نماد سایت رسانهٔ همیاری

مردی برای تمام فصول

مردی برای تمام فصول - معرفی کتاب گفت‌وگو با مارلون براندو به‌ بهانهٔ سوم آوریل، زادروز این بازیگر بزرگ دنیای سینما #هنر #سینما #کانادا #ونکوور

معرفی کتاب گفت‌وگو با مارلون براندو به‌ بهانهٔ سوم آوریل، زادروز این بازیگر بزرگ دنیای سینما

طاهره علی‌پناه جهرودی* – ونکوور

چه بهتر که – 

خرچنگی با چنگال‌هایی بی‌قواره می‌بودم

و بر کف دریاهای سوت و کور می‌خزیدم

– تی.اس.الیوت

کتاب مورد بحث، گفت‌وگوی «لارنس گرابل» است با براندو که دکتر امیرهوشنگ هاشمی تنکابنی، ساکن ونکوور، به فارسی برگردانده است.

لارنس گرابل، روزنامه‌‌نگار آمریکایی، به‌قول «جویس کارول اوتس»، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و شاعر آمریکایی، موتزارتِ مصاحبه‌کننده‌ها لقب گرفته است، و به جرئت می‌توان گفت شهرت او دست کمی از «اوپرا وینفری» و حتی «اوریانا فالاچی» ندارد. در کتاب مزبور، گرابل سعی می‌کند بحث را به مسائل سینمایی بکشاند، اما براندو تلاش می‌کند گفت‌وگو را به بحث‌های اجتماعی و سیاسی هدایت کند و همین مسئله گفت‌وگو را خیلی جذاب کرده و یک حالت تعقیب و گریز به آن داده است.

دکتر امیرهوشنگ هاشمی تنکابنی، مترجم کتاب، متولد ۱۳۴۶ در تهران، ترجمه‌ای ساده و روان از کتاب ارائه داده است. وی از استعدادهای درخشان زمان خود است. او حرفهٔ پزشکی را رها کرد و به سراغ عشق همیشگی زندگی خود یعنی فیلم و سینما رفت. کتاب «گفت‌وگو با مارلون براندو» در سال ۱۳۹۸ به چاپ چهارم رسید. کتاب شامل یادداشت مترجم، ۹ فصل، پی‌نوشت، فیلمشناسی و تصاوری از مارلون براندو و حاصل ۱۰ روز گفت‌وگوی گرابل با براندو در جزیرهٔ شخصی او در تاهیتی است که به انعکاس عقاید براندو در باب زندگی، مرگ، عشق، سیاست، اقتصاد، شعر، بحران نفتی، تروریسم، سازمان‌های جنایی، اف‌.بی‌.آی – سیا، رؤسای جمهور آمریکا، جنگ ویتنام، تبعیض نژادی، کلیسا و مسیونرها، سینما و قدرت نفوذ آن روی مردم، جان وین و تأثیرات مخرب و منفی فیلم‌های سرخپوستی، هولوکاست، سیاه‌پوستان، زن، نیکسون و مسئلهٔ واترگیت، موسیقی، مطبوعات، عکاس‌های نشریات و تجاوز به حریم خصوصی هنرمندان، کمدین‌های سینمای آمریکا، مواد مخدر و مشروبات الکلی، استراق سمع و جاسوسی، پیری، کودکان بی‌سرپناه دنیا و انسان‌های تحت ظلم و ستم – و بالاخره سینما، تلویزیون و بازیگری – می‌پردازد.

«مارلون براندو جونیور» سوم آوریل ۱۹۲۴ در اوماهای نبراسکا متولد شد و یکم ژوئن ۲۰۰۴ در سن ۸۰ سالگی درگذشت. علت واقعی مرگش به‌دلیل اصراهای عجیب وکیلش هرگز فاش نشد. جسد او بنا به وصیت خودش سوزانده شد. وی پیشکسوت سبک «متداکتینگ» بود. ۱۱ ساله بود که والدینش از هم جدا شدند و او مدتی با مادر و خوهرانش زندگی کرد. تمایل براندو به بازیگری، به‌واسطهٔ شغل مادرش به‌عنوان بازیگر تئاتر و ترغیب‌های او بود. 

