گفتوگو با محمود رضایی، پدر پریاس رضایی که از آتشنشانی بخش نورث ونکوور نشان تقدیر گرفت
مسعود سخاییپور، LJI Reporter – ونکوور
عکسها از: فیسبوک ادارهٔ آتشنشانی بخش نورث ونکوور
بامداد ۲۷ سپتامبر، آتشسوزی در یکی از واحدهای مجتمع مسکونی اینترنشنال پلازا در خیابان مارین درایو واقع در بخش نورث ونکوور میتوانست به فاجعهای بدل شود ولی هشیاری و مسئولیتپذیری یک خانوادهٔ ایرانی-کانادایی موجب شد که این آتشسوزی با کمترین خسارت جانی از سوی نیروهای امداد و آتشنشانی مهار شود. در حالیکه اغلب ساکنان این مجتمع مسکونی که جمعیت ایرانیتبار قابلملاحظهای هم دارد، در ساعات ابتدایی بامداد خواب بودند، بروز آتشسوزی در یکی از واحدها ابتدا زنگ هشدار همان واحد را به صدا در آورد و این همان زمانی بود که خانوادهٔ رضایی متوجه این صدا شدند و بلافاصله، هم نیروهای امدادی را خبر کردند و هم همسایگانی را که یا خواب بودند یا پس از شنیدن صدای زنگ هشدار آتش، آن را هشداری اشتباه فرض کرده بودند و به آن بیتوجه مانده بودند. این اقدام خانوادهٔ رضایی بهویژه پریاس رضایی، فرزند ۱۲ سالهٔ خانواده، که توانست جان عدهٔ زیادی از ساکنان را نجات بدهد موجب شد که شهردار بخش نورث ونکوور و رئیس آتشنشانی این منطقه از این خانواده و بهویژه پریاس قدردانی کنند و لوح تقدیری به او اهدا کنند.
خانوادهٔ رضایی حالا پس از این اقدام تحسینبرانگیز با چالش بزرگی مواجه شدهاند. واحد مسکونی آنها بهدلیل عملیات اطفاء حریق قابلاستفاده نیست و همچنین همهٔ اسباب و وسایل زندگیشان هم دیگر برایشان قابلاستفاده نیست. در این شماره گفتوگویی داشتهایم با محمود رضایی، پدر این خانواده، تا برای خوانندگان از آنچه که در بامداد ۲۷ دسامبر بر آنان گذشته و همچنین مشکلاتی که با آن مواجه شدهاند، بگوید که توجه شما را به این گفتوگو جلب میکنیم.
با سلام و سپاس از وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید، لطفاً خودتان و اعضای خانوادهتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید و بفرمایید چند وقت است که به کانادا و بخش نورث ونکوور آمدهاید؟
محمود رضایی هستم، ۴۴ ساله. حدود سه سال و نیم است که وارد کانادا شدهایم. از همان ابتدا بههمراه همسرم، دخترم، پریاس، و پسرم، برسام، در نورث ونکوور و در ساختمان اینترنشنال پلازا مستقر شدیم. دخترم دوازده سال دارد و پسرم هفت سال.
لطفاً کمی دربارهٔ حادثهٔ ۲۷ دسامبر در مجتمع مسکونی اینترنشنال پلازا برایمان بگویید. این آتشسوزی در کدام واحد اتفاق افتاد و آیا در زمان وقوع آن کسی در آن واحد بود؟
این آتشسوزی در طبقهٔ سوم ساختمان پلازا و در واحدی که دقیقاً روبهروی واحد ما بود، اتفاق افتاد. ساکنان این واحد زوج مسن حدوداً ۷۰ یا ۸۰ سالهٔ غیرایرانی بودند که ما با آنها کمابیش سلاموعلیک و ارتباط داشتیم، و بچههایمان هم خیلی دوستشان داشتند و انگار بهنوعی حس میکردند مادربزرگ و پدربزرگشاناند. متأسفانه شب حادثه این دو نفر در واحدشان حضور داشتند ولی تا الان دقیقاً نمیدانیم چه اتفاقی برایشان افتاده است.
آیا کسی در این آتشسوزی آسیب دید؟ دلیل آتشسوزی را میدانید؟
قطعاً این دو نفری که در واحدشان بودند و به آنها اشاره کردم، آسیب دیدند که با آمبولانس به بیمارستان منتقل شدند. البته هر چقدر ما پیگیری کردیم و جویای احوالشان شدیم، متأسفانه جواب درستی به ما ندادند و فقط گفتند حالشان خوب است. من خودم دو بار تلاش کردم وارد واحدشان شوم و بیرونشان بیاورم، اما بهخاطر دود غلیظی که بود، موفق نشدم و با توجه به آنچه که من شاهدش بودم و همچنین با توجه به سن و سالشان تصور میکنم حتماً آسیب دیدهاند چون احتمالاً نتوانستهاند سریع واکنش نشان دهند. بههرحال امیدوارم آسیب خیلی جدیای ندیده باشند.
