گفتوگو با طاهره فلاحتی، خوانندهٔ موسیقی سنتی ساکن ونکوور، به بهانهٔ برگزاری کنسرت «ایران کجاست؟»
سیما غفارزاده – نورث ونکوور
با خبر شدیم که هنرمند شهرمان، طاهره فلاحتی بههمراه دیگر هنرمندانی از همین شهر، حسین میمنی، محمد سیدی و پیمان روهنده، کنسرتی با عنوان «ایران کجاست؟» بر اساس سرودههای میرزاده عشقی، شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت، در دست تهیه دارند که در تاریخ شنبه ۲۸ ژوئیه (جولای) در مرکز هنرهای نمایشیِ بلوشور فایننشیال (BlueShore Financial) در دانشگاه کپیلانو واقع در نورث ونکوور برگزار خواهد شد.
طاهره فلاحتی پس از سالها کار در زمینهٔ آواز در ایران و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و محدودیتهای آوازخوانی زنان، پس از مهاجرت به کانادا در سال ۲۰۰۱، فعالیت هنری و عشق خود به موسیقی سنتی ایرانی را بهطور جدی پیگیری نموده است. وی بر این باور است که ممنوعیت آوازخوانی زنان در طی سالیان پس از انقلاب تبدیل به عادتی شده است که اقشار مختلف جامعه بهصورت ناخودآگاه آن را همچون امری عادی پذیرفتهاند. قاعدهای که در جوامع غیر باعث بهت و تعجب است، در جامعهٔ ایرانی بهصورت اصلی دائمی و غیرقابلتغییر پذیرفته شده است. طاهره فلاحتی معتقد است، اولین گام برای رفع چنان معضلی توسل به روشهاییست که این محدودیت را بهصورت دائمی به چالش و تقابل بکشد و بهنوعی مانع از عادت کردن جامعه به این محدودیت شود. وی همچنین میگوید، زنان از دامنهٔ صوتی متفاوتی نسبت به مردان برخوردارند. احساس و لطف زنانه در بیان و موسیقیشان هویداست. هر چند در آوازخوانی زن و مرد از تکنیکهای یکسانی بهره میگیرند، اما محصول نهایی دو رایحهٔ متفاوت خواهد داشت. تمامی این ویژگیها در خلق زیبایی و تنوع لازم است؛ چیزی که نزدیک به چهار دهه در موسیقی ما نادیده گرفته شده است.
به بهانهٔ برگزاری کنسرت «ایران کجاست؟» گفتوگویی با ایشان انجام دادهایم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
سلام خانم فلاحتی، با سپاس از وقتی که در اختیار رسانهٔ همیاری گذاشتید، اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم که چه شد به موسیقی سنتی روی آوردید؟ شما از شاگردان استاد پریسا هستید. لطفاً از این تجربه برایمان بگویید.
در واقع پس از پایان دبیرستان بود که بهدنبال فراگیری آواز و موسیقی سنتی پرسان پرسان خودم را به مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی در خیابان ویلای تهران رساندم. میدانستم که خانم پریسا در آنجا کلاسهای آموزشی آواز دارند و آرزویم این بود که در کلاسهای ایشان پذیرفته بشوم. بماند که وقتی ایشان از من تست صدا گرفتند، من چه خواندم، ولی نتیجه این بود که ایشان مرا به شاگردی پذیرفتند.
مسیری که به رویم باز شد، بهنوعی به زندگیام هدف داد. من بهمدت ده سال تا قبل از آنکه به کانادا مهاجرت کنم، تقریباً هفتهای سه روز و برای ساعات طولانی در محضر خانم پریسا حاضر میشدم و میآموختم. کلاسهای خانم پریسا کلاسهایی بسیار جدی بود و هنرجویان میبایست نظم و آداب شاگردی و فراگیری را با دقت دنبال میکردند. از خیل علاقهمندان آواز که نزد ایشان میآمدند، تعدادی کمی میتوانستند به آخر برسند و از سوی ایشان بهعنوان دانشآموختهٔ این هنر معرفی شوند.
مانند هر موسیقیدان، هر خواننده نیز بایستی با یک ساز خود را مألوف و آشنا کند. و من نیز در همان سالها همزمان مشغول فراگیری نواختن سهتار شدم.
