بهبهانهٔ اکران مستند «۷۵۲ یک عدد نیست» در سینماتِک ونکوور
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
فیلم مستند «۷۵۲ یک عدد نیست» ساختهٔ بابک پیامی، کارگردان ایرانیتبار ساکن تورنتو، نخستین بار در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲ در جشنوارهٔ بینالمللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد. این مستند پس از نمایش در چند شهر کانادا و نیز لس آنجلسِ آمریکا، بعدازظهر شنبهٔ گذشته ۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، در سینماتک ونکوور به نمایش درآمد.
«۷۵۲ یک عدد نیست» با صحنههایی مربوط به خبر کشتهشدن قاسم سلیمانی به دستور دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، با حملهٔ موشک پهپاد نظامی ارتش این کشور و بهدنبال آن حملهٔ رژیم ایران به پایگاه هوایی عینالاسد در عراق، و سپس خبر سقوط هواپیمای اوکراینی توسط موشکهای زمینبههوای سپاه پاسداران آغاز میشود. پس از آن ما با حامد اسماعیلیون، نویسنده و دندانپزشک ساکن تورنتو، که همسر و دختر نهسالهاش را در این پرواز از دست داده و هماکنون بهعنوان سخنگوی انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ پیگیرانه و تماموقت به دنبال دادخواهی است، همراه میشویم تا از آنچه بر او گذشته است و تمام تلاشهایش برای رسیدن به حقیقت و دادخواهی بیشتر بدانیم. اغلب ما، اگر نگوییم همهٔ ما، از روز سیاه هشتم ژانویهٔ ۲۰۲۰ روزانه پیگیر خبرها بودیم و مشاهدهٔ درد و رنج غیرقابلتصورِ اعضای خانوادههای جانباختگان این پرواز، بسیاری از ما را به قعر افسردگی فرو برد. اما تماشای این مستند سنگین و دردناک، که باید اعتراف کرد کار بسیار دشواری است، تصویر واضحتر و عمیقتری ارائه میدهد از رنج عظیمی که حامد اسماعیلیون کشیده و همچنان میکشد؛ همان رنجی که خانوادههای ۱۷۴ مسافر دیگر میکشند، و ما اینجا با پاگذاشتن به خانه و محل کار اسماعیلیون، به گورستان الگین میلز و پشت کامپیوتر او و بیشمار جلسات مجازی و مصاحبههایش در دوران همهگیری کووید و… به روایت او از روزی که قرار بود به فرودگاه برود تا پریسا و ریرایش را به خانه بیاورد، تا دو سال و اندی مبارزهٔ شبانهروزیاش برای دادخواهی گوش میسپاریم.
بابک پیامی میگوید درک او از کلمهٔ «درد» با چشمدرچشمشدن با حامد اسماعیلیون پس از بهخاکسپاری همسر و فرزندش، تغییر کرد. او میگوید به حامد گفت که ممکن است عدالتی که او و دیگر خانوادهها سزاوارشاند وجود نداشته باشد، اما آنها نباید ناامید شوند و باید به مبارزه ادامه دهند. از دید پیامی نطفهٔ این مستند روزها و ماهها پیش از آنکه اسماعیلیون و او بدانند بسته شده بود، چرا که او در تمام آن مدت از هر فرصتی و با هر وسیلهای بهسادگیِ تلفن، گفتوگوهایشان را ضبط و درد و رنج حامد را به تصویر کشیده بود.
پیامی در این مستند یک ساعت و چهل دقیقهای ماهرانه با تمرکز روی نقاط عطف پروندهٔ سرنگونی پرواز پیاس۷۵۲ که نتیجهٔ دو سال و اندی همراهی تنگاتنگ او با حامد اسماعیلیون بوده است، ما را به همراهی در این سفر دشوار فرا میخواند. ما بههمراه اسماعیلیون به ساری میرویم، به در خانهٔ مادر پریسا و صدای ضجههای او را میشنویم… با او به پزشکی قانونی میرویم همچنان که برای ما میگوید چگونه تصمیم به برگرداندن پیکر همسر و دخترش به کانادا برای او تبدیل به هدفی شد برای زندهماندن در آن دو هفته سفر به ایران؛ چیزی که بعد تبدیل شد به هدفی برای دادخواهی. با او به بیمارستان پارس تهران میرویم، جایی که ریرا در آن به دنیا آمده بود ولی حالا او میبایست با تیم کانادایی که وارد ایران شدهاند در آن حوالی ملاقات کند. ما با او به تورنتو برمیگردیم، به محل کارش میرویم، جایی که مملو از دستهگلهای خشکشده همراه با کارتها و یادداشتهای تسلیت است و تصاویری از پریسا و ریرا مقابل در ورودی که گویی قرنهاست کسی آن را باز نکرده است. ما با او به طبقهٔ دوم خانهاش میرویم که بهگفتهٔ خودش از روزی که همسر و دخترش رفتهاند، هیچ تغییری نکرده است؛ او حین مرتبکردن اتاق ریرا میگوید: «من هر روز با یاد این دو نفر زندگی میکنم. اغراق نمیکنم؛ من برای این دو نفر کار میکنم.»
