نمایندهٔ:
پناهگاه حیوانات پردیس در تبریز
پناهگاه حیوانات امید دراصفهان
پناهگاه حیوانات کتس در کرج
سلماز لکپور
آقای آرام، لطفاً کمی از خودتان برای خوانندگان رسانهٔ همیاری بگویید؟
من در ایران رشتهٔ کشاورزی و دامپروری خواندهام، و البته نکتهٔ جالب این است که اصولاً رشتهٔ دامپروری و کشاورزی که معمولاً آمیخته با استفادهٔ مالی و سودآوری از حیوانات است، کلاً با روحیهٔ کسانی که با حقوق حیوانات سر و کار دارند، مغایرت دارد. ولی همانطور که در جریانید، در ایران قبولشدن در کنکور چندان به علائق شخصی برنمیگردد. در کانادا کلاً زمینهٔ کاریام تغییر کرد؛ تا چندی پیش برای شرکت سامسونگ کار میکردم و درحالِ حاضر کسبوکار خودم را راه انداختهام.
از کودکی در خانوادهای بزرگ شدهام که همه به حیوانات علاقه داشتند. پدرم میگفتند، مادرِ مادربزرگم آن زمان به سگهای توی خیابان غذا میدادند. یا اینکه همیشه خُردهنانهای اضافه را به پرندهها میدادیم. در دوران کودکی هم دو سه تا گربه داشتم.
بعدها هم که مشغول کار دامپروری شدم، باطناً با موضوع استفاده از حیوانات برای سودآوری مشکل داشتم. متأسفانه حقیقت و واقعیت همیشه و لزوماً با هم تطابق ندارند. حقیقت این است که استفادهٔ سودآور از حیوانات کار درستی نیست، اما واقعیت اینکه آیا میشود بهسادگی بیش از هفت میلیارد انسان را مجاب کرد که گوشت نخورند؟
دوران دانشگاه که در یک گاوداری دورهٔ کارآموزی را میگذراندم، گاو مادهای آنجا بود که بیمار شده بود و هرچند در نهایت میدانستم که حیوان را به کشتارگاه میفرستند، تمام فکر و ذکرم آن شده بود که هر طور شده آن گاو را از آن وضع نجات بدهم. متأسفانه بهدلیل استفادهٔ بیش از حد از آنتیبیوتیکها یکسری بیماریها بهسادگی درمان نمیشوند. دامپزشک دامپروری هم به این نتیجه رسید که دیگر کاری برای آن حیوان نمیشود کرد و از آنجایی که میزان آنتیبیوتیک در بدن حیوان زیاد بود، قاعدتاً آن گاو را نمیتوانستند وارد چرخهٔ غذایی بکنند.
ولی چون صاحب گاوداری هم نمیخواست ضرر کند، قصابی آوردند تا بهقول خودشان گوشت حیوان را حلال کنند. هرگز از یاد نمیبرم که آن حیوان باابهت را در عرض نیم ساعت چگونه سلاخی کردند… مدتی هم برای شرکت سیمرغ کار میکردم که بزرگترین شرکت تولید تخممرغ در ایران بود و آنزمان چیزی حدود بیست میلیون مرغ تخمگذار در مزارعشان نگهداری میکردند. چنین مراکزی یک جهنم واقعیاند برای کارکردن. وقتی وارد اینجور جاها میشوید، باید وجدان انسانی را کنار بگذارید تا بتوانید در آنجا و با شرایطی که دارند، یعنی رفتاری که با حیوان میشود که البته منحصر به ایران نیست، کار کرد. اینها همه بهعلاوهٔ علاقهٔ خاصم به حیوانات، پیشزمینههایی شد که من به فعالیت در حیطهٔ حمایت از حیوانات علاقهمند بشوم.
