مهرخ غفاری مهر – ونکوور
خورخه لوئیس بورخس (Jorge Francisco Isidoro Luis Borges Acevedo) (۱۸۹۹ – ۱۹۸۶) ، نویسنده، شاعر، پژوهشگر، ریاضیدان، فیزیکدان، فیلسوف، استاد دانشگاه، مدیر کتابخانهٔ ملی آرژانتین، و شاید دهها شخصیت دیگر که او است، به پنج شش زبان زندهٔ دنیا سخن میگفت و میخواند و مینوشت و همچنین به زبانهای قدیم و باستانی میخواند و لذت میبرد. او یک شخص نبود، دهها و دهها بود. از کودکی در کتابخانه وقت میگذراند و کتاب میخواند. بهصورتی طبیعی آموخت و اندوخت همهٔ تجربههای همهٔ نسلها و زمانها را. هم از اینرو مانند فیلسوفی کهن به همهٔ علوم دسترسی پیدا کرد و آنها را رهتوشهٔ سفرهای درونی و بیرونی خویشتن کرد. همهٔ آنچه را که آموخته بود، با گشادهدستی و فروتنی در قالب داستان، شعر، مقاله، و مصاحبه به دیگران تفویض کرد. آنچه امروز از او بهجا مانده، انبوهی از تجربیات گوناگون اوست که نشانه در نشانه در اختیار ما است. بورخس سخن میگوید با نشانههای زبان، مینویسد با نشانههای روایت، مسئله طرح میکند با نشانههای ریاضی، میاندیشد و میاندیشانَد با نشانههای فلسفی و منطقی، هستیشناسی میکند با نشانههای فیزیک و سرانجام سرگرم میکند با نشانههای هنر ادبیات. بورخس را پدر داستاننویسی آمریکای لاتین لقب دادهاند. نویسندگانی چون ماریو وارگاس یوسا، گابریل گارسیا مارکز، و کارلوس فوئنتس بر بستری که او فراهم کرده بود، رشد کردند. بسیاری او را در جایگاه مهمترین نویسندهٔ قرن بیستم قرار دادهاند. در این مجال، داستان کتابخانهٔ بابل از دیدگاه نشانهشناسی بررسی میشود و در آن به بعضی از نشانههای زبان، فلسفه، منطق، ریاضی و فیزیک اشاره میشود. (داستان کوتاه کتابخانهٔ بابل در کتاب کتابخانهٔ بابل و ۲۳ داستان دیگر توسط کاوه سیدحسینی به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۷۸ بهوسیله انتشارات نیلوفر چاپ و منتشر شده است.)
برای پرداختن به ابعاد نشانهشناختی کتابخانهٔ بابل شاید بهتر باشد تا با تعریفی از نشانهشناسی آغاز کنیم. امروزه دو رهیافت کلی نسبت به نشانهشناسی وجود دارد: رهیافت اول به نام Semiotic در آمریکا دنبال شده و با بررسی نشانهها از رهگذر روانشناسیِ تطبیقی حوزهٔ وسیعی از علوم را فرا گرفته است. در این نظام، نشانهها در کوچکترین واحد در یک سلول زنده و در افقهای وسیعتر در پزشکی، روانشناسی، و دیگر سیستمهای پیچیدهتر، بررسی میشوند. پیرس (Charles Sanders Peirce)، فیلسوف و نشانهشناس قرن بیستم آمریکایی، به «دکترین نشانهها، که چیزی را برای کسی و به جهتی نشان میدهد» اشاره میکند (کلارک ۱۹۸۷، ۲۵). در این تعریف هر آنچه که چیزی دیگر را بازنمون کند و در مورد آن اطلاعاتی بدهد، نشانه است. این تعبیر از نشانهشناسی، شامل نشانههای زبانی و غیرزبانی، طبیعی، قراردادی و… میشود. رهیافت دوم به نشانهشناسی در اروپا و با جهتگیری انسان-محور شکل گرفت و بهوسیلهٔ فردینان دو سوسور (Ferdinand de