دکتر مصطفی عابدینیفرد۱ – ونکوور
روز جمعه، ۲۷ اکتبر ۲۰۱۹، دکتر دومینیک پرویز بروکشا، دانشیار ادبیات فارسی دانشگاه آکسفورد، برای ایراد سخنرانیای با عنوان «شاعری در میان دیگران: حافظ و مناسبات بینامنطقهای در ایرانِ سدهٔ هشتم هجری» مهمان دانشگاه یوبیسی بود. این دعوت از سوی دپارتمان مطالعات آسیایی و به سرپرستی دکتر مصطفی عابدینیفرد، استادیار مدعو ایرانپژوهی و ادبیات فارسیِ دانشگاه یوبیسی، در قالب یکی از «سلسله سخنرانیهای ایرانشناسی» در دانشکدهٔ رابسون اسکوئر (Robson Square) برگزار شد. امسال، به پاسداشت یاد و زحمات ارزندهٔ زندهیاد علیرضا احمدیان (۲۰۱۹-۱۹۸۱)، دانشگاه عنوان این سخنرانیها را به «سلسله سخنرانیهای علیرضا احمدیان در ایرانشناسی» تغییر نام داده است. هدف از برگزاریِ این سخنرانیها، ایجاد فضایی برای افزایش پیوند میان ایرانیان و فارسیزبانان و نیز همهٔ علاقهمندان به این مباحث در ونکوور با دانشگاه یوبیسی از یکسو و از دیگرسو، جلب حمایتهای مالی لازم بهمنظور راهاندازی رسمی گروه زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه یوبیسی است. خوشبختانه، همچون گذشته، این سخنرانی نیز با استقبال ستایشبرانگیز علاقهمندان در ونکوور و با حضور حدود صد و هفتاد مخاطب برگزار شد.
دکتر بروکشا، بر مبنای پژوهشهای مستمرشان دربارهٔ حافظ و شعرای معاصر او طی یک دههٔ گذشته، اخیراً کتابی منتشر کردهاند۲ با عنوان: «حافظ و همعصرانِ او» (Hafiz and His Contemporaries). وی در سخنرانی خود در ونکوور، شمهای از استدلالهایشان در این کتاب را با مخاطبان در میان گذاشته و در انتها به پرسشهای حضار پاسخ داد. لُبّ استدلال اصلی دکتر بروکشا در کتابش این است که حافظ را میبایست نه همچون تافتهای جدابافته در شعر فارسی، که در پیوند ادبی و سیاسی و فرهنگیاش با سایر شعرای معاصر خود، هم در شیراز و هم بهویژه در بغداد و تبریز بررسی کرد و شناخت. با اینحال، هدف بروکشا تنزل دادنِ شأنِ ادبی حافظ و جایگاه او در سپهر ادب فارسی نیست؛ بلکه، وی ضمن پیشنهاد مطالعهٔ تطبیقی و بینامتنیِ حافظ، دو هدف عمده را دنبال میکند: یکی اینکه، اتخاذ چنین روشی، به آشکارسازیِ صداهای عموماً بهحاشیهرانده در شعر قرن هشتم – برای مثال، و بهطور اخص، شاعر مؤنثِ همعصر و همشهریِ حافظ، یعنی جهان ملک خاتون (وفات به سال ۱۳۹۱ ه. ق.) – کمک میکند. و دو دیگر آنکه، در پرتوِ این مطالعهٔ بافت مبنا و تطبیقی، از قضا میتوان خود حافظ را از نو بازشناخت. برای آشنایی بیشتر خوانندگان با استدلال دکتر بروکشا و اهداف پژوهششان از زبان خود ایشان، ترجمهٔ چند بند نخستینِ مقدمهٔ کتابشان را در اینجا میآوریم:
شمسالدّین محمد حافظ شیرازی (وفات به سال ۱۳۹۰ ه. ق.) — که قدما قریحهٔ شاعریاش را بیهمتا میدانستند و منقّدان امروزی او را شاعری قیاسناپذیر با سایر شعرا قلمداد میکنند — در نظر بسیاری کماکان شخصیتی دستنایافتنی و ناشناخته باقی مانده است. بیهمانندسازیِ حافظ در فاصلهٔ اوایل تا اواسط دههٔ ۱۴۰۰ ه. ق.، یعنی زمانی که حافظ و/یا اشعارش صفتِ «لسانالغیب» یافتند، بهطور جد آغاز شد. از همان اوایل سدهٔ ۱۴۰۰ — و بهطور دقیقتر، در سال ۱۴۲۱— در این و آن منبع، غزلیات حافظ را همچون دمِ عیسی، جانبخشِ دلهای مرده و فسرده دانستند و رشحات قلمش را به معجز موسوی در کلام مانند کردند.
این کتاب بر آن است تا از فضای غلوآمیزی که شعر حافظ را در برگرفته، برگذرد و همچنین لایهٔ کمابیش مقدسانگارانهای را که بر گِرد این شاعر ایجاد شده و شناخت وی را با ابهام و اغماض همراه ساخته، بردرَد. از اینرو، نویسنده در تحلیل خود شیوهای تطبیقی را پیش گرفته است. این روش بهندرت توسط پژوهندگان شعر فارسی استفاده شده است. در حقیقت، بسیاری از این محققان، به گواهی مطالعاتشان، پژوهشِ عمیق در خصوص شاعری واحد را بر تطبیق و مقایسهٔ شعرای گوناگون با هم ترجیح میدهند. امیدوارم این کتاب برای علاقهمندان به مطالعهٔ غزل و بهویژه حافظپژوهان، واجد این بصیرت باشد که تحلیل تطبیقی حافظ در کنار متون سایر شعرا، که همزمان با حافظ و در فضای قویاً رقابتی، تنگاتنگ و عمیقاً بینامتنیِ شیرازِ قرن چهاردهم شعر میسرودند، نه فقط ضروری که ارزشمند نیز است. حافظ و شعرای همعصرِ او از شعر همدیگر تقلید میکردند، مکرراً در شعر خود به همدیگر جواب میدادند و نیز به امید برتریجویی بر همدیگر در جلب توجه و حمایتِ اولیای نعمت و حامیانشان، با همدیگر رقابت میکردند. از اینرو، شعرشان را میبایست در کنار هم واکاوی کرد؛ به دیگر بیان، نمیتوان و نمیبایست بر طبلِ بیمانندی و قیاسناپذیریِ حافظ کوفت.
