قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
اگر ما سَبکهای مختلفی را که در نگارش فارسی از قرن دوم و سوم هجری بهبعد بهوجود آمدهاند، بررسی کنیم، میبینیم همه در درجات گوناگون متأثر از عربی بودهاند. شاید بیشتر از همه در دورهٔ قاجار بود که نثر متکلف پر از کلمات عربی که میتوان آن را فارسی ثقیل نامید، رایج شده بود. خوانندگان عزیز میتوانند با رجوع به کتابخانهٔ وست ونکوور در قسمت فارسی، بخش تاریخ، آنها را مشاهده کنند.
زبان فرانسه – در دوران شاهان قاجار، بهخاطر روابطی که بیشتر با کشورهای فرانسهزبانِ اروپا برقرار شده بود، متجاوز از دو هزار واژه و ترکیب به درون فارسی راه یافت. آشنایی با فرهنگ و تمدن آنان، اعزام محصّل به اروپا و ایجاد دارالفنون با همت امیر کبیر، از جمله دلایل آن است. واژههایی مانند: آنالیز (analise)، باگاژ (bagage)، استریل (sterile)، دوبل (double)، اشانتیون (echention) و پودر (poudre)، از این قبیلاند.
زبان انگلیسی – در روزگار ما بهدلیل پیشرفتهای قابلِملاحظهٔ علمی، فنی، صنعتی و افزایش دانش روزافزون بشر با دستگاههای الکترونیک، واژهها و ترکیبات بسیار زیادی از انگلیسی در گفتار، نوشتار، جراید، کتابها و دستور کارها و امور هرروزهٔ ما وارد شده است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی معادلهایی برای لغات خارجی میسازد، لیکن کار به این سادگی نیست. کلمات فنی را که از ابتدا یا از مدتها قبل در گوش و دهان مردم جا افتادهاند، بهآسانی نمیتوان تغییر داد. آنان بهرهگیری از انگیسی را که دستاوّل است، ترجیح میدهند. رویکرد صحیح، همکاری تلویزیون است که باید انجام گیرد؛ اما چه سود که هیچ وحدتی میان سازمانهای ما برقرار نیست و هر کدام جدا از دیگری عمل میکنند. و اکنون ما زبانی داریم که پس از درآمیختن با عربی دارد از واژههای انگیسی اشباع می شود. به ما میگویند، «وامگیری از زبانهای اروپایی بهتر از عربی است. زبان فارسی از خانوادهٔ هندواروپایی است و با انگلیسی یا فرانسه قرابت بیشتری دارد تا با عربی.» این حرف درست است، اما چه کنیم با این واژگانی که امروزه در اختیار ما قرار دارد؟ بیش از هزار سال است با لغات عربی سروکار داریم.
حال بیایید و نکات بیشتری را در بحث ویرایش بشنوید:
ویرایش چیست؟ در دو مفهوم، از ویرایش و ویراستاری (editing) استفاده میشود. یکی در راستای سیاستِ کار یک نشریه است. ناشر یا مدیر مسئول میتواند تغییراتی در نحوهٔ بیان بعضی جملات بدهد، ولی دیدگاه نویسنده را حفظ میکند. مفهوم دوم که منظور ما در این گفتار است، آراستن، پیراستن و زدودن خطاهای زبان تا سرحدِامکان است. اما ویرایشگر یا ویراستار چه کسی باید باشد؟ این بستگی به سابقه و تاریخچهٔ زبان دارد. از آنجا که فارسی بیاندازه از وامگیری، پُربسامدترین نوع واژهسازی، از عربی بهره گرفته است، ویراستار باید دانش کافی در عربی داشته باشد؛ علم صرف بداند، و با علم نحو نیز در حد لزوم آشنا باشد. منظور از «نحو» در اینجا منصوبات عربی است که سه گونهٔ آنها از قدیم در فارسی بهکار گرفته شدهاند، مانند: مثلاً، قطعاً، کاملاً، حالاً، ترجیحاً، نهایتاً… سپس ویراستار باید در حد لزوم از واژهسازی فرانسه مُطّلع باشد، و پس از آن، انگلیسی و دستور زبانش را مرور کرده باشد.
تمام این دانش در ویرایشگر برای این است که تا میتواند از واژههای خوب فارسی که از قدیم جا افتادهاند، بهره بگیرد و آنها را با زبانهای بیگانه عوض نکند. بسیار خُب، حتی اگر لغات خارجی در گفتار زودتر به ذهن متبادر میشوند، دستِکم آنهارا به نوشتار نیاوریم. بهجای دلیوری بنویسیم «حمل و تحویل»، بهجای بیزینس بنویسیم «کسبوکار»، بهجای اِلمان بگوییم «عنصر» و غیره. همچنین برای برخی کلمات در سالهای اخیر معادلهایی ساخته شده است: سوختوساز برای متابولیسم، نشانگان برای سندروم (syndrome)، روانگسیختگی برای اسکیزوفرنی (schizophrenia)، ساختکار برای مکانیسم، وغیره.
