نماد سایت رسانهٔ همیاری

تنی که از دستان فریدا آفریده شد – نگاهی به شعری از راضیه حیدری

تنی که از دستان فریدا آفریده شد - نگاهی به شعری از راضیه حیدری

یداله شهرجو* – ایران

نه قلب بودی

نه چشم و نه دهان

تنی که از دستان فریدا آفریده شد

و رگ‌هایم را در رنگ روغن غلطاند

این بوم را بردار و سفیدی‌اش را بریز در موهایم

جیغی پیراهنم را بنفش می‌کشد

و درزهای پاره‌شده را می‌کاود در انگشتانم

ستونم شکسته است در فقرات میخ 

می‌کوبدم مدام در ایستاده‌ای از تو

و خیانت می‌ریزد در کپل‌های لاغر و پراکنده در بوم

خشکیده‌ام در زمخت پوست

و ترشح نامنظم شیر در سینه

نرینگی تو را بزرگ می‌کند

خوابم نمی‌برد 

در نیمه‌شب بعد از تو 

بومی که خارج می‌شود از چشمان نیمه‌باز

سنگینم می‌کند در خواب بعدازظهر

با خیسی خنکی که می‌دود 

هی بالا می‌رود 

هی پایین می‌آید از 

در سکوت مانده‌ در دهان 

بوی رنگدانه‌های پوستم می‌پیچیده در کرم شب

چروک‌ها را امتداد می‌دهد در پلکم

منازعه کن در موهایم

در تیغ برنده‌ای که کوتاه می‌شود دنباله بافته‌شدهٔ

دو طرف گردن را

با بندی که در گردنم طلسم می‌شود 

به خواب می‌روم در بوم با آتل شکسته در فقراتم

در نگاه نخست پس از مرور شعر، بیش از هر گزینه‌ای ارتباط طولی شعر به چشم می‌آید. ارتباطی که شعر را از منظر فرم و ساختار نسبتاً موفق نشان می‌دهد. آشفتگی‌های بی‌قاعده که شعر را برای انسجام معنا و شکل‌گیری فضاهای مختلف به دردسر بیاندازد، کمتر در شعر دیده می‌شود و بیش از آن تلاش شاعر است که برای دستیابی و رسیدن به یک فرم و انسجام منطقی محسوس است. 

ابزار شاعر برای رسیدن به این درجه از نظم و پیوستگی، ابزار پیچیده‌ای نیست. با کمی دقت می‌توان دریافت شاعر با آگاهی از ابزار انسجام در شعر، آگاهانه سراغ آن‌ها رفته و شاکلۀ شعر را بر همین مبنا بنیان نهاده است:

یکسان بودن فضای تصویری (دکور)

یکی از ابزار شاعر برای دستیابی به انسجامی طولی، بهره‌گیری از یکسان بودن فضاهای مختلف در شعر است. فضاهایی که چینش آن‌ها در قالب ساختار کلی شعر به‌وسیلۀ نشانه‌هایی با یکدیگر ارتباط دارند. این ارتباط گرچه گاهی در لایه‌های تودرتوی معنا پنهان است، باز هم خود را آشکار کرده و باعث می‌شود مخاطب در توالی این فضاها سررشتهٔ کلام را از دست ندهد: این بوم را بردار و سفیدی‌اش را / بریز در موهایم / جیغی پیراهنم را بنفش می‌کشد / و درزهای پاره‌شده را می‌کاود در انگشتانم / ستونم شکسته است در فقرات میخ / می‌کوبدم مدام در ایستاده‌ای از تو / و خیانت می‌ریزد در کپل‌های لاغر و پراکنده در بوم / خشکیده‌ام در زمخت پوست / و ترشح نامنظم شیر در سینه / نرینگی تو را بزرگ می‌کند /… 