در ارتباط با علاقهتان به حمایت از حیوانات خیابانی و پرداختن به این مقوله بهعنوانِ کاری داوطلبانه، بفرمایید از کِی و با چه انگیزهای این فعالیت را شروع کردید؟ آیا این فعالیت را از ایران آغاز کردید؟
من شانزده سال پیش به کانادا آمدم. در آنزمان در ایران صحبت از حقوق و حمایت از حیوانات مثل جوکگفتن بود. کانادا که بودم، سال ۲۰۰۸ یکشنبهروزی داشتم برنامهای از «سیانان» به نامِ «سیاره در خطر» را تماشا میکردم؛ برنامهای که در آن به جاهای مختلف دنیا سفر میکردند و گزارشهایی از آسیبهایی که انسان به طبیعت میزند، تهیه میکردند. مطلبی راجع به کشورچین نشان میداد در ارتباط با استفاده از صفرای خرسها که بنا بر باور مردم چین خواص دارویی بسیاری دارد. فرایندِ گرفتن این دارو به این ترتیب است که خرس را داخل قفس تنگی میگذارند و لولهای وارد کیسه صفرای حیوان میکنند و بعد به حیوان غذا میدهند. خرس به مدت ۱۰ تا ۱۵سال با شکم سوراخ دراین قفس زندانی است. تحقیق که کردم، فهمیدم وقتی این حیوان را از قفس بیرون میآورند، کاملاً منجمدشده است و حتی قدرتِ تکانخوردن ندارد. هرچه بیشتر تحقیق کردم، به موضوعات تکاندهندهتری برخوردم. جالب یا غمانگیز اینکه از این موضوع بهعنوان یک جاذبهٔ توریستی در چین استفاده میشود. خانمی استرالیایی که به این مراکزِ به اصطلاح توریستی سفر کرده بود، بهقدری تحت تأثیر قرار میگیرد که سازمانی برای نجات این خرسها راهاندازی میکند بهنام بنیاد حیوانات آسیا (Asian Animals Foundation). این جریان مرا بهشدت تکان داد و نقطهٔ عطفی شد برای شروع فعالیتهایم. کار دیگری که این بنیاد انجام میدهد این است که با خوردن گوشت سگ و گربه مبارزه میکند.
به این ترتیب من وارد این جریان شدم و این موضوع را دنبال میکردم تا اینکه خودم برای دیدنِ فعالیتهای این سازمان از نزدیک، سفری به هنگکنگ کردم. حتی خیلی علاقهمند بودم که آنجا بهصورت داوطلبانه مشغول بهکار بشوم، اما متأسفانه بهخاطر محدودیتهایی که آنها داشتند، امکانش فراهم نشد. در ادامهٔ آن سفر به ایران رفتم و متوجه شدم که کارهایی هم در ایران در رابطه با حقوق حیوانات دارد انجام میشود. از چند پناهگاه دیدن کردم که یکی از آنها پناهگاه مهر مشهد بود که دومین پناهگاه حمایت از حیوانات در ایران است. از همان زمان با این پناهگاهها بهصورت جدی شروع به همکاری کردم.
در صحبت با بعضی افراد در رابطه با حمایت از حقوق حیوانات، در جواب میگویند که اینهمه انسان محتاج وجود دارد، اول باید به آنها رسید. پاسخ شما به این گروه یا اساساً به این طرز نگرش چیست؟
خیلیها از ما میپرسند چرا وقتی این همه انسانِ محتاج هست، شما رفتهاید سراغ حیوانات. الفبای اخلاق انسانی و اخلاقمداریِ انسان حکم میکند که ما در مقابلِ هر نوع زجر و شکنجه کاری انجام بدهیم. «آن سان سوچی» میگوید رنج و زجر بخشی از حیات است ولی ما بهعنوان انسان این وظیفه را داریم که از میزان درد و رنج بر روی زمین کم کنیم و این الفبای اخلاق انسانیست. میگوییم انسان اشرف مخلوقات است، با توجه به اینکه انسان از نظر بیولوژی و فیزیولوژی آنچنان فرقی با حیوانات دیگر ندارد و چه بسا گاهی ضیفتر است، اشرفِمخلوقاتبودن در صورتی ممکنست معنا داشته باشد که جنبهٔ اخلاق و شعور انسانی را وارد معادله بکنیم. کارهایی که بعضی از انسانها انجام میدهند، گاهی هیچ سنخیتی با اشرفِمخلوقاتبودن ندارد. انسان میتواند اشرف مخلوقات باشد یا انگل مخلوقات. اگرشما کتابی را در نظر بگیرید که عنوانش اخلاق انسانی باشد، این کتاب فهرست عناوینی خواهد داشت و اگر شما بخواهید حقوق حیوانات را از آن حذف کنید، نخواهید توانست مفهومی کلی و جهانشمول از اخلاق انسانی را در این کتابِ فرضی بیاورید. شما نمیتوانید ادعا کنید که انسانی اخلاقمدارید ولی فقط به انسانها بپردازید و نسبت به رنج و زجر سایر موجودات بیتفاوت باشید.