آنچه که مرا به موسیقی سنتی سوق داد، ترکیب زیبای موسیقی اصیل با شعر و سحر کلام بود. وقتی که زیبایی کلام حافظ و روح جاری مولانا را با سازهای ایرانی ترکیب میکنید، نتیجه در اسم موسیقی اصیل ایرانی است، ولی روح و معنیِ آن موجود ساحر و اغواگری است که شما را تسخیر میکند و دیگر در دامش هستید. شما گرفتارید و با آن زندگی میکنید. بههمین دلیل بود که مهاجرتم به کانادا در سال ۱۳۸۱ و دوری فیزیکیام از ریشههایم، باعث جداییام از این هنر زیبا نشد.
لطفاً دربارهٔ آلبوم «دمی با دوست» که در اینجا منتشر کردهاید، برایمان بگویید. استقبال از این آلبوم در کانادا چطور بوده است؟ و اگر ممکن است پیش از پرداختن به کنسرت در دست تهیهٔ شما، ابتدا مروری داشته باشیم بر کنسرتهایی که تا کنون در کانادا برگزار کردهاید و فعالیتهای هنریتان پس از مهاجرتتان؟
در کانادا همچنان به تمرین و تدریس آواز مشغول بودم و خوشبختانه فعالیتهای موسیقایی در ونکوور روزبهروز گسترده میشد و هنرمندان زیادی در شهر حاضر میشدند. حضور استاد فرجپوری در شهر برای من موقعیت مناسبی بود که طرح اولین آلبومم را اجرا کنم. آلبوم «دمی با دوست» که تابستان سال ۲۰۱۳ به بازار عرضه شد، با آهنگسازی و تنظیم آقای فرجپوری به انجام رسید. و طی سالیان بعدی بود که اجراهای مختلفی را در ونکوور و ادمونتون با دوستان هنرمند داشتیم. این اجراها همگی مورد توجه قرار گرفتند و بارها از شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی مانند بیبیسی، صدای آمریکا و دیگر شبکههای پارسیزبان پخش شدند.
با توجه به محدودیتهای آوازخوانی زنان در ایران، لطفاً از دشواریهای این مسیر بگویید؟
آنچه که میبایست همیشه بهیاد داشت و سعی کرد که با آن کنار نیامد و به آن عادت نکرد، همان محدودیتهای تأسفباری است که بر موسیقی اعمال میشود، و البته بهطور خاص منظورم ممنوعیت آوازخوانی زنان است. این محدودیت و ممنوعیت را باید جدی گرفت و با آن مقابله کرد. این تقابل بایستی هم از سوی هنرمندان زن انجام شود و هم از سوی مخاطبان و مردم. وقتی که یک موسیقیدان و یک خواننده تنها بهدلیل جنسیت از عرضهٔ کار خود به بازار محروم میشود، در واقع از مصرفکننده و تهیهکنندهٔ آثارش جدا میشود. این جدایی، توان تولید کارهای بعدی را میگیرد و راه را بنبست نشان میدهد.
بهنظر شما، چرا بایستی به موسیقی اصیل توجه کرد؟ و بهطور عمومی چرا جامعه میبایست به این نوع از موسیقی توجه خاصی داشته باشد؟
میتوان گفت در زمانی که سرعت بر کیفیت زندگی آدمیان برتری یافته، ما نیاز داریم که زمانهایی در روز یا هفته را با موسیقی اصیل بهسر ببریم. همانطور که گفتم، این نوع موسیقی منتقلکنندهٔ یک «سبک زندگی» است، نشاندهنده توجه و اهمیت فرد ایرانی است به آنچه در اطرافش میگذرد. توجه به زبان و ادبیاتمان است. فردی که موسیقی اصیل گوش میدهد، حتماً با شعر و شاعران مأنوس است، در نتیجه صحیحتر مینویسد و میگوید و این بهمعنای حفظ و ترویج فرهنگ ایرانی است.
متأسفانه هیچ دستگاه و سازمانی در ایران وجود ندارد که بهطور جدی و مؤثر در جهت توسعه و اعتلا و حفظ زبانهای اقوام ایرانی فعالیت کند و هیچ متولی دلسوزی اهمیت حفظ و ترویج فرهنگمان را به جوانان آموزش نمیدهد. موسیقی اصیل با جذابیتهایش میتواند توجه جوانان را به ابعاد مختلف فرهنگ ایرانی جلب کند و «سبک زندگی» زیبای تاریخیمان را زنده نگهدارد.