ارتباط درون‌ساختاری

تشابه فضاهای مختلف یا حتی توالی معنا گاهی تنها گزینه‌های شاعر برای ایجاد یک ارتباط طولی نیستند و شاعر می‌تواند ابزار دیگری را نیز به کمک گیرد: خوابم نمی‌برد / در نیمه‌شب بعد از تو / بومی که خارج می‌شود از چشمان نیمه‌باز / سنگینم می‌کند در خواب بعدازظهر / با خیسی خنکی که می‌دود / هی بالا می‌رود / هی پایین می‌آید از / در سکوت مانده در دهان /… 

در این سطرها ابتدا موسیقی درونی حروف که ارتباطی درون‌ساختاری است و توسط شاعر مورد نظر است، در سه سطر اول تنها حرف «ب» دامنۀ تکرارش به شش بار می‌رسد تا خود یک موسیقی درونی را ایجاد کند. در سطرهای ادامه حرف «خ» این کار را انجام می‌دهد، ضمن اینکه تضاد به‌کارگرفته در برخی از تعبیرها نیز در توالی سطرها نقش مکمل را ایفا می‌کند. حتی وقتی به کلماتی مانند «خواب، چشم، شب، سنگین، سکوت، دهان و خیسی» نگاه کنید، متوجه خواهید شد ارتباط آن‌ها یا از قاعده تناسب است یا برخی از آن‌ها جزئی از یک کل هستند و آرایهٔ مراعات‌النظیر را شکل داده‌اند.

سیر روایی

سیر روایی شعر در طول، گاهی معادل یکسان بودن معنا در طول شعر منظور می‌شود و ساده‌ترین ابزار برای شاعر جهت انسجامی واحد است؛ موردی که در این شعر نیز از نظر شاعر دور نمانده و سیر روایی شعر در طول یکی از ابزارهای دم دستی برای شاعر بوده که به لحاظ ارزش‌گذاری نمی‌تواند همسان با گزینه‌های دیگر باشد.

به‌همان میزان که شاعر در ارتباط طولی و رسیدن به معنا نسبتاً موفق نشان داده، برای شکل‌گیری تصاویر و معنای خطی این موفقیت را با خود چندان همراه ندارد. کشفی اگر در تصاویر یا ترکیبات خطی اتفاق می‌افتد، اغلب از منظر زیباشناختی آنچنان قابل تأمل نیست: جیغی پیراهنم را بنفش می‌کشد / … این کشف به سبب تکرار دیگر نمی‌تواند کشفی شاعرانه محسوب شود. یا این سطر: درزهای پاره‌شده را می‌کاود در انگشتانم / … که از منظر زیباشناختی نتوانسته است خالق تصویری زیبا و کشف شاعرانۀ موفقی باشد.

واکاوی و تحلیل این شعر از زوایای دیگر مجالی بیش از این می‌خواهد. برای راضیه حیدری در ادامه راه شاعرانگی‌اش موفقیت‌های فراوان آرزو دارم.

یداله شهرجو، ششم شهریور ۹۸ ، میناب 


*یداله شهرجو متولد ۱۳۵۳ در شهر میناب از استان هرمزگان است. سرودن و نوشتن را در دوران مدرسه شروع کرد و آن را به‌طور جدی از اواخر دورهٔ دبیرستان ادامه داد. شعرهایش در جراید و مجلات آن سال‌ها چاپ و منتشر می‌شد. سال ۱۳۸۵ اولین مجموعه شعرش با عنوان «یک صندلی مقابل دریا» منتشر شد و پس از آن، پنج مجموعهٔ دیگر از شعرهایش منتشر شده است. وی دانش‌آموختهٔ رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد جیرفت است و هم‌اکنون به‌عنوان دبیر ادبیات فارسی در مدارس میناب و مدرس دانشگاه علمی و کاربردی این شهر مشغول به کار است. همچنین در کنار سرودن، در سال‌های اخیر نقد و تحیل‌های مختلفی از او در جراید و نشریات چاپ و منتشر شده است و دو کتاب حاصل همین نقد و تحلیل‌ها را در دست چاپ دارد.

خروج از نسخه موبایل