نماد سایت رسانهٔ همیاری

آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین

آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین - محمد محمدعلی

آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین - محمد محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید.

آذر منش – آمریکا

برای استاد عزیز محمد محمدعلی

برای استاد عزیز می‌نویسم. محمد محمدعلی، برای انسانی که باید در کنار ما بود و نیست. برای آن نگاه مهربان و شوخ‌طبعی که دوست‌داشتنی بود. از آن روزی می‌نویسم که برای اولین بار در کلاس ایشان شرکت کردم. از پشت مانیتور در زدم. استاد با خوش‌رویی در را باز کرد، بماند که جعبهٔ جادویی من همکاری نکرد و من چند باری تق‌تق در را به صدا درآوردم تا بالاخره به کلاس رفتم. بعد از سلام و خوشامدگویی کلاس شروع شد. از داستان انتخابی استاد نت برداشتیم. استاد با آرامش و طمأنینه شرحی از داستان می‌گفتند و ما می‌نوشتیم. تجربه‌ای که در هیچ کلاسی نداشتم. از همان لحظهٔ ورود بود که مهرشان را در خالصانه‌ترین کلمات و نگاه به من ابراز کردند. وقتی برای اولین بار می‌خواستم داستانم را در کلاس بخوانم، تمام روز با خودم کلنجار رفتم از سروتهِ داستان زدم تا داستان کوتاه شود و حوصلهٔ استاد و دوستان سر نرود. خجالت می‌کشیدم در مقابل استاد داستان بخوانم. پیش خودم فکر می‌کردم گوش‌های استاد چه گناهی دارد که داستانی از من بشنود. با تمام ترس و استرس خواندم و به خود گفتم: «مگر ننوشتی که بخوانی؟ پس بخوان!» و تمام لحظاتی که می‌خواندم چشمم به استاد بود. چطور فراموش کنم صحنه‌ای که سر را بر دستشان تکیه و با دقت گوش می‌دادند. وقتی داستان تمام شد، حال سکته داشتم. قرمزی صورت خودم را در آینهٔ درون می‌دیدم. بعد از سکوت کوتاهی استاد با لحن بسیار مهربانی فرمودند: «همین! من تازه گرمِ بالا و پایین بردن تو در داستان شدم. آفرین این داستان را باید به یک رمان خوب تغییر دهی.» گفتم: «از سروته داستان آن‌قدر زدم که سخن کوتاه کرده باشم.» استاد فرمودند: «نه! به تو تبریک می‌گویم. روزی گلشیری به من گفت محمدعلی تو نفست بلندست و الان من به تو می‌گویم، آذر تو نفست بلندست، بنویس.» با شنیدن این حرف انگار استاد جهانی را به من تقدیم کردند. جهانی که هر بار از نوشتن دست می‌کشم، آن صدای مهربان و آن نگاه شیرین مرا به آن باز می‌گرداند. نفسی که بوی مهربانی می‌داد، افسوس زود بود برای رفتن. ما هنوز هم می‌توانستیم زیر سایهٔ ایشان باشیم. 

یادشان در دل‌ها ماندگار و نامشان نامیرا

۲۲ سپتامبر ۲۰۲۳

خروج از نسخه موبایل