فکر میکنم منظور منتقدان این نیست که شاهد رنج حیوانی باشیم، بلکه انتقاد یا نظر آن دسته از افراد این است که آیا بهتر نیست که این نیرو و انرژی و سرمایه صرف نجات انسانها بشود؟
این حرف بههمان اندازه خندهداراست که مثلاً بگوییم چون بیماری سرطان هست، پس هیچکس دندانپزشک نشود تا ابتدا این بیماری صعبالعلاج تحت کنترل درآید، بعد به بقیهٔ بیماریها بپردازیم. بهنظر من متأسفانه جوامع بشری همیشه دارای مشکل بوده، هست و خواهد بود. این چیزی نیست که ما بگوییم صبرمیکنیم تا در یک نقطه از تاریخ مشکلات عمدهتر حل بشود و بعد که همه سعادتمند شدند، ما به مشکلات دیگر بپردازیم. مسئله این است که ما باید اصول اخلاقی را در جامعه نهادینه کنیم تا بهواسطهٔ این نهادینهشدن اصل اخلاقمداری نهادینه بشود و درنهایت این خودنهادینگی همهچیز را در بربگیرد. بنا به تجربهای که ما داریم، اکثر کسانی که در کار حمایت از حیواناتاند، که البته هیچچیز مطلق نیست ولی اکثریت قریببهاتفاق این اشخاص انسانهاییاند که ازکنار درد و رنج دیگران بهسادگی رد نمیشوند. و البته هستند کسانی هم که به ما ایراد میگیرند شما چرا انسانها را رها کردهاید و به حیوانها چسبیدهاید، در حالیکه خودشان از کنار رنج ودردِ همان دیگران بهراحتی رد میشوند. سعدی هشتصد سال پیش در این شعر بهزیبایی به این نکته اشاره کرده است، جایی که میگوید:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کُله دَلو کرد آن پسندیدهکیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد
الا گر جفا کردی اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
یکی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
کرم کن چنان کهت برآید زِ دست
جهانبان درِ خیر بر کس نبست
به قنطار زر بخشکردن زِ گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج
بَرَد هر کسی بار در خوردِ زور
گران است پای ملخ پیش مور
کسانی که اینگونه ایرادات را به ما میگیرند، بهترست وقت بگذارند و به سهم خود گوشهای از مشکلات را در دست بگیرند، متأسفانه مشکلات در دنیای ما کم نیست. جالب اینجاست که فعالان حقوق انسانی تا بهحال نشده به ما ایرادی بگیرند.
لطفاً کمی در مورد حقوق حیوانات در ایران برای خوانندگان ما بگوئید؟ اصلاً آیا چیزی بهعنوان حقوق حیوانات وجود دارد یا خیر؟
متأسفانه خیر، چیزی به این صورت که در کانادا هست، در ایران وجود ندارد. تنها چیزی که میشود گفت ربطی به حقوق حیوانات دارد، قانونی است که به دههٔ چهل برمیگردد که هنوز هم وجود دارد. کسانی که در کار خریدوفروش مرغ و خروساند، اگر حیوان را به صورت واروونه بگیرند، باید جریمهٔ نقدی به میزان دو ریال بپردازند. متأسفانه بعضیها مسئلهٔ حیوانات را به دین ربط میدهند که البته صحت ندارد. در هیچ جایی از کتب دینی، مردم به کشتن و آزار و اذیت حیوانات ترغیب نشدهاند. در کتاب بهارالانوار از علّامه مجلسی که ستون دین شیعه است، در مورد رعایت حقوق حیوانات و اینکه چگونه باید با حیوانات رفتار کرد، بحث مفصلی شده است. مثلاً در مورد کشتار سگ، اگر سگ نگهبان یا سگ کار را بکشید، مبالغی را باید بهعنوان جریمه بپردازید. بحث حیوانآزاری بیشتر بحثی فرهنگی است تا دینی.
