طالعبینی دوهفته!
سلام فرزندان گوگولی مگولی من. مادر جان در این دو هفته کلی پیغام دادید و از من خواستید توی گوی بلورینم وضعیت عشق و عاشقیتان را ببینم. با خودم فکر کردم، دیدم بیراه هم نمیگویید و حق دارید هوای عشق بزند به کلهتان. بهار است و فصل عشق. پس فال این دو هفته را کلاً به عشق و عاشقی اختصاص دادم که شما فرزندان گلم هم خجسته شوید.
اینروزها جذابیت شما باعث شده برندهٔ کهکشان باشید. مادر جان توی زندگیتان محال است به جذابیتِ این دو هفته شوید. راه میروید و قطار قطار پشت سرتان آدم روی زمین ولو میشود. ونوس ورپریده که سیارهٔ عشق و زیبایی است، شما را بدجور نشان کرده و نورافشانی میکند. خلاصه مادر، این دو هفته بخَرامید و خوش باشید.
ونوس ورپریده شما را به گوشهای کشانده و دارد زیر گوشتان پچپچ میکند. تعبیرش از گوی بلورین من این میشود که یک راز بزرگ را در مورد عشقتان کشف میکنید. راز خوبی است. نترسید. سوپرایز میشوید و از خوشحالی چهار دور پشتکوارو میزنید. حتی خوشحالتر از آنکه بلیت لوتومکستان برده باشد. راستی خبر دارید که لوتومکس چند وقتی است مثل 649 هفتهای دو بار قرعهکشی میشود و جایزهاش هم تا ۷۰ میلیون دلار بالا رفته؟
اگر عاشقاید، این دو هفته بهترین روزها را با هم خواهید داشت و از بودن در کنار هم کیفور خواهید شد. ونوس آتشپاره هم دارد نگاهتان میکند و لبخند ژوکوند میزند. دارم توی گوی بلورینم میبینم او دارد عسل میگذارد در دهان شما و شما دارید دانهدانه انگور میگذارید توی دهانش. مادر، مگر زمان اسکندر مقدونی است؟ انگور توی دهان گذاشتن مال آن وقتهاست. هر چیز حدی دارد. از عاقبت جان اسنو و دنریس تارگرین در Game of Thrones عبرت بگیرید!
گوی بلورینم شما را میبیند که چهارنعل از پلههای عشق بالا میروید و هیچکس نمیتواند جلوی شما را بگیرد، حتی عشقتان! اصلاً کارِ این ونوس است که اسب انداخته زیر پایتان. عشقتان پشت سر شما هنهنکنان به نفسنفس افتاده و میگوید افسار را بکش تا زیر سایهٔ درختان در استنلی پارک کمی استراحت کنیم. ولی مگر شما حرف توی گوشتان میرود. به تاخت دارید میروید. مادر جان سرعتتان را کم کنید، وگرنه عشقتان جا میماند. از ما گفتن!
وای مادر، چه خبر است؟ این دل است یا حمام عمومی؟ عاشقی خوب است، اما با یک نفر. همچین دلتان را شلوغ پلوغ کردهاید که خودتان هم نمیدانید چی به چی است. همهش هم زیر سر ونوس است. دارم توی گوی بلورینم میبینم در صورت ادامه دادن این وضع، یک سوتی گُنده خواهید داد. مثلاً عوض تلفن زدن به این یکی به آن یکی تلفن میزنید، اسمشان را قاطی میکنید و واویلا.
میبینم که مثل شرلوک هولمز یک ذرهبین گرفتهاید دستتان و افتادهاید به تعقیب عشقتان. یعنی شک به دلتان افتاده. مادر، شک اصلاً چیز خوبی نیست. گول این حرفهای خالهزنکی ونوس را نخورید. گوی بلورینم میگوید عشقتان خیلی هم گُل است. عوضِ شرلوکبازی، در این هوای خوب بروید توفینو برای کمپینگ و از لحظات عاشقانهتان لذت ببرید. دیدید آن آقا چه عکسهای قشنگی در گروه همیاری از توفینو گذاشته بود؟
گوی بلورینم میگوید در این دو هفته یک نفر وارد محل کارتان میشود. چشمتان به هم میافتد و سر جفتتان گیج میرود. فشارتان میافتد و در یک نگاه، یک دل نه صد دل عاشقِ هم میشوید. ونوس هم دارد دور و برتان بشکن میزند و بالا و پایین میپرد که نقشهاش با موفقیت اجرا شده است. حالا اگر عشق در یک نگاه جواب نداد، دو بار از جلوی شما رد میشود. دو بار حتماً جواب میدهد.
هر کس بهطریقی دل ما میشکند، اما شما هزار ماشاءالله خیلی خلاقیت دارید، مادر. یک پُتک گرفتهاید دستتان و افتادهاید به جانِ دل مردم که چه بشود؟ مگر عصر وایکینگها است؟ گوی بلورینم میگوید گوش به حرف ونوس ندهید که با دیدن شما خوی خشونتش گل کرده است. پُتک را کنار بندازید، وگرنه بهزودی یک نفر با تبر میآید سراغ دل خودتان.
عرض شود که مادر گوی بلورینم میگوید در این دو هفته برای دوازدهمین بار عاشق میشوید. آن هم چه عشقی. امیدوارم این دوازدهمی به شگون و یمن عدد ۱۲ دیگر آخری باشد و به سلامتی بروید پی زندگیتان. میبینم ونوس دارد لباس عروسی میدوزد. پس خیر است و بادا بادا مبارک بادا در راه. کارت دعوت برای من فراموش نشود؛ بههمین آدرس رسانهٔ همیاری بفرستید، خوب است.
مواظب باشید، مادر. خواستید بروید توی تختخواب، خیلی احتیاط کنید. چون میبینم از هول حلیم دارید توی دیگ میافتید. ونوس آتشپاره هم هُلتان میدهد. همینکه میخواهید بپرید توی تخت کنار یارتان، پایتان گیر میکند و با ملاج نقش زمین میشوید. پس من هشدار میدهم؛ عوض پریدن، خرامانخرامان بروید توی تخت.
گوی بلورینم شما را میبیند که در یک شب مهتابی دارید قدم میزنید. البته مواظب باشید که الان فصل آمدن خرسها به شهر است. ناگهان صدایی میشنوید. اول فکر میکنید خرس است با این حال میروید جلو و میبینید یک نفر دارد از دست یک نفر دیگر که گوی من قیافهاش را نمیبیند، فرار میکند. پایش گیر میکند. نزدیک است زمین بخورد. اما شما مثل اسپایدرمن میپرید و نجاتش میدهید. در حین افتادن بوسهای غیر ارادی روی لُپش میزنید و… بقیهاش هم بماند؛ خانواده از اینجا رد میشود. من مثل ونوس بیحیا نیستم که دارد برّ و برّ نگاه میکند.
به عشقتان مشاورهٔ مالی میدهید. البته در گوی من نشان نمیدهد که آیا اصلاً صلاحیت و مجوز مشاورهٔ مالی مخصوصاً در مورد RRSP را دارید یا نه. این ونوس گاهی اوقات خوب مخش کار میکند. خلاصه اینکه مشاوره میدهید. او هم سود زیادی میبرد و در نتیجه برای شما یک هدیهٔ گرانقیمت میخرد، طوریکه شما از خوشحالی پرواز میکنید. بعد میگویید ببین، چقدر مخ من خوب کار میکند. بیا با من ازدواج کن. حالا نمیدانم چه جوابی میدهد. گوی من گاهی جاهای هیجانانگیز ماجرا از کار میافتد!