۱۶۰ روز از فاجعه گذشته است؛ روزی که رسماً انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس۷۵۲ کار خود را آغاز میکند. حامد اسماعیلیون میگوید: «من با این ذهنیت به اینجا آمده بودم که میروم و شکایتم را در کانادا ثبت میکنم و دادخواهی را به این ترتیب دنبال میکنم. میدانستم که تنها باید مبارزه کنم ولی فکر میکردم روندی قانونی دارد، دادگاهی و قاضیای… ولی دیدار با پیام [اخوان] و دیگر وکلا برای من ضربهٔ محکمی بود؛ آنها به من گفتند که اگر میخواهی به حقیقت و عدالت برسی، راهش این است که دولت کانادا اقدام کند و این پرونده را به دیوان دادگستری بینالمللی ببرد.»
در جایجای این مستند میبینیم که حامد اسماعیلیون چگونه در جلسات مختلف با مقامات کانادایی، و سازمان ایکائو از استیصالش میگوید و اینکه ایکائو مسئول امنیت پروازهاست، ولی بررسی این پرونده به قاتل سپرده میشود؛ چیزی که به کابوس خانوادهها بدل شده است.
جلسهٔ اسماعیلیون با پلیس سوارهنظام کانادا (آرسیامپی) نیز بسیار ناامیدکننده است؛ درخواست کمک او از پلیس در ارتباط با تلفنهای مشکوکی از ایران که از او در قبال دادن مدارکی مربوط به شب شلیک به هواپیما پول میخواهند، بیپاسخ میماند و اینجاست که او تصمیم میگیرد به اوکراین برود و دادخواهی را با مقامات آنجا پیگیری کند.
اسماعیلیون در جایی از فیلم رو به پیامی میگوید: «عدالتی وجود ندارد. چه عدالتی وجود دارد؟ چه چیزی به من بدهند، من بگویم راضیام؟ ولی ارزش تلاشکردن دارد. یعنی اینکه من بهعنوان یکی از خانوادهها اگر پیگیر این ماجرا نمیشدم، هیچوقت خودم را نمیبخشیدم. اصلاً راه دیگری را نمیتوانستم در نظر بگیرم، جز اینکه آدم فریاد بکشد و دنبال حق ازدسترفته برود… »
به حملهٔ روسیه به اوکراین میرسیم. حامد اسماعیلیون میگوید: «خودِ دادستانی اوکراین ده هزار پروندهٔ جنایت جنگی در دست دارد که باید دربارهاش تحقیقات کند، جنگ هم که معلوم نیست کِی تمام بشود… جنگ دقیقاً وقتی شروع شد که ما داشتیم به جایی میرسیدیم… اینها [دولت کانادا] که کاری نمیکردند، پروندهٔجنایی باز نمیکردند. ۲۲ فوریه تیم دادستانی اوکراین رسید اینجا، ۴۸ ساعت بعد جنگ شروع شد. الان از لحاظ اخلاقی هم نمیتوان فشاری آورد روی کشوری که هزاران کشته داده، که بیاید و پروندهٔ ۱۷۷ نفر را پیگیری کند… » او در ادامه میگوید که با همهٔ اینها ناامید نمیشود و تحت هر شرایطی به مبارزهاش ادامه خواهد داد.
پس از پایان نمایش این فیلم، جلسهٔ پرسش و پاسخی با بابک پیامی برگزار شد.
هنوز تاریخ اکران دیگری برای این فیلم در نظر گرفته نشده است ولی علاقهمندان میتوانند برای تماشای این فیلم، آن را روی سرویس پخش فیلم اپل تیوی بخرند یا اجاره کنند.