همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
چگونه زبانمان را از خطاها حفظ کنیم؟ این رفتار اجتماعی بشر پدیدهای قاعدهمند است. بهعبارت دیگر دارای قواعدی دقیق، ظریف و پیچیده است. فارسی دو گونه خط دارد؛ نسخ و نستعلیق، که از عربی گرفته شدهاند. نسخ با گونههایش در کتابها، روزنامهها، آگهیها، و نشریات دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. نستعلیق، زیباشدهٔ همان نسخ است که برای خوشنویسی در آگهیها و تابلوها از آن بهره میگیرند.
چرا میگوییم خط فارسی خطی ناقص است؟ ازآنجاکه خط فارسی و نیز عربی واکهها (حرکات صوتی ) را مانند حروف، درون خط ندارند، ناقص شمرده میشوند. البته ترکی استانبولی هم سابقاً از عربی بهره میگرفت، لیکن از زمان آتاتُرک از خط لاتین استفاده کرد. در هرحال، ما بهدلیل سابقهٔ بسیار طولانیمان نمیتوانیم نگارش قدیم خود را تغییر دهیم. از سوی دیگر، چون مطالعات و پیشرفتهای علمی، فنی و تخصصی بهزبان انگلیسی نوشته میشود، اینگونه واژهها بهسهولت وارد فارسی میشوند و کاری هم نمیتوان کرد. با این وجود، لازم است زبانمان، این رمز هویت ملیمان، را بهنحوی حفظ نماییم.
پیش از این وارد قواعد دستوری شدیم و دو نوع نقلقول مستقیم و غیرمستقیم را شرح دادیم. حال میخواهیم به قاعدهای دیگر در «ساختن فعل مجهول از معلوم» بپردازیم. چند تن از استادان زبان و ادبیات فارسی سالها قبل دانشنامهٔ خود را روی فعل معلوم و مجهول نوشته بودند. به یاد داریم که یکی از ایشان بهگونهای ثابت کرده بود که فارسی اصلاً فعل مجهول ندارد و آن اسم مفعولها مثل بریده، جویده، خشکیده، چیده یا نشسته خود نوعی صفتاند، اما بقیه نه چنین بودند.
از دیدگاهی کلی برای مجهولساختن یک فعل از معلومِ آن چنین میکنیم: اسم مفعول فعل معلوم را بعد از فعلشدن میآوریم مثال: تمام غذاها خورده شد. هیچ صدایی شنیده نمیشود. باز هم اینگونه افراد اینجا دیده خواهند شد. در واقع مفعولِ یک فعل متعدی جای فاعل اصلی را میگیرد و قاعدتاً دیگر نیازی به فاعل نداریم. در زبان عربی به مفعولی که جای فاعل را میگیرد، نایبفاعل میگویند و دیگر نیازی به عامل قبلی یعنی فاعل اصلی نداریم و هیچگاه نمیتواند در جمله حضور یابد. لیکن در انگلیسی فاعل اصلی که «عامل» نام دارد بهراحتی میتواند بعد از کلمهٔ by و گاهی پس از with، و در فرانسه پس از par آورده شود.
جایگزینهایی در فارسی برای فعل مجهول – یکی فعل جمع زمان حال، مثال: هرروزه دو میلیون نفر این روزنامه را میخوانند، یعنی روزنامه خوانده میشود. دوم با کمک چند فعل اصطلاحی مرکب مانند قبولیافتن، خمآوردن، مثال بیتی از فردوسی: خم آورد بالای سرو سهی / از او دور شد دانش و فرهی. با فعلِ آمدن، مثال: خوشتر آن باشد که سرّ دلبران / گفته آید در حدیث دیگران.
هنگامی که افرادی به لغتی معنای جدیدی میدهند، این کار در اثر تقلید به همهجا میرسد. مثلاً کلمهٔ اسطوره و جمع آن اساطیر بهمعنی افسانههای آفریدهشدهٔ خدایان بهدست انسانها. اما برخی مردم آن را به مفهوم «اُسوه، مقتدا، قهرمان، یا نمونهٔ کامل» به کار میبرند، مثال: او اسطورهٔ فوتبال شده است. فلانی اسطورهٔ بازی شطرنج است. حضرتش اسطورهٔ تقوا بود. و بر همین قیاس هر روز کلماتی چند در موقعیتهای گوناگون ساخته و پرداخته میشود. امروزه علم زبان بسی پیشرفته شده است. علوم انسانی دیگر نیز چنیناند. لیکن اگر ما در بُعدی از مطالعاتمان به پیش برویم و به ابعاد دیگر توجه نکنیم، در محدودهٔ کار خود متحجّر میشویم. اگر خود را با زمان و مکان و خواستههای روز وفق ندهیم، انجماد فکری خواهیم یافت. ما هروقت خواستیم بعضی از استادان ادبیات زبان فارسی یا مدیران تلویزیون را از تحولی که در آموزش زبان به مقتضای زمان رخ داده است آگاه کنیم، ما را بهنحوی از سر خود باز کردهاند، زیرا محافظهکارانه میخواهند شیوهٔ سنتی و قدیمیشان را همچنان ادامه دهند، یا موضوع زبان را اصلاً مهم نمیدانند.