دلیل آتشسوزی را هم نمیدانیم. هنوز اعلام نکردهاند و در حال بررسیاند.
شما چطور از آتشسوزی باخبر شدید؟ آیا دختر شما، پریاس، اولین کسی بود که متوجه آتشسوزی شد؟
روز قبل از آتشسوزی پسر من مریضاحوال شد. حدود ۴ صبح از تب شدید بیدار میشود و مادرش را صدا میزند. وقتی همسرم می رود که به او برسد و دارویی بهش بدهد، صدای ضعیفی میشنود. او اول فکر میکند که در یخچال باز مانده و چنین صدایی میآید. بعد که مطمئن میشود از یخچال نیست، بیشتر دقت میکند متوجه میشود که صدا انگار از داخل جایی میآید و قطع هم نمیشود. بیشتر کنجکاو میشود و به راهرو میرود. متوجه میشود که همسایهٔ واحد روبهرویی یک لحظه بیرون میآید و میرود داخل و بعد که میبیند از لای درشان دود بیرون میآید، حدس میزند که اتفاقی افتاده است.
پس از اینکه متوجه آتشسوزی شدید، چه کردید؟
همسرم بلافاصله پس از اینکه متوجه دود میشود، به ۹۱۱ زنگ میزند و آنها شروع میکنند به پرسیدن یکسری اطلاعات ازجمله شهر و آدرس و شمارهٔ ساختمان و آنچه در حال وقوع است. در این لحظه دخترم بیدار میشود و میآید گوشی را میگیرد و چون زبانش بهتر است، همهٔ جوابها را با خونسردی کامل به آنها میدهد. بعد از اتمام تلفن، همسرم و پریاس شروع میکنند به سروصداکردن و بیدارکردن همسایهها.
البته همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، من دو بار تلاش کردم بروم داخل واحد دچار حریق ولی شدت دود بهحدی بود که احساس خفگی کردم و نتوانستم. آلارم اصلی ساختمان هم چند دقیقهای بعد از آلارم داخلی واحد و بعد از اینکه ما به آتشنشانی زنگ زدیم، شروع به کار کرد. البته متأسفانه خیلی از افراد ازجمله خود ما معمولاً به اینگونه آلارمها توجه نمیکنند و آن را جدی نمیگیرند. بهطور مثال همسایهٔ بغلدستی ما آقایی است که من تلاش کردم با کوبیدن محکم روی در بیدارش کنم، بعداً ضمن تشکر به من گفت که آلارم را شنیده بود ولی خسته بود و جدی نگرفته بود، ولی بعد که صدای کوبیدن بر در را شنیده بود، حدس زده بود که باید خبری شده باشد.
آیا نگران نبودید که در زمانی که در حال خبردادن به همسایگانتان بودید، گرفتار شعلههای آتش بشوید؟
واقعیتش نه، نمیدانم چطور در آن زمان چنین حسی به همهٔ ما دست داده بود و این شجاعت را پیدا کرده بودیم که باید همسایههایمان را نجات دهیم. خصوصاً دخترم، چون بچهها در چنین شرایطی با شنیدن صدای آلارم و دیدن دود و آتش، معمولاً گریه میکنند و میخواهند که با خانواده از آنجا فرار کنند. ولی همهٔ ما به این فکر میکردیم که باید همسایههایمان را خبر کنیم و نجات دهیم، چون در این سه چهار سال گذشته که ما اینجا بودهایم، همانطور که اشاره کردم میدانستیم که اغلب افراد به صدای آلارم توجهی نشان نمیدهند، ولی وقتی دود و آتش را دیدیم، فهمیدیم که آنها هم مثل ما که پیش از این به صدای آلارم توجهی نشان نمیدادیم، فکر میکنند که جدی نیست و بیرون نمیآیند.
آیا واحد مسکونی خود شما هم در جریان آتشسوزی و اطفاء حریق آسیب دیده است؟ آیا قابلسکونت است؟ در حال حاضر در کجا ساکناید؟
واحد ما بهلحاظ سوختگی خیر، آسیبی ندیده است، چون خوشبختانه مأموران آتشنشانی خیلی بهموقع رسیدند. البته این را هم اضافه کنم که وقتی آنها رسیدند، ما در لابی بودیم و چون زمان تماس با ۹۱۱ طبقهٔ موردنظر ذکر نشده بود، آنها نمیدانستند کجا بروند که همسرم از طریق مسیر پلههای اضطراری راه را به آنها نشان داد و این هم موجب تسریع بیشتر کارشان شد. بهلحاظ آسیبدیدگی واحد ما هم، چون برای پایینآوردن دمای ساختمان تمام شیرهای آتشنشانی طبقهٔ سوم را باز کردند، کل واحدهای این طبقه را حدود ۳۰ تا ۴۰ سانتیمتر آب گرفت. و بههمین دلیل واحد ما الان قابلسکونت نیست، چون همهٔ وسایلمان زیر آب مانده و بهدلیل موادی که برای اطفاء حریق استفاده میشود، به ما گفته شده است که تمام این وسایل سمی شدهاند و دیگر قابلاستفاده نیستند. علاوه بر آن دیوارها هم باید چک شوند چون احتمالاً دچار کپکزدگی میشوند و در واقع باید همهچیز بازسازی شود. ما هم الان در حال حاضر در متل هستیم؛ متلی که شهرداری در همین نزدیکی برایمان گرفته است. تا الان که با شما صحبت میکنم، به ما گفتهاند که تنها تا ۱۶ ژانویه این اسکان را تقبل میکنند و بعد از آن تاریخ باید به فکر جا باشیم. متأسفانه چون بیمه نداشتیم، از آن طریق هم نمیتوانیم اقدامی بکنیم. با خود ساختمانمان هم پیگیری کردیم که چقدر ممکن است طول بکشد تا این تعمیرات انجام شود، گفتهاند حدود شش ماه تا یکسال.
