کند، مثلاً ژن معیوبی را کشف کند. تمام تلاش من و پدرش هم این بود که حسابی کار کنیم و پولی جمع کنیم تا این دختر باهوش و با پشتکار به اهدافش برسد. 

من با ویزای دانشجویی به‌همراه مهربان وقتی پانزده سال و نیمه بود و ویزای دانش‌آموزی داشت، به کانادا رفتیم. آنجا شنیدیم که دانشگاه اتاوا به کسانی که هر دو زبان انگلیسی و فرانسه را بلدند و شرط نمرات دبیرستان را هم واجدند، شرایط ویژه‌ای قائل می‌شود و آن‌ها را با یک‌چهارم شهریهٔ معمول می‌پذیرد. مهربان هم که دختر بسیار عاقل و کاردانی بود و زبان فرانسه را هم از ده‌سالگی فراگرفته بود، و همچنین می‌دانست که دلار هم همین‌طور بالا می‌رود و برای آنکه به پدرش فشار بیشتری وارد نشود، تمام تلاشش را کرد و آن‌قدر خوب درس خواند که به‌خاطر نمرات دبیرستانش، تقدیرنامهٔ استان انتاریو را دریافت کرد، آیلتس ۷٫۵ گرفت و امتحان زبان فرانسهٔ دانشگاه اتاوا را هم قبول شد، بنابراین به‌راحتی توانست با آن شرایط ویژه وارد دانشگاه اتاوا شود. 

از لحاظ اخلاقی هم، او دختری بسیار عاقل، صبور و مانند اسمش بسیار عاطفی و مهربان بود.

گفت‌وگو با فرح قدس، مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

فقدان فرزندتان چگونه به‌لحاظ روحی و روند زندگی روزمره، شما و دیگر اعضای خانواده‌ و نزدیکانتان را تحت تأثیر قرار داده است؟

مهربان تنها فرزند ما بود؛ اینکه تنها فرزند بود و اینکه به‌معنای واقعی کلمه بسیار خوب بود، مشخص است شرایط ما بعد از مهربان بسیار سخت است. هم دلتنگی‌اش جانفرساست هم اینکه شیشهٔ عمرمان و چراغ زندگی‌مان از دستمان رفته است… آن‌هم چه رفتنی؛ به ناحق پرپر شده است، انگاری که گل شقایق را با داس ببرند… نازنین دردانه‌مان!

من ده سال پیش داغ پدرم را دیده‌ام و دو سال بعدش هم داغ برادر جوان ۳۹ ساله‌ام را، اما داغ فرزند چیز دیگری است، اصلاً از جنس دیگری است. به‌قدری این درد بزرگ است که گویی همهٔ ما مادرها را به گوشه‌ای پرت کرده است… اصلاً قایم شده‌ایم. کرونا برای هر کسی بد بود، برای ما نعمت بزرگی بود، چون ما نمی‌خواهیم و درواقع نمی‌توانیم مردم عادی را ببینیم و با آن‌ها تعامل کنیم. انگار در کُرهٔ دیگری هستیم و تنها تحمل خودمان را داریم. انگار یک تخته‌سنگ چندتُنی روی کمرمان گذاشته‌اند و فقط خودمان می‌فهمیم این چه دردی دارد؛ مردم عادی تصوری از این درد ندارند… همیشه می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، اما این بالاتر از سیاهی است، دردی که مرا ناچار کرده دنیایی برای خودم بسازم تا در آن احساس راحتی کنم. دنیایی که در آن زمان برایم مهم نیست، گذشت فصول مهم نیست، مناسبت‌ها مهم نیست… هیچ‌چیز درواقع مهم نیست. من همیشه فکر می‌کنم حتی مادری که فرزندش را به‌دلیل سانحه یا بیماری‌ای از دست می‌دهد، باز فرق می‌کند. هیچ‌چیز با اینکه بچه‌های دسته‌گل ما را با موشک بالای سر خود ما در هوا تکه‌تکه کردند، قابل‌مقایسه نیست. شاید باورتان نشود، ولی هر روزی که می‌گذرد، ما پیش خود فکر می‌کنیم، خب یک روز دیگر به مردنمان نزدیک‌تر شدیم… فکر می‌کنیم، خب ما هم داریم می‌میریم و این فکر خوشحالمان می‌کند… البته تمام تلاشمان این است که خودمان را سر پا نگه داریم و به خودکشی و این حرف‌ها فکر نکنیم، چرا که نباید بگذاریم این‌ حکومت قربانی بیشتری از این خانواده‌ها بگیرد. و اینکه ما باید بمانیم تا یاد بچه‌هایمان را زنده نگه داریم و نگذاریم فراموش شوند. 