آیا مشکلات و کمبودها در حفظ و رعایت حقوق حیوانات منحصر به جوامعی مانند ایران است یا جوامع پیشرفتهتر هم با این مشکلات مواجهاند؟
سازمانهای زیادی در سراسر جهان مشغول بهکارند. مثلاً همین بنیاد حیوانات آسیا. یا سازمانی بهنامSea Shepherd Conservation Society که با آمریکاییها، نروژیها و ژاپنیها کار میکنند. برای مثال در جزایر فارو که بخشی از دانمارک است، با یکی از فجیعترین مسائل مواجهیم؛ ساکنان این منطقه هر سال در جشن بالغشدنِ فرزندانشان دلفینهایی را که به نزدیکی ساحل میآیند بهطرز فجیعی میکشند. در همین کانادا در استانهای شمال شرق کبک و نیوفاندلند، شکار فُکها برای استفاده از پوستشان بهروش بسیار فجیعی انجام میشود. متأسفانه کسانی که از این صنعت طرفداری میکنند، اغلب سیاستمدارهای محافظهکارند که با توجیههای اقتصادی سعی دارند این صنعت را حفظ کنند، در صورتی که حدود ۸۰٪ مردم با آن مخالفاند. عدهای هم بر قدمت این روش شکارفکها تأکید میکنند و آنرا سنتی میدانند که باید حفظ شود. در جواب این افراد باید گفت که خیلی سنتهای بد وجود داشته است و وجود دارد که الزاماً صحیح نیستند، بهنظر من باید با سنتهای بد جنگید و سنتهای پسندیدهتر را جایگزینشان کرد. بهطور مثال الان اکو توریسم یک منبع خوب برای کسب درآمد است، و با توجه به طبیعت زیبا وگوناگونی حیواناتی که در این مناطق وجود دارد، میشود درآمد خوبی از توریسم کسب کرد. برای همین من به بحث اخلاقمداری تأکید میکنم. مسئله فقط مربوط به سگ و گربه نیست، شما حتی در جوامع پیشرفته با مسائلی روبهرو میشوید که باورش بسیار سخت است، و بهعقیدهٔ من وظیفهٔ تمام کسانی که نقش وجدانِ بیدار جامعه را بازی میکنند، این است که با هر نوع ظلم و بیعدالتی که در حق هر موجودی چه انسان و چه حیوان میشود، مبارزه کنند.
معمولاً افرادی که به حیوانات علاقه دارند، نهایتاً سبک غذاییِ گیاهخواری را در پیش میگیرند؛ آیا شما گیاهخوارید؟
درجات مختلفی از گیاهخواری وجود دارد. گروهی خامگیاهخوارند، بعد گیاهخوارانیاند که گوشت نمیخورند ولی از مواد لبنی استفاده میکنند. گروه دیگر کسانیاند که در کنار گیاه از ماهی و آبزیان هم استفاده میکنند. حتی در میان گوشتخوارها عدهای هستند که گوشت گاو و گوسفند را نمیخورند و فقط گوشت مرغ مصرف میکنند. به باورِ این افراد هم گاو وهم گوسفند در هنگام سلاخی زجر بیشتری میکشند تا مرغ. یا هستند کسانی که از تولیداتی استفاده میکنند که از حیوان در زمان حیاتش به روشهای انسانیتری نگهداری شده است، مثل مرغهایی که در قفس هستند در مقابل مرغهایی که در قفس نگهداری نمیشوند. مثلاً ما مرغ گوشتی داریم و مرغ تخمگذار. در مرغ گوشتی بهعلت تغییرات ژنتیکی ایجادشده، فرآیند میزان تبدیل مواد غذایی به پروتئین بسیار بالاست، در صورتیکه مرغهای تخمگذار نباید غذا را به گوشت تبدیل کنند بلکه باید آنرا به تخممرغ تبدیل کنند. تعیین جنسیت جوجه تا زمانی که داخل تخم است، مقدور نیست، بههمین دلیل وقتی جوجهها از تخم بیرون میآیند، اگر نر باشند، آنها را زندهزنده میکشند چون ارزش مالی و سودآوری ندارند. انسان میتواند چشمانش را بهروی این مسائل ببندد یا اینکه میتواند تخممرغ نخورد.
