پناهجویی از جمهوری چک که به نماد بشردوستی کانادا بدل شد
ترجمه و تلخیص: زهرا آهنبر– ایران
لوتا هیشمانوا، بشردوست کانادایی که نام اصلیاش لوت هیشمان بود در ۲۸ نوامبر ۱۹۰۹ در شهر پراگ در پادشاهی بوهم به دنیا آمد. این شهر امروزه در جمهوری چک واقع شده است. مادر لوتا، الس ثینر نام داشت و پدرش، مکس هیشمان، تاجری از مالت بود که در حومهٔ پراگ کارخانههای کوچکی داشت. لوتا خواهری بهنام لیلی داشت. خانوادهٔ هیشمان از طبقهٔ متوسط بودند و زندگی راحتی داشتند. لوتا در دبیرستان استفانز جیمنزیوم تحصیل کرد و با کسب افتخاراتی از آنجا فارغالتحصیل شد. در سال ۱۹۲۹، در رشتهٔ فلسفهٔ دانشگاه پراگ ثبتنام کرد و در آنجا موفق به آموختن زبانهای چک، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی شد. در سال ۱۹۳۲، لوتا برای تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی و روزنامهنگاری در دانشگاه سوربن، راهی پاریس شد. در ۳ سالی که لوتا در دانشگاه سوربن بود، موفق به دریافت دیپلم مطالعات فرانسه و روزنامهنگاری شد. سپس به پراگ بازگشت و بهعنوان روزنامهنگار آزاد مشغول به کار شد. وی همچنین دکترای خود را در دانشگاه پراگ به پایان رساند.
او برای روزنامههای متعددی از جمله روزنامهٔ فرانسویزبانی از رومانی بهنام لایندپندانس رومن و همچنین آژانس خبری دولت یوگوسلاوی فعالیت کرد. نوشتههای او منعکسکنندهٔ تمایلات ضدنازی وی بود و هنگامیکه آلمانیها پس از توافق مونیخ در ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۸ یکسوم از خاک کشور چکسلواکی را تصرف کردند، او کشور را ترک کرد و به پاریس بازگشت. در نهایت، لوتا در بروکسل بلژیک ساکن شد و در این زمان نام فامیل خودش را به تلفظ اسلاویکی آن یعنی به هیشمانوا تغییر داد که کمتر آلمانی بهنظر میرسید.
در بلژیک دکتر هیشمانوا بهعنوان روزنامهنگار فعالیت میکرد اما پس از حملهٔ آلمانها به آن کشور، بهناچار به فرانسه گریخت و در شهر مارسی ساکن شد. در مارسی، لوتا موفق شد در یک دفتر خدمات مهاجرتی کار پیدا کند که به پناهندگان کمک میکرد. روزی در حالیکه در صف ناهار در بازار مارسی ایستاده بود، از فرط خستگی و گرسنگی از هوش رفت. لوتا پس از بههوش آمدن به یک کلینیک پزشکی مراجعه کرد که توسط کمیتهٔ خدمات یونیترین در بوستون اداره میشد. به ادعای کلاید سنگر که زندگینامهٔ وی را نوشته است، این اولین تماس لوتا با سازمان بود. او در ژانویهٔ سال ۱۹۴۲ بیشازپیش با این سازمان آشنا شد و افسر رابط آژانس امداد چکسلواکی شد، اما درواقع در سال ۱۹۴۵ بود که این سازمان به شغل و مأموریت اصلی زندگیاش تبدیل شد.
در سال ۱۹۴۲، لوتا موفق شد در یک کشتی بخار دوقلو حامل پناهندگان اروپایی از لیسبون به نیویورک فرار کند. این کشتی برای حمل موز طراحی شده بود و برای مسافران وسیلهٔ مناسبی نبود. پس از ارائهٔ گزارشی به کمیتهٔ خدمات یونیترین در بوستون، بهسرعت به کانادا رفت که برخلاف ایالات متحده به او ویزا داده بود. او بعدها اظهار کرد: «در حالی به مونترآل رسیدم که شدیداً خسته بودم و در کشوری کاملاً ناآشنا احساس تنهایی مطلق میکردم. وقتی رسیدم فقط ۶۰ دلار در جیبم پول داشتم. نامم برای مردم قابل تلفظ نبود. کمتر از ۴۵ کیلوگرم وزن داشتم و کاملاً گم شده بودم». اما لوتا چندان هم تنها نماند زیرا در چهارمین روز ورودش به کانادا موفق شد در کارخانهای به شغل منشیگری مشغول شود و درعرض سه ماه در وزارت خدمات جنگی در اتاوا بهعنوان مأمور بررسی مرسولههای پستی کار پیدا کرد. لوتا به اتحاد ملی چکسلواکی ملحق شد و به جمعآوری پول برای خدمات جنگی چک در لندن بریتانیا کمک کرد. او همچنین مدت کوتاهی برای ادارهٔ امداد و توانبخشی سازمان ملل متحد برای کمک به آسیبدیدگان جنگ کار کرد. پس از پایان جنگ، چندین شغل از جمله توانبخشی کودکان در چکسلواکی به او پیشنهاد شد اما با شنیدن خبر کشته شدن پدر و مادرش در راه اردوگاه آشویتس نازیها تصمیم گرفت در کانادا بماند. لوتا خبردار شد که خواهرش لیلی به اسرائیل نقل مکان کرده است. وی بعدها خواهرش را به کانادا نزد خود آورد.