Saussure) زبانشناس و نشانهشناس سوئیسی قرن بیستم دنبال شد. این نگرش ساختارگرا که در اروپا تحت عنوان Semiology شناخته میشود، شامل همهٔ وسایلی است که در زندگی اجتماعی و برای برقراری ارتباط، بهوسیلهٔ انسان بهکار میرود. به این ترتیب، این رهیافت به نشانهشناسی شامل وسایل زبانی و غیرزبانی هر دو است. در این تعریف، نشانه هر آن چیزی است که انسانها برای برقراری ارتباط استفاده میکنند و شامل همهٔ نظامهای نشانهای ارتباطی انسان میشود: از زبان گرفته تا همهٔ هنرها و حتی نظامهای فرهنگی و اجتماعی. اومبرتو اکو (Umberto Eco)، فیلسوف و نشانهشناس ایتالیایی قرن بیستم، از همین رهیافت ساختارگرا آغاز کرد و از آن عبور کرد و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و کاربردشناختی نظامهای نشانهای انسانی را به نشانهشناسی افزود. او به بررسی ساختار نشانهها، آنچه که آنها را به رمز تبدیل میکند و نیز به نقش اجتماعی نشانهها پرداخت. اکو معتقد بود که باید نگاهی کاربردشناختی به نشانهها داشته باشیم: «… با رویِهمگذاشتن انبوهی برگ، نمیتوان جنگل را مشاهده کرد. اما اگر بدانیم چگونه با چشمانی باز در جنگل فرهنگ قدم بزنیم، همهٔ راههایی را که با راه ما برخورد میکنند، خواهیم دید. به این ترتیب، نه تنها وسعت و پیچیدگی جنگل را درک میکنیم، بلکه طبیعتِ همهٔ برگها و شاخههای هر تکدرختی را نیز کشف میکنیم (اکو، ۱۹۹۰، xiii).
مطالعهٔ پیش رو تلاشی است برای یافتن نشانهها، و نشانهها در نشانهها در کتابخانهٔ بابل اثر بورخس، با استفاده از دو رهیافت فوق از نشانهشناسی و نگرش کاربردشناختی اکو.
کتابخانهٔ بابل
بورخس در کتابخانهٔ بابل تصاویر و افکار گوناگونی را در کنار یکدیگر قرار داده است. از این رهگذر او تلاش میکند سرگشتگیهایش را پیرامون چیستی آفرینش، جهت حرکت آن، و سرانجامِ آن با خواننده در میان بگذارد. کتابخانهٔ بابل نه داستانی است با پیرنگ، شخصیتهای در جدال، فراز و فرودهای داستانی، و نه حتی حاوی یک یا دو یا چند روایت داستانی. داستانی مدرن است که شاید بتوان گفت طرح داستانی ندارد، اما از بسیاری نشانهها و اسطورهها استفاده کرده است. بسیاری ازمنتقدان، آثار بورخس و از جمله کتابخانهٔ بابل را نوعی «داستان بورخسی» طبقهبندی و نویسنده را صاحب سبکی جدید ارزیابی کردهاند.
کتابخانهٔ بابل توصیفی است از یک مکان با تمام اجزایش و تمام آنچه که در این مکان اتفاق میافتد، آنچه در گذشته اتفاق افتاده است و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد. این توصیف، سفری است در لایتناهی زمان و مکان. داستان را راوی تعریف میکند. او که در جوانی بهدنبال کتابی بوده است، در پیری و هنگام مرگ، به پرتگاهی میافتد که همان کتابخانهٔ زندگی است. او سفرش را در این کتابخانه آغاز میکند و خواننده را همراه با خود به جستوجویی از درون به بیرون و از بیرون به درون هدایت میکند بدون آنکه ابتدا و انتهای این سفر مشخص شده باشد.