اگر اقداماتی اعم از تأسیس انجمن خیریه یا اهدای بورس تحصیلی یا مواردی از این دست برای گرامیداشت یاد و خاطرهٔ فرزندتان انجام داده‌اید یا در فکر انجام آن هستید، لطفاً بفرمایید.

بله، بعد از سفر جگرگوشه‌مان به‌خاطر خوابی که یکی از دوستانم دیده بودند، گروه خیریه‌ای به‌نامش راه‌اندازی کردیم و کارهای عمرانی، درمانی و فعالیت‌های بسیار دیگری به‌لطف خدا انجام داده‌ایم. اما چون مایل نبودیم تحت لوای این نظام فعالیت کنیم، نه مجوزی برایش گرفتیم و نه آن را ثبت کردیم.

آیا با سایر بازماندگان قربانیان سرنگونی هواپیمای اوکراینی ارتباط دارید؟ اگر پاسخ مثبت است، این ارتباط چطور به شما کمک کرده است؟

بله، در همان نخستین روزها انجمن جانباختگان پرواز تشکیل شد و ما عضو شدیم و با خانواده‌ها در ارتباطیم. در حقیقت می‌شود گفت مادران پرواز اکثر مراودات من در دنیای مجازی و حقیقی را تشکیل می‌دهند و با دوستان و آشنایان سابق کمتر ارتباط داریم.

نزدیک به ۲۲ ماه از این فاجعهٔ بسیار تلخ گذشته است. در طول این مدت، آیا هیچ تماسی از سوی مسئولان بررسی‌کننده در ایران، کانادا یا اوکراین با شما گرفته شده است؟ آیا هیچ گزارشی از روند دادرسیِ این پرونده در اختیار شما قرار داده شده است؟

خیر، تماسی از طرف مسئولان ایران، اوکراین یا کانادا نداشته‌ایم. پیرو پیگیری‌های برخی از اعضای انجمن، حکومت ایران گزارش دادرسی چاپ کرد که حاوی اطلاعات ناصحیح و متناقض و همچنین ناکامل و غیرشفاف بود.

آیا دولت کانادا از شما و اعضای خانواده‌تان حمایتی کرده است؟

خیر، دولت کانادا حمایتی نکرد، البته در جریان برگزاری گردهمایی و راهپیمایی و سایر برنامه‌ها در کانادا همکاری کامل می‌کنند، اما از خانوادهٔ ما به‌طور مشخص خیر، کار خاصی نکرده‌اند.

چندی پیش محسن بهاروند، معاون امور حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجهٔ ایران، اعلام کرد که تعدادی از خانواده‌های جانباختگان غرامت دریافت کرده‌اند، آیا با شما یا خانواده‌هایی که می‌شناسید، چنین صحبتی شده است و اگر شده است، پاسخ شما چه بوده است؟

سال گذشته در تجمعی با آقای بهاروند دیداری داشتیم که متأسفانه برخوردشان متکبرانه و دور از احترام بود و البته انتظار هم می‌رفت. به‌طور کلی بعد از بیست ماه عدم رسیدگی شفاف و قانع‌کننده به پروندهٔ ما، امیدی به رسیدگی و دادخواهی در داخل نداریم.

در مورد غرامت، ما نشنیدیم کسی غرامت گرفته باشد. اما یک‌سالی هست که این شایعه را بدون ذکر نام خانواده‌ای می‌شنویم که می‌گویند خیلی‌ها غرامت گرفته‌اند. به‌نظر می‌آید که جوسازی برای راضی‌کردن خانواده‌ها جهت گرفتن غرامت و رضایت‌دادن باشد.