بعضی در انتقاد به من میگویند با گیاهخواری هم شما باعث مرگ گیاه میشوید، و من در جواب میگویم آیا بهنظر شما فرقی بین سر بریدهٔ یک حیوان و سر بریدهٔ گلِ کلم نیست؟ درد و رنج از طریق سیستم عصبی تولید میشود. درست است که شما وقتی گیاهی را از بین میبرید، حیات را از آن میگیرید، ولی گیاه سیستم عصبی ندارد که درد و رنج را حس کند. گیاهان واکنشهایی را به تغییرات دنیای اطرافشان نشان میدهند، ولی درد را حس نمیکنند. حیوانات درد را حس میکنند، رنج میبرند و دارای عواطفاند. سادهلوحانه خواهد بود که فکر کنیم روزی تمام مردم دنیا گیاهخوار خواهند شد. بحث این است که اگر شما به بهترشدن اعتقاد دارید، این راهیست که میتواند از میزان درد در دنیا بکاهد. من خودم نودونه درصد گیاهخوارم و گاهی ماهی و میگو به میزان بسیار کم مصرف میکنم. حتی برای خرید تخممرغ سعی میکنم از تولیدات مراکزی استفاده کنم که از روشهای بهتری برای نگهداری از حیواناتشان استفاده میکنند. شما میتوانید به سایت BCSPCA مراجعه کنید و اسم مرغداریهایی را که از روشهای بهتری استفاده میکنند، پیدا کنید و کالاهای مورد نیازتان را از آن مراکز خریداری کنید.
با توجه به اینکه شما ساکن کانادائید، چرا ایران را برای فعالیتتان انتخاب کردهاید؟ آیا فعالیت شما به انتقال حیوانات از ایران محدود میشود؟
چون ایرانی هستم. من خودم از اینکه حیوانات را به اینجا منتقل کنیم، حمایت نمیکنم و معتقدم که مشکلات هر جامعه باید در درون خود آن جامعه حل بشود. حرکتی بوده که شروع شده و یک سری سگها را به اینجا آوردند و دلیلش هم این بوده در تعدادی از استانهای کانادا و ایالتهای جنوبی امریکا مسئلهٔ سگها و حتی گربههای بیسرپرست مسئلهٔ بسیار حادی است. ایالتهایی مثل میسیسیپی یا میسوری که محافظهکارترند، رفتار خوبی با حیوانات ندارند. ایالتهای شمالغربی از این نظر پیشرفتهترند. سانفرانسیسکو بهعنوان یکی از پیشروترین شهرها از لحاظ فرهنگی، کمترین میزان حیوانستیزی را دارد. یا حتی کانادا وضعیت خوبی دارد. برای همین وقتی میخواهند در کانادا حیوانی را به سرپرستی بگیرند، با کمبود حیوان مواجهاند. برای همین از ایالتهای جنوبی و یا در چند مورد هم از ایران حیواناتی را منتقل کردهاند. سازمانها این حیونات را در لیستی قرار میدهند و کسانی که میخواهند حیوانی داشته باشند، هم کمکی میکنند و هم خوشحالاند که حیوانی را که خانهای نداشته است، به سرپرستی قبول کردهاند. البته به سرپرستیگرفتن و انتقال حیوانات به خارج از کشور مختص ایران نیست. حیواناتی از هند، کره و… هم به کانادا منتقل میشوند. ولی اصولاً من معتقدم که مشکل با یکی دوتا مورد انتقال حیوان به خارج حل نمیشود، چون تعداد این حیوانات زیاد است و این معضل باید بهصورت اساسی در داخل کشور حل بشود. عمده تلاش من بر روی این مسئله متمرکز است که پناهگاههایی را که در داخل ایران داریم، حمایت کنیم.
معمولاً انتقال هر سگ یا گربه چقدر هزینه دارد؟ آیا بهتر نیست که این پول در داخل ایران صرف حیوانات بشود؟
معمولاً چیزی حدود سیصد، چهارصد دلار بهعنوان هزینهٔ سرپرستی پرداخت میشود. این پول توی جیب کسی نمیرود و فقط صرف هزینههای واردکردن حیوان میشود. بههر حال خانوادهای که هزینه میکند دوست دارد حیوانی را به سرپرستی قبول کند. ما نمیتوانیم بگوئیم آن مبلغ را به ما پرداخت کن تا ما در داخل ایران خرجِ حیوان بکنیم.