لطفاً دربارهٔ کنسرت «ایران کجاست؟» که مشتاقانه منتظر برگزاریاش هستیم، برایمان بگویید؛ اینکه ایدهٔ برگزاریاش چگونه شکل گرفت و وجه تسمیهاش چیست؟
طرح کنسرت ما که در تاریخ بیست و هشتم ژوئیه (جولای) در دانشگاه کاپیلانو واقع در نورث ونکوور برگزار میشود، در واقع بیش از یک سال پیش شکل گرفت.
کنسرت «ایران کجاست؟» از دو بخش در دستگاه نوا و ماهور تشکیل شده است. بر اساس اشعار کلاسیک و دوران مشروطه – تم اشعار و ملودیها در بخشی عاشقانه و در بخشی مضمون اجتماعی دارند.
نام کنسرت برگرفته از نام یکی از تصانیفی است که شعرش را شاعر پرشور دوران مشروطه «میرزاده عشقی» سروده است. همین روزهایی که ما با هم صحبت میکنیم، دوازدهم تیرماه سالگرد قتل این شاعر آزاده است. بسیار مایلام این گفتوگو مخاطبان را به مطالعه احوال و زندگی این شاعر وطندوست ترغیب کند. شما چنانچه زندگی و اشعار میرزاده عشقی را مطالعه کنید، خواهید دید که تا چه اندازه این انسان با ذره ذرهٔ وجودش به ایران علاقه داشته است. عشق سوزان او به وطنش، شوریدهاحوالش کرده است و طاقت دیدن ظلم و جفا به ایران و ایرانی را از کفش برون برده است. بیتابی او در اشعارش هویداست؛ همان اشعاری که باعث رنجش حاکمان شد و موجب شد که در جوانی و در سن سی و یک سالگی به قتل رسید. میرزاده عشقی عاشق بود و عاشق مرد. انسانهای عاشق زیبایند و آنها هستند که به مردمی که در زندگیشان بهدنبال معنی هستند، جهت میدهند و مسیر زندگی را تعریف میکنند.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما
این کنسرت، برای من و دوستانی که اجرایش میکنیم ادای احترامی است به زندگی پربار «میرزاده عشقی». در این برنامه، به موسیقی دوران قاجار توجه شده است، زیرا آنچه ما امروزه بهعنوان موسیقی اصیل و دستگاهی میشناسیم، از این عهد و دوران به ما رسیده است.
لطفاً کمی هم دربارهٔ هنرمندانی که شما را در کنسرت «ایران کجاست؟» همراهی میکنند برایمان بگویید.
از حدود یک سال پیش که طرح این کنسرت را در ذهن میپروراندم، قطعات آوازی و تصانیف را انتخاب کردم. پس از آن بود که با هنرمند خوشذوق شهرمان «حسین میمنی» که نوزاندهٔ سهتار هستند، شروع به تمرین کردیم و هر هفته ساعاتی را به ساز و آواز میگذراندیم. سپس توانستیم دیگر دوستان هنرمندمان «محمد سیدی» نوازندهٔ تمبک و بعدتر «پیمان روهنده» نوازندهٔ سهتار را به جمعمان اضافه و گروه را کامل کنیم. البته ناگفته نماند که در این مدت دو تصنیف «ایران کجاست؟» و «بمان با من» را که در روز کنسرت اجریشان خواهیم کرد، با تنظیم زیبای «حسین میمنی» و تمبکنوازی «محمد سیدی» ضبط استودیویی نیز کردهایم که بهزودی منتشر خواهیم کرد.
در حال حاضر، تمرینهای منظم را ادامه میدهیم و خود را آمادهٔ اجرای بیست و هشتم میکنیم. امیدوارم که علاقهمندان به دیدار این اجرا بیایند و ما نیز بتوانیم ساعات پربار و فرحبخشی را برایشان خلق کنیم.
بار دیگر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.
من هم از شما و همکارانتان در نشریهٔ همیاری به سبب توجه و حمایتی که از این برنامه داشتهاید، تشکر و قدردانی میکنم.