براندو با مربی‌گری «استلا آدلر» بازیگری را به‌طور جدی دنبال کرد و شروع به فراگرفتن فلسفه، زبان فرانسه، رقص و شمشیربازی و یوگا کرد و اساسی‌ترین کاری که انجام داد، مطالعه دربارهٔ صفات متمایزکنندهٔ افراد گوناگون و برگرداندن این صفات در قالب حرکت‌ها و حالت‌های فیزیکی بود. براندو در سال‌های ۵۰ تا ۵۵ در هشت فیلم ظاهر شد. او سبکی از بازیگری را بنا کرد که نیرویی ستیزه‌جو در بطن آن بود. کارگردانی که بیشترین تأثیر را در براندو به‌جا گذاشت، الیا کازان بود. می‌گویند: مارلون براندو با تنها چیزی که سازگاری دارد، ناسازگاری است. او در جزیرهٔ شخصی‌اش در تاهیتی به سبک رابینسون کروزوئه زندگی می‌کرد و گاهی به خانه‌اش در جادهٔ مالهالند بِوِرلی‌هیلز می‌رفت.

 

در این گفت‌وگو، براندو در مورد خودش چنین اظهارنظر می‌کند: «هر کس به دیدنم میاد، داره با یه بازیگر احمق بی‌شعور خیلی مشهور ملاقات می‌کنه نه با یه «انسان»، انسانی که شاید نقطه‌نظرات دیگه‌ای، زندگی دیگه‌ای و دلمشغولی‌های دیگه‌ای هم داشته باشه. اون‌وقت این ابلهانه‌ترین قسمت زندگیه که به‌عنوان مهم‌ترین قسمت زندگی ازش صحبت می‌کنن.»

براندو معتقد است که هنرپیشه‌های سینما هنرمند نیستند، هیچ‌کدام، حتی یک نفر و همچنین به هیچ فیلمی نمی‌شود گفت کار هنری، رک و پوست‌کنده: «چنین اعتقادی ندارم.»

اما بزرگان دنیای فیلم و سینما، براندو را بزرگ‌ترین بازیگر دنیا می‌دانند. مردی که سبک فیلم‌ها را عوض کرد.

در بخش‌هایی از این کتاب، براندو اشاره می‌کند: «هنرمند کسی است که فکر می‌کنه و فکرش رو به مرحلهٔ عمل می‌رسونه.»

و جایی دیگر در ادامه می‌گوید: «نویسنده‌های نمایشنامه‌های «اتوبوسی به‌نام هوس» و «هملت» یعنی تنسی ویلیامز و شکسپیر هنرمندند. کسانی که این کارها را نیز تفسیر می‌کنند، هنرمندند، منتها هنرمند مفسر نه هنرمند خلاق. هر نوشتهٔ خلاقانه‌ای یه کار هنریه. اثری که بتونه مسیر تاریخ رو عوض کنه، هنری که نشه در برابرش مقاومت کرد. «رامبراند»، «بودلر» و خطابه‌های «اپیکتتوس» رو گوش کنی، می‌فهمی که کیفیت آدم‌ها در زمانهٔ ما با قدیم خیلی فرق کرده، الان ما هیچ غولی نداریم. مائو تسه‌تونگ آخرین غول بود. آخرین هنرمند بزرگ شاید صد سال پیش مرده باشه. شکسپیر می‌گوید: «و ما انسان‌های حقیر زیر پای عظیم او در حرکتیم و دزدانه در جست‌وجوی گورهایی پست برای خود هستیم.» هنرمندی وجود نداره، همه‌مون تاجریم.