منشأ مشکلاتی که در حال حاضر در ایران در رابطه با حیوانات بیسرپرست خصوصاً سگها وجود دارد، ناشی از چیست؟
سگها در طول تاریخ بنا به نیاز انسان، وارد محیط زندگی انسانی شدند. در محیط انسانی اگر سگ بیسرپرست باشد، برای بقای خودش باید بهدنبال غذا باشد، و معمولاً این غذا را از زبالههای شهری پیدا میکند. وقتی بهداشت نباشد، نه تنها سگ، بلکه انسان هم میتواند به منبعی برای انتقال آلودگی تبدیل شود. حال اگر روش درستی برای کنترل این سگها نباشد، حیوان به عامل بروز بیماری و مشکلات تبدیل خواهد شد. انسان بهعنوان شکارچی برتر در هرم وجود، این قدرت را دارد که این مسئله را تحت کنترل درآورد. این کنترل میتواند بهصورت بسیار خشونتآمیز مثل کشتار حیوانات انجام بگیرد و یا بهصورت علمی مدیریت شود و تحت کنترل درآید. روش درست اینست که حیوانات را از سطح شهر جمعآوری، واکسینه و عقیمسازی کرد. در جوامعی که با سگهای بیسرپرست روبهرویند، بیماری هاری و سالک و مسائل انگلی وجود دارد که همه قابل کنترلاند. در جوامع پیشرفته، کنترل حیوانات جزو وظایف شهرداریهاست؛ بخشی به نام کنترل حیوانات وجود دارد که مسئول جمعآوری، واکسیناسیون و عقیمسازی حیوانات بیسرپرست است. وجود این مراکز نتیجهٔ فعالیتهای مستمری است که سالها در زمینهٔ حمایت از حیوانات انجام شده است. در ایران مشکل این است که کنترل حیوانات بیسرپرست به سازمانی بهنام «پسماند» محول شده است. پسماند یعنی زباله، یعنی بخشی از شهرداری که مسئول جمعآوری زباله است، مسئولیت جمعآوری حیوانات بیسرپرست را هم دارد. فقط با کشتار سعی میکنند صورت مسئله پاک بشود. سگها حیواناتی قلمروییاند یعنی وقتی سگها منطقهای را برای زندگی انتخاب میکنند، آن منطقه حکم قلمرو را برایشان دارد. فرض کنید از صد سگ، نود تایشان کشته شدند، با دو مسئله مواجه خواهیم شد؛ یکی اینکه، سگهای زندهمانده دوباره زادوولد خواهند کرد و دوباره تعداد سگهای بیسرپرست بالا خواهد رفت و دوم اینکه سگهای بیسرپرست دیگر وارد آن قلمروی خلوتشده خواهند شد. بنابر این مسئله با کشتار حل نمیشود. برای مثال درترکیه برخوردی اصولی با این مسئله شده است. اگر به استانبول سفر کنید خواهید دید که سگها وسط شهر زندگی میکنند و کاری به کار کسی هم ندارند. این سگها تحت کنترل شهرداریاند، قلادهگذاری شدهاند، هیچ مشکلی ایجاد نمیکنند و مردم هم کمکشان میکنند. فعالان حقوق حیوانات در ایران هم مشغول همین کارند و همانطورکه میبینیم، به لطف اینترنت میزان آگاهی مردم زیادتر شده، مخالفت با کشتار بیشتر شده و حتی مسئولین هم به این نتیجه رسیدهاند که روشهای پیشین کارساز نیست.
عمده مشکلاتی که مردم و فعالان حقوق حیوانات در ایران با آن دستبهگریباناند، شامل چه مواردیاند؟ آیا میتوان گفت که سختگیریهای موجود در نگهداری حیوانات از عوامل اصلی این مشکلات است؟
درست است، یک سری مشکلاتی در ایران وجود دارد. مثلاً با کسانی که سگ دارند، برخوردهایی انجام میگیرد، ولی واقعیت این است که اکثریت جامعهٔ ایران فرهنگ داشتن حیواناتی مثل سگ را ندارند. داشتن حیوان خانگی موضوعی جاافتاده و قابلقبول در جامعهٔ ایران نیست. اینجا قوانینی برای داشتن حیوان خانگی وجود دارد. بهطور مثال اگر شما در آپارتمان زندگی میکنید، بسته به نوع آپارتمانتان، به رعایت یک سری مقررات ملزماید. اینکه اصلاً میتوانید حیوان خانگی داشته باشید یا نه؟ چه اندازه؟ و… اینجا اگر حتی کسی مایل نباشد در جایی زندگی کند که حیوان خانگی در اطرافش باشد، میتواند در مجتمعهایی زندگی کند که داشتن حیوان خانگی ممنوع است. این ساختار قانونی در ایران وجود ندارد. یا اینکه مردم سگهایشان را به اماکن عمومی میبرند اما کثافات آنها را جمع نمیکنند. همچنین آموزشدادن به سگها در ایران زیاد جدی گرفته نمیشود و اینها همه باعث بروز مشکلات میشود. سگ در کشورهایی مثل کانادا نماد تشخص نیست، بلکه همدم محسوب میشود، در حالیکه در ایران برخی فقط به دلایل نمادین حیوان نگه میدارند. مسئلهٔ مهمی که باید آموزش داده شود، این است که فرد با پذیرفتن و نگهداری حیوان خانگی، چه مسئولیتهایی را در ارتباط با خودِ حیوان، و هم در ارتباط با جامعه بهعهده میگیرد.