ادارهٔ آتشنشانی بخش نورث ونکوور با حضور مایک لیتل، شهردار بخش نورث ونکوور، از پریاس و خانوادهٔ شما برای نجات جان همسایگانتان تقدیر کرد، لطفاً کمی دربارهٔ مراسم تقدیر و اهدای لوح تقدیرنامه به پریاس و واکنش شهردار بخش نورث ونکوور و رئیس آتشنشانی این منطقه برایمان بگویید.
یکی از همسایههای ما دختری کانادایی است که تنها در واحد مجاور واحد آتشگرفته زندگی میکرد، و پریاس او را میشناخت و مشخصاً رفت که بیدارش کند. مادر این دختر با ادارهٔ آتشنشانی تماس گرفت و به آنها گفت که دختر یکی از همسایهها دختر من را بیدار کرده و جانش را نجات داده است و شما باید از این دختر تقدیر کنید. روز بعد با ما تماس گرفتند و سؤالاتی از من و همسرم و پریاس پرسیدند و بعد از ما دعوت کردند که برای مصاحبهٔ کوچکی به ادارهٔ آتشنشانی برویم. در مراسم هم شهردار آمد و صحبت کرد و از کاری که ما کرده بودیم تشکر کرد و بعد هم نشان و تقدیرنامه به پریاس دادند.
نکتهای که در این مراسم بود که در خبرها و فیلمهای منتشره نیامده بود، این بود که تعداد زیادی کادو برای پریاس و برسام آورده بودند که تصور میکنم از طرف مردم بود و تعدادی هم از طرف مدرسهٔ نورگیت (Norgate) بود و این برای ما خیلی جالب و جذاب بود. در واقع بهنوعی کادوهای کریسمس بچهها که زیر آب رفته و خراب شده بودند، به این ترتیب بهشان برگردانده شد که کار قشنگی بود و در روحیهٔ بچهها خیلی تأثیر داشت.
اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید لطفاً بفرمایید.
مایلم اینجا از هموطنانم تشکر کنم که خیلی از آنها محبت داشتند تماس گرفتند و پرسیدند که اگر نیازی به چیزی داریم کمک کنند. خیلی از همسایههای همان ساختمان پلازا که ما اصلاً نمیشناختیمشان و همان زمان حادثه در لابی با آنها آشنا شدیم، تماس گرفتند، و چون برسام هنوز تب دارد و ما اینجا در متل امکان پختوپز نداریم، زحمت کشیدند و برایمان سوپ آوردند که این کارشان خیلی برایمان ارزشمند بود. تعدادی از دوستان بعد از اینکه مصاحبهٔ ما را دیدند، شماره تلفن ما را پیدا کردند و تماس گرفتند و پیشنهاد کمک مالی دادند که البته من خیلی تشکر میکنم، ما نیاز به کمک مالی نداریم، بیشتر نیاز به کمک معنوی داریم. در واقع اینکه بتوانیم زودتر جای مناسبی پیدا کنیم تا بچهها بتوانند سروسامان پیدا کنند. بچههای من چون شب حادثه مستقیم درگیر ماجرا شدند، یک مقدار بهلحاظ روحی دچار مشکل شدهاند. پسرم شبها واقعاً بد میخوابد، ترسی به او وارد شده است که لازم میدانم آن را هر چه زودتر آن را با رفتن نزد مشاور حل کنیم.
مورد دیگری را که مایلم به آن اشاره کنم، این است که دوستان خصوصاً تازهواردان که ممکن است اطلاعاتی در اینباره نداشته باشند، وقتی میخواهند جایی را اجاره کنند حتماً آن را بیمه کنند، مبلغ بالایی هم نمیشود شاید حدود ۲۰ تا ۳۰ دلار در ماه. متأسفانه ما در اینباره آگاهی نداشتیم. ولی پیشنهاد میکنم دوستان حتماً این کار را بکنند چرا که اگر زمانی اتفاقی بیفتد، بیمه هم هزینهٔ وسایلشان را میپردازد و هم اسکانشان را تا مدت معقولتری تقبل میکند.