این کتاب، پژوهشی است در باب شعر فارسی در خلال یک مقطع تاریخی خاص و همچنین جغرافیایی ویژه، یعنی شیرازِ بعد از حملهٔ مغول، که شهری بود با حدود ۶۰۰ هزار نفر جمعیت و دامنهٔ تأثیرات فرهنگیِ بسیار وسیع. در این کتاب، تحلیل اشعار حافظ و همتایانِ او در شیراز، نه از منظر فضای ادبیِ خود شیراز، بلکه بهمثابهٔ بخشی از شبکهای فرامنطقهای از شاعرانی که در شهرهای بزرگ ایران و عراق فعال بودند و از زبان شعریِ مشترکی برخوردار بودند، ارائه خواهد شد. در روششناسی مورد استفاده در این کتاب، از پژوهشهای مرتبطی الهام گرفته شده است که در آنها، پژوهشگر ضمن مشخص کردن پارهای متون در بسترهای اجتماعیِ خاص، بر آن است تا بهویژه به آشکارسازیِ آن دسته از نیروها و تمایلات سیاسی و اجتماعیای بپردازد که در برههای بهخصوص از تاریخ، به ایجاد گفتمانی فرهنگی میانجامند. از این رو، من در این تحقیق، برخلاف آنچه غالباً انجام میگیرد، بهجای آنکه حافظ را بهصورت جداگانه و با زبانی شورانگیز و پرطمطراق بررسی کنم، میکوشم ضمن تمرکز بر برخی عُرفها و سنن ادبیِ بنیادینِ مشترک در غزلهای سرودهشده توسط شاعرانِ فعال در شیراز، کرمان، یزد، بغداد و تبریز در حدود سالیان ۱۳۳۰-۱۳۹۰ ه. ق.، حافظ را از منظری علمی و مبتنی بر شواهد و با توجه دقیق به بافت و بسترِ ادبیِ همعصرِ او بازخوانی و از نو ارزیابی کنم. از دیدگاه من، حافظ نه شخصیتی مستثنی و لذا نیازمندِ خوانش و قرائتی مجزا از سایر شعرا، بلکه جزئی از یک کلیتِ بزرگتر و انداموار است.
من ابتدائاً و بهویژه بعد از خواندنِ فصلی راجع به حافظ نوشتهٔ آن ماری شیمل، در کتاب تاریخ ایران کیمبریج، که در آن نویسنده کوشیده است اشعار حافظ را در بستر تاریخی-اجتماعی عصر او مطالعه کند، به انجام این تحقیق راغب شدم. در حقیقت، عنوان فرعی کتاب حاضر نیز از فصل یادشده در آن کتاب وام گرفته شده است. در کتاب حاضر، در مقام پژوهشگری مقایسهگرا، بر آنام تا میان حافظ و دو تن از شعرای کمترمطالعهشدهٔ همدورهاش، یکی عبید زاکانی (وفات ۱۳۷۱ ه. ق.)، ادیب و مطایبهگوی برجسته، و دیگری جهان ملِک خاتون (وفات ۱۳۹۱ ه.ق.) — شاهدُختی از آل اینجو و پُرسرودهترین شاعر زنِ فارسیسُرا در دورهٔ پیشامدرن — گفتوگویی سازنده ایجاد کنم. بازخوانیِ تطبیقیِ حافظ در کنار شاعری بینابینی و کمابیش ضدِجریان غالب همچون عبیدِ تُندزبان از یکسو و شاعری بهحاشیهراندهشده چون جهان ملک خاتون از سویی دیگر — که بهرغم کیفیتِ اشعارش و نیز نشانههای آشکار در شعرش مبنی بر بدهوبستانهای بینامتنیِ او با همتایانِ مذکرش، توسط پژوهشگران تقریباً بهکلی نادیده گرفته شده است — فهم متداول ما از این خصیصهنُماترین برهه در سیرِ تکاملیِ غزل فارسی را بر هم میزند و از اینرو، در حوزهٔ پژوهش ادبِ فارسی، فضایی برای بروز مسیرهایی تازه در نقد ادبی میگشاید.
در این سخنرانی، همچون دیگر سخنرانیهای پیشین امسال، اعضای محترم خانوادهٔ زندهیاد علیرضا احمدیان، از جمله همسر، برادر و والدین محترمشان نیز حضور داشتند. برگزارکنندگان این سلسله سخنرانیها مشتاقانه از علاقهمندان به مباحث ایرانشناسی دعوت میکنند تا در جلسات بعدی (که در وبسایت مطالعات آسیایی دانشگاه یوبیسی و همچنین صفحهٔ فیسبوک Alireza Ahmadian Lectures in Persian/Iranian Studies فهرست و معرفی شدهاند) نیز شرکت فرمایند. شرکت در این سخنرانیها، با ثبت نام، برای همگان رایگان و آزاد است.
۱استادیار مدعو ایرانشناسی و ادب فارسی در دانشگاه یوبیسی
۲Bloomsbury, 2019