در حال حاضر مثلاً کسانی به کار تولهکشی مشغولاند بدون اینکه واقعاً ساختارهای فرهنگی و اجتماعی داشتن سگ وجود داشته باشد. مسئولان هم بهجای اینکه اصل مسئله را حل کنند و با تولهکشیها برخورد کنند، قانون و جریمهدادن را برای کسانی که سگ دارند، وضع میکنند.
بیشتر فعالیتهای شما و یا سازمانها و پناهگاههای داخل کشور بر چه چیزی متمرکز است؟
الان پناهگاههای زیادی هستند که فعالیت اصلیشان این است که جلوی حیوانآزاری گرفته شود، مثل رفتاری که با خرسها در سمیرم شد و یا چند وقت پیش مردم بزمجهای را در اطراف اصفهان خفه کردند. از طرفی افرادی هم هستند که به حیوانات کمک میکنند، مثلاً در اطراف اردبیل به خرسی کمک کردند تا از منبع آبی بیرون بیاید. فرهنگ ما اساساً حیوانستیز نیست، مشکل ناشی از پرورش و تربیت اشتباه است. بیشتر این آزارها از یک فرهنگ عمومی نشئت نگرفته است، بلکه به جهالت و نادانی برمیگردد که با فرهنگسازیِ درست قابل حل است. در عرصهٔ سیاست، حتی مثلاً درهمین کانادا هم سیاستمداران اهمیت زیادی به حیوانات نمیدهند، دلیلش هم این است که حیوانات رأی نمیدهند. حدود دو سه سال پیش واردات پوست فُک از کانادا به اروپا، بهدلیلِ کشتار فجیع این حیوانات، ممنوع شد. این ممنوعیت تأثیر بهسزایی در عملکرد و نحوهٔ کشتار فُکها گذاشت. اما درنهایت متأسفانه دولت محافظهکار هارپر بهجای درسگرفتن از این مسئله و بررسی روشهای دیگر کسب درآمد، برای فروش پوست فُک به بازارهای چینی رو آورد.
در کل ما بیشتر بهدنبال اینیم که در ایران شرایط بهتری ایجاد کنیم. پناهگاه پردیس تبریز یکی از سازمانهای فعال در ایران است، منتها متأسفانه ما نه بودجهای داریم و نه رسانهای برای پوشش این فعالیتها. امکاناتی که برای انجام کارهای فرهنگی و گزارشات داریم بسیار محدود و منحصر به اینترنت و فیسبوک است. گهگاه برخی کانالهای تلویزیونی گزارشهایی در این زمینه تهیه میکنند، ولی در کل رسانههای ما محدود است.
ما گروهی از ایرانیانایم که مسئلهٔ حیوانات برایمان بسیار مهم است و این علاقهٔ مشترک بین ماست . در نقاط مختلف پراکندهایم و جزو هیچ تشکل سازمانیای هم نیستیم. ما هر کدام گوشهای از کار را گرفتهایم و با پناهگاهی در ایران کار میکنیم. سعی ما بر این است که بتوانیم کمکهای مالی را برای این پناهگاهها جمع کنیم یا در افزایش سطح علمی به آنها کمک کنیم و چون دسترسی به اینترنت در ایران چندان راحت نیست، کارهای مربوط به فیسبوک و اینستاگرامشان را انجام بدهیم. ما تمام تلاشمان را میکنیم و امیدواریم بتوانیم تأثیرات فرهنگی مثبتی در جامعه داشته باشیم.