در ژوئن سال ۱۹۴۵، لوتا به تشکیل شعبهٔ کانادایی کمیتهٔ خدمات یونیترین کمک کرد و بهعنوان اولین رئیس این کمیته تا سال ۱۹۴۹ خدمت کرد. این کمیته به کلیسای یونیترین کانادا و انجمن اتحادیههای یونیترین آمریکا در بوستون وابسته بود، اما در ۱۹۴۸ پیوند خود را با یونیترینها قطع کرد و به سازمانی مستقل تبدیل شد، هر چند، این کمیته تا سالهای متمادی روابط نزدیکی با یونیترینها داشت و نام یونیترین را نیز در عنوان خود بههمراه داشت. هدف اولیهٔ کمیتهٔ امدادرسانی به مردم فرانسه و چکسلواکی بود. سناتور کرین ویلسون بهعنوان رئیس افتخاری کمیته نائل شد اما لوتا در جایگاه مدیر اجرایی نیروی محرکه اصلی سازمان تلقی میشد. در بهار سال ۱۹۴۶، او یک تور ۳ ماهه به غرب کانادا را آغاز کرد تا به کاناداییها در مورد گرسنگی و فقر در دیگر کشورها اطلاعرسانی کند، جزئیات نحوهٔ مشارکت کانادا را در سالهای گذشته برای مردم بازگو کند و همچنین از مردم کمک مالی و پوشاک درخواست کند. لوتا در طول این سفر توانست مقدار ۳۰ هزار کیلوگرم لباس و ۴۰ هزار دلار کمک مالی گردآوری کند. در تابستان همان سال سفری به اروپا کرد تا شرایط را بررسی کند. لوتا توصیه کرد سازمان باید روی کودکان با ناتوانایی جسمی تمرکز کند. کاناداییها پول، پوشاک و اندام مصنوعی برای کودکان مجروح ارسال کردند و با هدایت و رهبری لوتا بود که کمیتهٔ خدمات یونیترین برنامهٔ فرزندخواندگی را به راه انداخت. طبق این برنامه، مردم کانادا میتوانستند از یک کودک حمایت مالی کنند و درعوض عکس یا سرگذشت کودک را دریافت کنند.
سازمان در سال ۱۹۴۹، به توصیهٔ لوتا هیشمانوا دایرهٔ فعالیتش را به سمت ایتالیا و یونان برد و تا سال ۱۹۷۹ در این کشورها به فعالیت پرداخت. سازمان در سال ۱۹۵۰ نیز برنامههای امدادی خود را به سایر نقاط جهان گسترش داد. از اوایل دههٔ پنجاه تا اواخر دههٔ هفتاد میلادی، کره یکی از بزرگترین دریافتکنندگان این کمکها بود. همچنین شعبهٔ کانادایی کمیته برنامههایی را در بیست کشور دیگر از جمله هند، نپال، ویتنام، لسوتو و اندونزی راهاندازی کرد. در طول این دوره، لوتا بهطور منظم سه ماه را در کانادا برای جمعآوری بودجه و چهار ماه را در خارج از کشور برای نظارت بر برنامههای کمیتهٔ خدمات یونیترین کانادا سپری میکرد. او همیشه با لباس فرم مخصوص خود سفر میکرد. این لباس دستدوز که به علامت تجاری او تبدیل شده بود، در زمستان به رنگ سبز زیتونی و در تابستان به رنگ خاکی بود. لباس پرستاران نظامی آمریکا نیز از لباس او الگوبرداری شد. در یقهٔ برگردان هر دو لباس لوتا نام «کانادا» گلدوزی شده بود و بر سینهاش نیز نشان کمیتهٔ خدمات یونیترین داشت. با اینکه او هرگز در هیچ ارتشی خدمت نکرده بود، این لباس را طراحی کرد زیرا کارکنان سازمان ملل باید یک یونیفرم قابل تشخیص به تن میکردند. لوتا در این لباس احساس راحتی میکرد و برای توشهٔ سفرِ سبک بسیار مناسب بود. هماکنون لباس لوتا در موزهٔ جنگ کانادا نگهداری میشود و در سال ۲۰۱۴ نیز در موزهٔ مهاجران کانادا در پییر ۲۱ بهنمایش گذاشته شد تا یادآور فعالیتهای او برای پناهندگان باشد.