در این داستان از همان نام کتابخانهٔ بابل که آغاز کنیم، با بازیهای زبانی بورخس مواجه میشویم و رازگونگیهای بیشمار. چرا کتابخانه و چرا بابل؟ کتابخانه نشانهای است برای جهان هستی. بورخس از «جهان، که دیگران آن را کتابخانه مینامند… » (بورخس، کتابخانهٔ بابل و ۲۳ داستان دیگر. ترجمهٔ کاوه حسینی. ۱۳۷۸. ص ۱۵۳) سخن میگوید. پس کتابخانه نشانهای است برای جهان هستی و تا انتهای متن، همین نقش را در خود نگاه میدارد. جهان کتابخانه است، نه فقط بهخاطر اینکه بورخس در کتابخانه بزرگ شد و بعدها مسئول کتابخانه بوینس آیرس شد، بلکه بهخاطر اینکه او میخواهد از انسان بگوید و از آنچه که او را از بقیهٔ حیوانات متمایز کرده است یعنی از زبان، از حرف، از واژه و از نشانههای زبانی مثل نقطه و ویرگول. این نشانهها، بخشی از هویت انسان است، حاصل همهٔ تلاشهای سالها و قرنها برای کشف رازهای هستی و شناختن انسان خویشتن. نام این کتابخانهٔ بابل است. بر اساس قدیمیترین قصههای آفرینش، بابل شهری بود که در آن برجی ساخته شد؛ همهٔ انسانها این برج بلند را ساختند تا بر فراز آن به بهشت برسند، اما خدا زبانهای مختلف را آفرید و مردم دیگر زبان یکدیگر را نفهمیدند و در جهان پراکنده شدند (عهد عتیق سورهٔ ۱۱، آیههای ۱ تا ۹).
بورخس در کتابخانهٔ بابل با دو مفهوم بیکرانگی و تناقض، و همینطور تکرار بازی میکند. او جهان هستی را، که میگوید دیگران کتابخانهاش مینامند، بهصورت مجموعهای از تالارهای ششضلعی تصویر کرده که تعدادشان نامعلوم یا بیانتها است. بورخس این ششضلعیها را بهجای قصهٔ آفرینش جهان در شش روز و استراحتکردن آفریدگار در شش روز بعد، قرار داده است. اهمیت ششضلعی در تاریخ بشریت از این کهنترین قصهها آغاز میشود. این تالارها توزیع یکنواخت دارند، در هر کدام چاههایی برای تهویه هست و دو اتاقک، یکی برای قضای حاجت و دیگری برای سرِپاخوابیدن، در چهار طرف هر شش ضلعی پنج قفسه هست و از دو طرف دیگر، هر تالار به تالاری دیگر راه دارد. از درون هر تالار، تالارهای بالایی و پایینی همه دیده میشوند، در کنار هر تالار پلکانی مارپیچی وجود دارد و در هر ضلع راهرویی به تالاری دیگر و در هر راهرو یک آینه. در هر تالار دو لامپ وجود دارد، در هر قفسهٔ کتاب ۳۲ کتابِ همقطع قرار گرفته است. هر کتاب ۴۱۰ صفحه، هر صفحه ۴۰ خط و هر خط ۸۰ حرف سیاه دارد. در تالارها انسانها یا کتابدارها در آمدوشد و در سفرند. به یقین، بورخس در لایهٔ زبانی برای این نقشپردازیها از نشانههای زبانی زبان اسپانیایی استفادههای سرشار برده است که ما با استفاده از متنهای فارسی و انگلیسی نمیتوانیم به آنها دسترسی داشته باشیم. با اینهمه، مفاهیم زیر بخشی از این نشانههای زبانیاند:
کتابخانه… هستی
کتابها… انسانها و افکار و تخیلات آنها
کتابدارها… بشر که کتابدار ناکامل است
کتاب مدور… خدا
کتابهای عذرخواهی… آنچه در گذشته حکم مطلق تصور میشد، اکنون ثابت شده که اشتباه بوده است و باید از این اشتباه عذرخواهی کرد.
بهترین کتاب… مفهوم امالکتاب
چهار کتاب مسیح… تعابیر مختلف از یک آیین
توصیفهای چهار کتاب مسیح… نیاز به توصیف هر کتاب و اشاره به نارسابودن تحلیلهای درون اولین کتاب
توصیف توصیفها… حتی توصیفها کارآمد و روشنگر نیستند و نیاز به توضیح بیشتر و بیشتر دارند.
