سیما غفارزاده – ونکوور
از حادثهٔ حملهٔ مرگبار با ون توسط جوان ۲۵ سالهای بهنام الک میناسیان در تورنتو تنها سه ماه میگذرد، حملهای که طی آن ۱۰ نفر کشته و ۱۶ نفر مجروح شدند. هنوز مردم تورنتو وقتی که از حوالی چهارراه فینچ و یانگ عبور میکنند، طبعاً تراژدی روز ۲۳ آوریل گذشته را بهیاد میآورند. پس از آن فاجعه که کانادا نظیرش را به خود ندیده بود، کسی فکر نمیکرد در فاصلهٔ تنها سه ماه، این شهر یا اساساً کانادا باز شاهد کشتار جمعی دیگری باشد. اگر الک میناسیان اسلحهای نداشت و ون سفیدرنگ بزرگی را اجاره کرد تا از آن بهمثابهٔ آلت قتل استفاده کند، فیصل حسین، جوان ۲۹ سالهای که به گفتهٔ خانوادهاش تمام عمر با افسردگی و جنون دست و پنجه نرم کرده بود و در عین حال، بهزعم دوستان و همسایگان فردی بسیار آرام و بیآزار بهنظر میرسید، یکشنبه شب گذشته با اسلحه در خیابان دنفورثِ تورنتو ظاهر میشود و پس از شلیکِ تصادفی چندین گلوله بهطرفِ چند کافیشاپ و رستوران و کشتن ۲ نفر و مجروح کردن ۱۳ نفر، نهایتاً خودش را نیز میکشد. از آنجا که ما در آمریکا نیستیم، کشوری که اسلحه خریدن بهسادگیِ کفش و لباس خریدن است اگر که فقط بالای ۱۸ سال سن داشته باشی، یکی از مهمترین سؤالاتی که همان ابتدا مطرح شد، این بود که این جوان اسلحه را از کجا آورده بود. و البته طولی نکشید که معلوم شد اسلحه متعلق است به فهد حسین، برادر فیصل، که یک سالیست در بیمارستان در حال کُما بهسر میبرد و او نیز اسلحه را از آمریکا خریداری کرده بوده است. یعنی باز تهِ ماجرای اسلحه به آمریکا ختم میشود. از طرفی امروز، چهارشنبه، سه روز پس از این حادثهٔ مرگبار، داعش مسئولیت این عمل [تروریستی] را بهعهده گرفته است و اعلام کرده که فیصل حسین از سربازان دولت اسلامی بوده است، هر چند که پلیس در صحت این موضوع تردید دارد و بر اساس شواهد، آن را محتمل نمیداند. بهنظر میرسد دولت اسلامی کفگیرش در کانادا به تهِ دیگ خورده است و مایل است بههر شکل شده در سر خط خبرها قرار گیرد… حال باید منتظر ماند و دید نتایج تحقیقات پلیس دربارهٔ انگیزهٔ این جوان بهظاهر آرام که مدام فکر میکرده «جوکرِ» فیلم «بتمن» است، از اقدام به چنین حرکتی چه بوده است. آیا او بهسادگی فقط حرفی را که ۱۰ سال قبل به معلمش زده بوده، عملی کرده است؟ زمانی که معلم از او پرسیده، در آینده چهکار میخواهد بکند؟ او در پاسخ میگوید، میخواهد یک نفر را بکشد. و زمانیکه معلم از او میپرسد، چرا میخواهد چنین کاری بکند؟، او پاسخ میدهد، «فقط دلم میخواهد کسی را بکشم… فکر میکنم کار باحالی است.»
حال، چه میتوان کرد، جز آرزوی صبر و آرامش برای خانوادههای دو قربانیِ این حادثهٔ غمانگیز و امید به آنکه تیراندازی و کشتار جمعی در کانادا به خبری عادی تبدیل نشود.