لوتا در طول تلاشهایش برای جمعآوری بودجه از رادیو و تلوزیون نیز درخواست کمک کرد. با توجه به سابقهٔ خبرنگاریاش، میدانست چگونه داستان روایت کند و از این هنر نهایت استفاده را میکرد. بهدلیل موفقیتهای پیدرپی لوتا در پوشش رسانهای، خبرنگاران و سردبیران لقب «پشهٔ اتمی» به او داده بودند. کمیتهٔ خدمات یونیترین هر سال از سفرهای لوتا با هدف بررسی پروژههای مختلف، گزارشی در قالب فیلم تهیه میکرد. در سال ۱۹۷۲ کمیته فیلمی بهنام «داستان کمیتهٔ خدمات یونیترین» ساخت که از ویدیوهای ۲۵ سال گذشته تهیه شده بود. لوتا نیز در سال ۱۹۷۰، کتابی تحت عنوان «داستان کمیتهٔ خدمات یونیترین: یک ربع قرن خدمت عاشقانه» در مورد تجارب کاری خود در کمیتهٔ خدمات یونیترین کانادا منتشر کرد. او بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۴ موفق شده بود در مجموع ۱۲۸ میلیون و ۸۵۵ هزار دلار کمک جمعآوری کند.
در طول این سالها، دکتر هیشمانوا جوایز متعددی را همچون مدال طلای صلیب سرخ فرانسه (۱۹۵۰) و مدال سنت پل یونان (۱۹۵۲)، یادبود قرن کانادا، مدال نقرهٔ ۲۵ سال خدمت از ملکه الیزابت دوم، نشان لیاقت جمهوری کره، مدال تکریم فرانسه، نشان افتخار سازمان ملل، و نشان صلح از هلند دریافت کرد. این مدالها با ردیفهایی از روبان به یونیفرم مشهور دستدوزش نصب شده بودند. در سال ۱۹۸۶، به مقام مأمور افتخاری ارتش کانادا نائل شد و در سال ۱۹۷۹ نیز به مقام شوالیه کامپنیون ترفیع یافت. دکتر لوتا هیشمانوا به نماد فداکاری تبدیل شد و نام کمیتهٔ خدمات یونیترین و آدرس کمیته را (پلاک ۵۶ خیابان اسپارکس اتاوای انتاریو) در جهان معروف کرد.
لوتا در سال ۱۹۸۲ بهدلیل بیماری از مقام مدیر اجرایی بازنشسته شد. وی در سالهای پایانی عمرش به بیماری آلزایمر مبتلا شده بود و نهایتاً تسلیم بیماری سرطان شد. لوتا در اول اوت ۱۹۹۰ در۸۰ سالگی در اتاوای کانادا از دنیا رفت.
کمیتهٔ خدمات یونیترین همچنان در پلاک ۵۶ خیابان اسپارکس اتاوا فعالیت میکند و از اوایل قرن ۲۱، تمرکز خود را روی کشاورزان محلی کوچک در ۱۲ کشور مختلف متمرکز کرده است. امروزه هدف کمیته با همکاری همپیمانان، ایجاد «حاکمیت تولیدکنندگان و مصرفکنندگان» غذا برای افزایش تنوع زیستی، ارتقاء سیستمهای غذایی زیستمحیطی و مبارزه با نابرابری است. کمیته برای رسیدن به این هدف، بر فعالیتهایی متمرکز میشود که برای مزرعهدارن کوچک تولید غذا و امنیت معیشتی فراهم کند و به حفظ تنوع زیستی محصولات کشاورزی بهعنوان بخش لازم و ضروی تغذیهٔ این کرهٔ خاکی روبهرشد و درحال تغییر کمک کند.
ورنون باروز، دانشمند مشهور در تحقیقات روی گیاه جو دوسر، یکی از گونههای جدید خود را هیشمانوا نامگذاری کرد که قابلیت رشد در کشورهایی با طول روز کوتاهتر را دارد. همچنین در سال ۲۰۰۲، کمیتهٔ خدمات یونیترین صندوقی بهنام صندوق کمک مالی لوتا هیشمانوا ایجاد کرد که با جمعآوری کمک از نهادهای خیریه از اهدافی مانند بذر بقا پشتیبانی میکند. در سال ۲۰۰۱، گزارشی منتشر شد که مشخص کرد دکتر هیشمانوا تا سال ۱۹۷۷ یعنی بهمدت سی سال توسط پلیس سوارهنظام کانادا تحتنظر بوده است. پلیس سوارهنظام کانادا که در طول سالهای جنگ سرد اشخاص و سازمانهای زیادی را تحتنظر داشت، بر این باور بود بهدلیل اصالت چکی هیشمانوا ممکن بوده است او به کمونیسم علاقهمند بوده باشد.
منبع: ویکیپدیا