در نتیجه – هر کسی نمیتواند با نوشتن نام «ویراستار» روی صفحهٔ دوم کتاب یا هفتهنامه ویراستار واقعی باشد. او باید علاوه بر وجود شرایط فوق، پیوسته در کار رجوع به کتابهای لغت فارسی، انگلیسی و گاه فرانسه هم باشد. و در صورتیکه کتاب ترجمهشدهای را ویرایش میکند، بازگشت به کتاب اصلی نویسنده نیز لازم میشود. دو سال پیش، کتاب روانشناسی ترجمهشدهای را که از ایران برایم فرستاده بودند میخواندم؛ خوب ترجمه شده بود، لیکن در چند جا از لغات خارجی استفاده شده بود و در چند مورد ترجمهشدهها درست بهنظر نمیرسید. کتاب انگلیسی نویسنده را در کتابخانه یافتم و مطابقت دادم. مترجم همت نکرده بود فارسی آن واژههای انگلیسی را از فرهنگ بهدست آورد یا موارد «بدترجمهشده» را با کمک یک استاد ادیب زیبنده سازد. بههر حال، این کتاب نیاز به بازویرایی داشت. همچنین وقتی با سردبیر هفتهنامهای معروف تماس گرفتم و جویای اصلاح چند خطا شدم و وظیفهٔ ویراستار او را گوشزد نمودم، فرمود: «ما نام ویراستار را برای مفهوم اول آن مینویسیم. چه کسی به این چند خطا توجه میکند؟ مهم، محتوای کلی متن و برداشت مطلب است؛ پیام نویسنده یا مترجم به خوانندگان القا میگردد و کافی است.» آنچه از این پاسخ معلوم میشود، این است که فارسی نیاز به ویرایش ندارد.
از آنجا که کار ما زدودن خطاها و رفع بینظمیهای فارسی است، مواردی را پیوسته ذکر میکنیم. در گفتار ما تکرار زیاد رخ میدهد، اما این تکرارِ مفید است. میگوییم و مینویسیم تا در ذهن خوانندگان بماند. حال، به چند خطا توجه فرمایید: نگوییم «تُنِ ماهی خریدم.» تُن نام یک نوع ماهی است و بهمعنی کنسرو نیست. شاید بهتر باشد بهجای اینکه بگوییم «از پیادهرو برو.»، بگوییم «از پیادهراه برو.»؛ پیادهرو، هم بهمعنای شخصی است که پیاده راه میرود و هم مسیری است در کنار خیابان برای افرادی که بدون خودرو یا دوچرخه تردد میکنند، ولی در سالهای اخیر واژهٔ «پیادهراه» برای تمیزدادن بهتر توسط نهادهایی مانند شهرداریها رواج یافته است. برای مؤنثکردن بعضی کلمات، پسوند eh به پایان آنها اضافه نکنیم و نگوییم: بهاره، نسیمه، مرجانه، آتنه، بگوییم: بهار، نسیم، مرجان. آتنه، نام الههٔ (goddess) دانایی در اسطورههای یونانی است و آتنا (Athena) تلفظ میشود. اینگونه اسمهای دختر را با اسمهای عربی قیاس نکنید، مثل فریده، رشیده، سعیده. اینها همه جفت مذکر دارند: فرید – فریده، سعید – سعیده. روزی خانمی در تهران متنی ترجمهشده را برای ویرایش آورد؛ دیدم نامش کلثوم است. به او گفتم، «خانم، کلثوم اسم پسر است؛ پسری با گونههای گوشتالو و سرخ؛ شاید منظور نامگذارت اُمّ کلثوم بوده است.» ملاحظه میکنید که در نامگذاری، حتی با یک کتاب نامهای ایرانی هم مشورت نمیکنند! دو سه هفته پیش، نویسندهای که بسیار خوب مینویسد و هر هفته مقالهاش را میخوانم، یک خطایی واژه-معنایی داشت. کلمهٔ کنکاش را که رایزنی و مشورت است، بهمفهوم دیگری بهکار گرفته بود. حیفم آمد که نگویم؛ به او ایمیل زدم و ضمن ستودن اثرش، آن خطا را یاداوری نمودم. اما او نه پاسخ داد و نه اعتنایی کرد. یکی از قوانین نگارش که بهحتم باید انجام گیرد، نوشتن املای لاتین لغات خارجی در پرانتز بعد از فارسیشان است، بهطور مثال اوتوفوبیا (autophobia) بهمعنای ترس از تنهایی و نیز آنوپتافوبیا (anuptaphobia) بهمعنای ترس از مجردبودن، تا خواننده تلفظ و املای واژه را دریابد. اگر واژهای فارسی دارد، به خارجیاش ترجیح دهیم. ننویسیم «بیولوژیکال»، بنویسیم «زیستشناختی یا زیستی (biological)» یا اینکه ننویسیم «پسیکولوژیکی» یا «سایکولوژیکی»، بنویسیم «روانشناختی (psychological)» و بر همین قیاس…
در هفتهٔ گذشته به دو مورد دیگر از نوع مطابقت در کتابی نوشتهشده به سبک ادبی برخوردم و اصلاح کردم:
١- «ای محرمان سرای یقین، به من آیینهای دهید تا شاید بر این رقص گیج پایانی نهید.» فعل آخر جمله باید با «من» مطابقت کند، « …تا شاید بر این رقص گیج پایانی نِهم.» ٢- «حضور تو با مهربانی دستهای سرگردانی مرا از پروازهای اضطراب در دستان خویش به آرامش فرو میکشی.» فعل آخر جمله با «حضور» مطابقت میکند. « …به آرامش فرو میکشد.»
گفتار آیندهٔ ما از کار «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» شروع خواهد شد، به یاری خدا. خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید
[…] قبلی این مطلب را در اینجا […]