در ۲۰ ماه مهٔ گذشته، دادگاه عالی انتاریو پس از رسیدگی به شکایت چهار خانواده از خانواده‌های جانباختگان، در حکمی حمله به پرواز ۷۵۲ را عامدانه و اقدامی تروریستی دانست. نظر شما دربارهٔ این حکم چیست و فکر می‌کنید چنین حکمی چه کمکی به دادخواهی خانواده‌های بازماندگان خواهد کرد؟

واقعیتش ما غیر از اقدامات انجمن چیز دیگری را دنبال نمی‌کنیم. ما ابتدا وقتی شنیدیم چنین حکمی صادر شده، خوشحال شدیم، ولی بعد متوجه شدیم که چندان اهمیتی هم نداشته است. البته به‌هرحال برای افکار عمومی چیز خوبی بود ولی فکر نمی‌کنم در نهایت فایده‌ای داشت.

اواخر ماه مهٔ گذشته، سازمان دیدبان حقوق بشر در گزارشی از آزار و شکنجهٔ تعدادی از اعضای خانواده‌های جانباختگان پرواز ۷۵۲ خبر داد. نظرتان دربارهٔ این گزارش چیست؟ آیا احیاناً از اعضای خانوادهٔ شما و همسرتان در ایران هم تحت فشار بوده‌اند، یا همین‌طور اگر از آزار و اذیت دیگر خانواده‌های جانباختگان هم خبری دارید، بفرمایید؟

در مورد تهدید و آزار و اذیت، در اینستاگرام برخی اشخاص ناشناس مرتباً تهدید می‌کنند، اما غیر از این خیر، تاکنون موردی نداشته‌ایم. هرچند ما نفهمیدیم اصلاً چرا باید ترسید، خودشان کشته‌اند و تازه صدای اعتراض کسی هم نباید درآید. از دختر هجده‌سالهٔ من می‌پرسیدی رهبر ایران کیست، طفلک بچه‌ام باید فکر می‌کرد تا جواب می‌داد. آن‌وقت یک نفر را که در آمریکا کشته‌اند، باید می‌دیدید چه سیرکی اینجا برایش راه انداختند. بچهٔ من اینجا بالای سرم با موشکی که پولش از مالیاتی که خودمان داده‌ایم، کشته شده و ما نباید صدایمان درآید، آن‌وقت برای یکی که در آمریکا پلیس با او بدرفتاری کرده و کشته‌اش، باید عزاداری کنیم.

گفت‌وگو با فرح قدس، مادر زنده‌یاد مهربان بدیعی اردستانی، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

چند ماهی است که ابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید ایران معرفی شده و آغاز به کار کرده است. به‌نظر شما این امر چه تأثیری بر روند رسیدگی به پروندهٔ شلیک به پرواز ۷۵۲ خواهد داشت؟

معلوم است که هیچ تأثیری نخواهد داشت. این اتفاق در دولت قبلی افتاده است و آن‌ها از جمله رئیس سازمان هواپیمایی آن زمان، مشاور حقوقی ریاست‌جمهوری آن زمان و وزیر امور خارجهٔ آن زمان که در دورهٔ آن‌ها این اتفاق افتاده، همه به‌هم پاسکاری کردند و قضیه را ماست‌مالی کردند، حالا چه انتظاری می‌توان از این دولت جدید داشت که لابد همه‌چیز هم را بر گردن دولت قبلی می‌اندازد. این را هم بگویم که همان روزهای اول، من و همسرم نزد خانم لعیا جُنیدی، مشاور حقوقی رئیس‌جمهور، و نزد وزرای راه‌وترابری و امور خارجه رفتیم ولی چیز خاصی نگفتند، جز اینکه ما نمی‌دانستیم و تقصیر ما نبوده و قول‌هایی مانند حتماً رسیدگی خواهد شد… حالا هم که آن افراد در دولت نیستند. ضمن اینکه این ماجرا اصلاً به دولت و قوهٔ مجریه مربوط نیست و دولت بخواهد هم کاری از دستش برنمی‌آید؛ این اتفاق توسط سپاه پاسداران افتاده که رئیس آن خود شخص رهبر است. 