آیا هیچوقت بهفکر افتادهاید سازمانی غیرانتفاعی برای این امر ثبت کنید؟
ما اخیراً سازمانی در آمریکا و همچنین در کانادا ثبت کردهایم به نام پاوز و نوز (Paws & Nose). این سازمان، سازمانی غیرانتفاعی است و ما عنوان خیریه را هم برایش گرفتهایم تا کسانی که به ما کمک میکنند، بتوانند رسید مالیاتی دریافت کنند. در کانادا هم تقاضای عنوان خیریه کردهایم که تحت بررسی است و امیدواریم بهزودی بتوانیم آنرا دریافت کنیم. یکی از مشکلاتی که داشتیم، مشکل تحریمها بود؛ ما نمیتوانستیم حتی از پیپل (PayPal) استفاده کنیم. بهمحض اینکه کسی میخواست به ایران کمک کند، پیپل حساب کاربررا میبست. الان هم که تحریمها بهنوعی برداشته شده، شرکتهای آمریکایی همچنان برای کار با ایران دچار مشکلاند. بهطور مثال اگر ما بخواهیم از پیپل استفاده کنیم، باید از ادارهٔ خزانهداری آمریکا، بخش کنترل سرمایههای خارجی گواهی استفاده از پیپل را بگیریم. الان ما در آمریکا برای این گواهی تقاضا کردهایم و با اینکه عنوان سازمان خیریه را داریم، نمیتوانیم به ایران پول بفرستیم. ما از هیچ فرد یا سازمان غیرایرانی بهخاطر همین تحریمها نمیتوانیم کمک مالی دریافت کنیم وامیدواریم با دریافتِ این گواهی بتوانیم فعالیتهایمان را گسترش بدهیم. در صورت تمایل میتوانید از وبسایت ما در آدرس زیر دیدن فرمایید:
www.pawsandnose.org
کسانی که علاقهمندند به شما کمک مالی بکنند، چگونه میتوانند اینکار را بکنند و آیا این افراد میتوانند از نحوه و چگونگی مصرف کمکهایشان مطلع بشوند؟
کسانی که در این زمینه فعالیت دارند، افراد شناختهشدهایاند که زندگیشان را پای این کار گذاشتهاند و به دنبال سود مادی نیستند. اول اینکه کار راحت و تمیزی نیست، دوم هم اینکه کلی دردسر دارد. واقعاً باید عشق و علاقه داشت تا وارد این کار شد. من هر بار که به ایران میروم، با این افراد در ارتباطم و اینها نه تنها وقتشان را صرف این کار میکنند، بلکه از منابع مالی خودشان هم استفاده میکنند.
ما در کانادا و ایران حساب خواهیم داشت و چون سازمان ما ثبتشده است، باید گزارش تمام فعالیتهایمان را از جمله اینکه چهکار میکنیم، چهقدر پول جمع کردهایم و این پول کجا صرف شده، به ادارههای مالیاتی بدهیم. تمام گزارشهای مالی در وبسایت ما ثبت میشود و مردم میتوانند ببینند که پولها به چه مصرفی رسیده است. تمام افرادی که در این سازماناند، بهصورت داوطلبانه مشغول بهکارند. این منبع درآمد ما برای زندگی شخصی نیست، مبالغی که جمع میشود تنها برای کمک به پناهگاهای داخل کشور است.
در داخل ایران وبسایتها زیاد فعال نیستند ولی آدرس مراکز برای کسانی که بخواهند کمک بکنند، موجود است. پناهگاهها در تلگرام و اینستاگرام هم فعالیتهایی دارند. ما فقط با کسانی کار میکنیم که ازشان شناخت کافی داریم. دوستانی که مایلاند کمک بکنند، میتوانند با شماره تلفن ۴۱۷۵-۸۶۱-۷۷۸ با من تماس بگیرند.
تا بهحال چه کمکهایی از مردم از طریق گروه فیسبوکی «همیاری ایرانیان ونکوور» دریافت کردهاید؟
در گروه «همیاری» دو سه نفر سگهای ما را بهطور موقت نگهداری کردند. چیزی که ما در نظر داریم، خیلی گستردهتر است. امیدواریم بتوانیم در اینکه فرهنگ نگهداری از حیوانات در ایران بالاتر برود، مؤثر باشیم. علم پیشرفت کرده است، الان راههای بهتری وجود دارد و همیشه مسئله این است که چه گزینههایی برای انتخاب هست. با حیوانات مهربان باشیم؛ همهٔ موجودات فرزندان طبیعتاند.
آقای آرام، از وقتی که در اختیار ما گذاشتید ممنونیم و برای شما و دیگر فعالان حقوق حیوانات آرزوی موفقیت داریم.