کاتالوگ کتابخانه… ضرورتِ داشتن یک راهنما برای پیبردن به اسرار کتابها و کتابخانه
پلکان… پیچدرپیچبودنِ هستی
اتاقکها… ضرورتِ خوابیدن و قضای حاجت
لامپها… ضرورتِ روشنایی هرچند کمسو و آزاردهنده
حرکت انسان در کتابخانه… سفر انسان در زمان و مکان
نشانههای ریاضی نیز هر کدام سؤالهای زیادی را برای خواننده برمیانگیزد و در عین حال نوعی تکرار را نشان میدهند. این تکرار در کنار بیکرانگی و تناقض، مُهر دیگر داستان بورخسی است. نمونههایی از این نشانهها عبارت است از:
ششضلعی و عدد شش
سهبعدی
تعداد طبقات کتابخانه در هر ششضلعی
تعداد کتابها، صفحهها، خطها و حرفها
صفر و بینهایت
نه دایرهای
مفهوم ریاضی تکرار
مفهوم تحلیل ترکیب
۱۰ به توان ۱۸۳۴۰۹۷ کلمات، کتابها ۱۰ به توان ۵۰، تعداد اتمها ۲۵ به توان ۱۳۱۲۰۰۰ نشانه، و ۱۰ به توان ۷۲ تا ۸۷ ذرات
خواننده میتواند به کشف هر کدام از این نشانهها از زاویهٔ دید خود بپردازد. برای مثال، بورخس بهگونهای تکرارشونده از مفهوم شش و ششضلعی استفاده میکند، در فضایی میان صفر و بینهایت سیر میکند، اما تکراری را که توصیف میکند، همراه با تجربهای نو است. شاید این مفهوم ریاضیگونهٔ تکرار برای بورخس تکراری دایرهوار نیست، بلکه دستگاهی است که ابزارها و اجزایش تکراریاند، اما هر کتاب-مرد یا کتاب-انسانش موجودی یگانه است.
بورخس از مفاهیم فیزیک نیز در این داستان استفاده کرده است. مهمترین مبانی فیزیکی در این داستان شامل موارد زیر است:
تعبیر چنددنیایی
نظریهٔ نسبیت
نظریهٔ فیزیک کوانتوم و وجود واقعیتهای نامحدود. ذرات و موجها
در آستانهٔ قرن بیستم، بورخس با دسترسی به آخرین پیشرفتهای علم فیزیک به این بخش از زندگی نیز توجه کامل داشته است. فضایی که در داستان کتابخانهٔ بابل فراهم آورده از وجود دنیاهای موازی خبر میدهد و اینهمه در یک کتابخانهٔ بزرگ تودرتو اتفاق میافتد.
نویسنده در این کتاب با ترسیم کتابخانه و دسترسی خودش به قدیمیترین نسخههای خطی موجود، به کهنترین آرای فلسفی و بهموازات آن به جدیدترینِ آنها اشاره میکند. او به آرای زیر در این کتاب پرداخته است:
قابل یا کابالا
بودا
مفهوم جاودانگی جهان
حاصلِ تصادفبودن جهان
خالق
تعقل قانون نیست، بیعقلی مبنا است.
کتابخانه بیانتها، ولی دورهای است.
آرای رواقیون و اینکه معرفت امکانپذیر نیست.
داستان کتابخانهٔ بابل و بعضی دیگر از داستانهای کوتاه بورخس، نمونههای ادبی گذار از کلاسیسیسم به مدرنیسم و پست مدرنیسم هستند. در بعضی از داستانهای بورخس مانند فونس یا حافظه روال کلاسیک قصهگویی مشاهده میشود، ولی در بعضی دیگر مانند کتابخانهٔ بابل خواننده با قصهای با فراز و فرود عادی مواجه نیست، بلکه با قصهای روبهرو است که نوعی گردش دایرهوار دارد. گردشی که نشانهٔ تکرار موقعیتهای قبلی اما در شرایطی جدید است. بورخس در چنین داستانهایی از همهٔ نشانههای زبانی، ریاضی، فلسفی، فیزیکی و… که در ذهن و فکر خویش داشته است، به بهترین و پیچیدهترین شکل استفاده کرده است. آشنایی با دنیای بورخسی و سبک بورخسی یکی از دلپذیرترین تجربههای زندگی است.
اگر به اپلیکیشنهای کتابخوان در داخل ایران مانند طاقچه دسترسی دارید، میتوانید این کتاب را بخرید و بخوانید.
۹ آوریل ۲۰۱۹
بازنویسی ۱۰ اوت ۲۰۲۱
منابع:
اکو، اومبرتو (۱۳۸۴)، اسطورهٔ سوپرمن، ترجمهٔ خجسته کیهان، ققنوس، تهران.
Clarke JR D.S(1987), Principles of Semiotics, Routledge.UK.
https://www.bbc.com/culture/article/20140902-the-20th-centurys-best-writer