دولت کانادا سرانجام گزارش تحلیلی خود را دربارهٔ پروندهٔ سرنگون‌کردن پرواز ۷۵۲ در اواخر ماه ژوئن منتشر کرد. موارد زیادی در این گزارش ۹۸ صفحه‌ای مورد توجه قرار گرفته است. از جمله در این گزارش آمده است که «تیم تحقیقات جنایی کانادا مشخص کرده است که ایران در ارائهٔ توضیح موثق دربارهٔ چگونگی و دلیل سقوط پرواز PS752 توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کاملاً کوتاهی کرده است. در حالی که تیم تحقیقات جنایی هیچ مدرکی مبنی بر سرنگونی پرواز PS752 با نقشهٔ قبلی پیدا نکرده است، این موضوع به‌هیچ‌وجه رافع مسئولیت ایران در قبال مرگ ۱۷۶ انسان بی‌گناه نیست.» در بخش دیگری آمده است: «مقامات غیرنظامی و نظامی ایرانی با تصمیمات، اقدامات و قصور خود مسئولیت تمام و کمال را بر عهده دارند. پرواز PS752 به‌دلیل بی‌مسئولیتی، بی‌لیاقتی و بی‌توجهی به زندگی انسان‌‌ها، سرنگون شد.»، علاوه بر این جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، در مقدمهٔ این گزارش نوشته است: «اگر مذاکرات با ایران نتیجهٔ قابل‌قبولی برای کانادا به‌نمایندگی از خانواده‌ها نداشته باشد، همهٔ گزینه‌های موجود از جمله مراجعه به دیوان بین‌المللی دادگستری را دنبال خواهیم کرد.»، آیا شما این گزارش را خوانده‌اید. نظر شما دربارهٔ مواردی که اشاره کردیم و همچنین بقیهٔ بخش‌های این گزارش چیست؟ نظرتان دربارهٔ واکنش محسن بهاروند، سخنگوی وزارت خارجهٔ ایران، به این گزارش که گفته است از ارجاع احتمالی این پرونده به دادگاه لاهه بیمی ندارد، چیست؟

درمورد سؤالات مربوط به گزارشات کانادا، بیانیهٔ تحلیلی کشورها و سایر موارد، حقیقتاً چون غرق‌شدن در جزئیات حالم را به‌هم می‌ریزد، آن‌ها را مطالعه نکرده‌ام. درواقع هم من و هم همسرم چون خودمان را آدم‌هایی معمولی می‌دانیم و سررشته‌ای از مسائل حقوقی و غیره نداریم، خواندن و پیگیری جزئیات انواع گزارشات جز اینکه حالمان را بد می‌کند، حاصلی برایمان ندارد. اما همان‌طور که اشاره کردم، هستند خانواده‌هایی مانند خانوادهٔ صادقی/ضرابی، که چهار عزیز خود را در این فاجعه از دست داده‌اند، وکیل و حقوق‌دان‌اند، یا پدر و برادر پانیذ جان خلبان‌اند یا مثلاً بعضی‌ها نظامی‌اند، ولی من و همسرم هیچ سررشته‌ای در این زمینه‌ها نداریم و تنها به نتیجهٔ بررسی این عزیزان بسنده می‌کنیم، به‌طور مثال می‌گویند فلان گزارش را مطالعه کردیم و این تناقضات را داشت؛ همین از نظر ما کفایت می‌کند، چون به آن‌ها اعتماد داریم. 