هیچکس زحماتی را که برخی از دانشمندان طی سالیان دراز در بسط و نشر آثار گذشتگان علم و ادب متحمل شده و میشوند انکار نمیکند، ولی بسیاری از رفتارها بهدلیل خواستهها در اثر نیازهای روز دگرگون و بهتبعِ پیشرفتهای علمی و فنی متحول شده است. پس ما باید به بسامد، باهمآیی، و کاربرد واژهها بیشتر توجه کنیم، چون مجبوریم با همین خط ناقص خود بسازیم و تا آنجا که میشود آن را اصلاح نماییم. باهمآیی و معناشناسی به ما کمک میکنند تا کلمات همنویسه را درست تلفظ کنیم. مثال: نُقلونبات بر سرش ریختند. حملونَقل کالاها با شما است. بسیاری از واژههای همنویسه از همین طریق به پیش میروند، ولی استفاده از زیر و زبر و پیش هم در جای خود ضروری اند: قِسم و قَسم، سَبک و سبُک، مَشک و مُشک، بَعد و بُعد.
درستتلفظکردن واژهها به دانش افراد هم بستگی دارد، بهخصوص وقتی که صحبت ترکیبی مانند سند رقیَت باشد. فردی کلمهٔ «زیندو» را زنیدو تلفظ کرد. در اینجا بهترین کار این است که آن را «زین دو» یعنی جدا از هم بنویسیم. چرا که خط ناقص فارسی خود موجب مشکل سرهمنویسی میشود. و چه خوب است که خواننده از قبل متن را مروری کرده باشد. به این جمله توجه کنید: کوکوها تمام غذایی که مادر ناتنیشان به خانه میآورد را میخورند. کلمهٔ «را» جایش آنجا نیست، بلکه قبل از «که» و سر جملهٔ هسته است. باید بگوییم، کوکوها تمام غذایی را که مادر ناتنیشان به خانه میآورد، میخورند. در هرحال، بهترین کار مطالعهٔ بیشتر و اهمیتدادن به فارسی است. به مصراع اول این بیت از مولانا توجه کنید: بود بقالی و وی را طوطیی. یعنی آن بقال یک طوطی داشت. این ی (یاء) با فعلِ بودن معنای داشتن میدهد.
چه کنیم که مردم ما به زبان فارسی وقعی بنهند و بیتوجهی نکنند. به این واژهها توجه نمایید؛ چه خوب ساخته شدهاند! زودپز، تندپز، آرامپز. فرقشان چیست؟ بهجای مایکرووِیو یا مایکروفر بگوییم تندپز. البته فرهنگستان برای مایکرووِیو، ریزموج ساخته است. کلمات خارجی را به فارسی حرفنویسی نکنیم. کنسل، بیزینس، و ریجکت معادل فارسی دارند. اگر واژهای معادل تکواژهای یا دوواژهای ندارد، آن را تعریف کنیم مثل فمینیسم (feminism) و بنویسیم، اعتقاد بر تساوی زنان و مردان در حقوق و فرصتها. هیچ میدانید معنی فعل قدیمی نیوشیدن در فارسی استراقسمعکردن است؟ او از پشت پرده سخنان ما را مینیوشید. دو کلمهٔ آلاف و اُلوف هر دو جمع اَلف بهمعنی هزار هستند. اگر شنیدید کسی میگوید، فلانی به آلاف و اُلوفی رسیده است، یعنی خیلی پولدار شده است. اُلوف را با علوف جمع علف اشتباه نکنید و نشنوید.
حال، به چند واژهٔ پارسیشده توجه نمایید:
بهجای تشریح، بگوییم کالبدشناسی؛
بهجای تشریفات، بگوییم آیینها؛
بهجای تسلیحاتی، بگوییم جنگافزاری؛
بهجای تشویق، بگوییم دلگرمی؛
بهجای تصادم و تصادف، بگوییم بههمخوردن؛
بهجای تظاهر، بگوییم خودنمایی؛
بهجای تعادل، بگوییم ترازمندی؛
بهجای تعجب، بگوییم شگفتی؛
بهجای تعجیل، بگوییم شتابکردن؛
بهجای تصور، بگوییم انگار، انگاشت.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.