تمام جوایز مزخرفن. در سال ۱۹۷۶ جایزهٔ بشردوستی را رد کردم. به هیچ جایزه‌ای اعتقاد ندارم. حتی جایزهٔ صلح نوبل. پذیرفتن جایزهٔ اسکار در سال ۱۹۵۴ کار احمقانه‌ای بود و جایزهٔ دومی را که از اسکار دادند توسط یک «سرخپوست» که برای سخنرانی فرستادم در جشن، رد کردم.

من عاشق تماشای تلویزیونم، چون به من نشون می‌ده چه کسانی با چه افکاری دارن بهش نگاه می‌کنن. تلویزیون منعکس‌کنندهٔ افکار مردمه، چون همش در مورد پول حرف می‌زنه، تلویزیون به‌عنوان رسانهٔ سمعی و بصری قدرتمندترین ابزار نفوذ بر مردمه. از آمریکایی بودنم خجالت می‌کشم. شرمنده‌ام از دیدن همنوعان خودم که اگه حقوق بشر مفهومی داشت، حق زیادی به گردن این سرزمین داشتند و زمین‌های زیادی مال اون‌ها بود. همه‌چیز رو ازشون گرفتن، هیچی به‌جز خاطرات تلخ براشون باقی نگذاشتن.»

مارلون براندو در تشکل‌های سیاسی و هرجا که حقوق فردی و آزادی را نقض کرده‌اند، حضور داشته و سخنرانی کرده است؛ طی یک قحطی در هند به‌نمایندگی سازمان یونسکو به آن کشور سفر کرد، در ایالت واشنگتن به‌خاطر مداخله در بحران مربوط به احقاق حق ماهیگیری «سرخپوستان» از رودخانه‌ها دستگیر شد. همراه «سرخپوستان» بنیادگرای قبیلهٔ «مِنومنی» برای گرفتن زمین‌هایی که به‌زور از آن‌ها گرفته شده بود، زیر رگبار گلوله رفت. 

به‌نظر نگارنده، مارلون براندو، شخصیتی بی‌نظیر و قدرتمند داشت و دلیل ماندگاری و اثرگذاری او در سینمای آمریکا و جهان نخست همین شخصیت خاص و منحصربه‌فردش بود که بر شخصیت سینمایی‌اش سایه انداخته بود و دلیل دوم نقش‌آفرینی او در ژانرهای متفاوت سینمایی از جمله فیلم‌های سیاسی، جنگی، اجتماعی، خانوادگی، عشقی، گانگستری، کمدی و… بود که در تمام آن‌ها نقاط عطفی از بازی او به‌نمایش در آمده است.

براندو در کارنامهٔ زندگی هنری‌اش ۴۱ فیلم سینمایی دارد، که نخستین آن‌ها، فیلم «مردان» که در سال ۱۹۵۰ به نمایش درآمده و آخرین فیلمی که در آن نقش‌آفرینی کرده است، به نام «امتیاز» محصول ۲۰۰۱ می‌باشد. وی همچین فیلم «سربازهای یک‌چشم» را کارگردانی کرده و در آن نقش‌آفرینی نیز داشته است.


*طاهره علی‌پناه جهرودی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران است. وی فعالیت خود را در مطبوعات در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد که تا سال ۱۳۸۶ ادامه داشت. در این مدت، از ایشان، چهل نقد فیلم و دوازده مقالهٔ سینمایی منتشر شده است. علی‌پناه جهرودی همچنین داور انجمن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فجر بوده است. وی سمت‌های کارشناس قوهٔ قضاییه کتاب و کتاب‌شناسی، کارشناس امور حقوقی فیلم و سینما، کارشناس مسئول طرح‌ها و بررسی‌ها در معاونت سینمایی وزارت ارشاد (۱۳۵۶ تا ۱۳۸۶)، و تدوین فرهنگ سینماپیشگان ایران را در کارنامهٔ حرفه‌ای خود دارد.

خروج از نسخه موبایل