رئیس سازمان قضایی نیرو‌های مسلح گفته است که برای ۱۰ متهم کیفرخواستی در ۲۰۰ صفحه صادر شده و مدارک آن در اختیار وکلا قرار داده شده است. آیا شما هم وکیلی در این دادگاه دارید؟ و اگر پاسختان مثبت است، آیا وکیل شما از محتوای این کیفرخواست مطلع شده و شما را در جریان قرار داده است؟

خیر، ما وکیلی نداریم. چون آقای صادقی، پدر سهند و الوند، خودشان وکیل‌ و حقوق‌دانند و همهٔ این مدارک را خط‌ به خط خوانده‌اند، نیازی نبود ما وکیلی جداگانه داشته باشیم. البته ما که می‌دانیم همهٔ این‌ها سرِکاری است، ولی اگر هم قرار است کسی خطاها و اشتباهات و دروغ‌های این‌ها را کشف کند، این کار ما نبود و آقای صادقی و دوستانِ وکیلشان به‌خوبی این کار را کردند.

خواستهٔ شما به‌عنوان یکی از بازماندگان قربانیان این فاجعه چیست؟

خواستهٔ ما به‌عنوان عضوی از خانوادهٔ جانباختگان این فاجعه، معرفی دستوردهندگان شلیک موشک به هواپیمای مسافری PS752 اوکراینی است. شواهد این ماجرا نشان از عمدی‌بودن آن با طرح قبلی دارد. تأخیر در پذیرش مسئولیت شلیک، تأخیر در قرائت جعبه‌های سیاه، عدم انتشار متن مکالمات جعبه‌های سیاه، موشک‌انداز تور ام-۱، اینکه در روزهای اول گفته می‌شد بچه‌های شما فدای ملت ایران شدند، ازبین‌بردن صحنه و محیط سقوط هواپیما قبل از بررسی کامل، ازبین‌بردن وسایل و لوازم جانباختگان، بازگذاشتن فضای کشور در زمان آماده‌باشِ صددرصد و اینکه اطمینان داشتند که مورد حملهٔ تلافی‌جویانهٔ آمریکا قرار می‌گیرند، و بسیاری موارد دیگر دال بر عمدی‌بودن سرنگونیِ هواپیمای PS752 اوکراینی است.

جامعهٔ ایرانی کانادا چه کمکی می‌تواند در دادخواهی یا موارد دیگر به شما بکند؟ چه انتظاری از آن‌ها دارید؟

انتظار من از هم‌وطنانم، چه داخل ایران چه در هر کجای کرهٔ زمین، این است که نگذارند روایت این جنایت به فراموشی سپرده شود. خصوصاً در خارج‌ از کشور که فضا بازتر است و مشکلات داخل کشور وجود ندارد، چون اینجا بعضی‌ها ممکن است بترسند که با چنان فعالیت‌هایی برایشان مسئله‌ای پیش آید. خواهش دارم هر کاری که از دستشان برمی‌آید، اگر نویسنده‌اند یا شاعر، اگر نقاش‌اند یا موسیقی‌دان یا معلم و یا هر حرفه یا پیشه‌ای، این جنایت را در آثارشان منعکس کنند. طبیعی است که ما آدم‌های معمولی که نه نظامی بودیم، نه فعال سیاسی و حالا که داغ بر دل داریم انتظار نداریم دادخواهی‌مان به‌سرعت به نتیجه برسد و زورمان به حکام دیکتاتور ظالم برسد، اما چیزی که برایمان مهم است، این است که جگرگوشه‌هایمان و داستان این جنایت بی‌سابقه فراموش نشود. 

اگر صحبت دیگری دارید، لطفاً بفرمایید.

تنها چیزی که می‌توانم بگویم باز همین است که مردم این بچه‌ها را فراموش نکنند، این جنایت ممکن بود دامن هر کسی را بگیرد. اگر قباحت آن بریزد، یعنی اینکه بیایید همهٔ ما را بکشید. من بیش از دادخواهی – که فکر می‌کنم بالاخره زمانی به نتیجه خواهد رسید، ولی ممکن است عمر ما به آن قد ندهد – به این فکر می‌کنم و این امید را دارم که نام و یاد بچه‌های ما در تاریخ ثبت شود و فراموش نشوند. 

با آرزوی صبر و به‌امید به‌سرانجام‌‌رسیدن دادخواهی شما، بار دیگر از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.

ارسال دیدگاه