همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
سرآغاز
از این پس هر چه مىخواهیم بگوییم دربارهٔ بهسازى زبان فارسى است؛ زبانى که پنجاه و دو سه درصدش را لغات عربى تشکیل مىدهد. ما دیگر نمىگوییم فارسى با عربى مخلوط شده است، زیرا این کلمات و ترکیبات در بیشترین اندازه رنگوبوى پارسى را به خود گرفتهاند، تلفظ و معنایشان در باهمآیى واژگانى تغییر کرده، و بهگونهاى متفاوت بهکار گرفته شدهاند. قرنها پیش از این، گذشتگان ما فارسى را بهنفع عربى کنار زدند و به وامگیرى روى آوردند. این وامگیرى امروزه از انگلیسى و از فرانسه صورت میگیرد، و مهمترین دلیل آن اهمیتندادن به فارسى است. چه باید کرد؟ جاى شگفتى نیست که ویرایش یا ویراستارى متون قانونمند نشده و نمىشود! چرا باید زبان ما که رمز هویّت ملى ماست، با ادبیاتى چنین پربار، دچار آشفتگى شود؟ چرا زدودن خطاهاى چندگانه در برخى نوشتهها اینقدر بىاهمیت محسوب مىشود؟ و چرا در متون انگلیسىِ اینهمه روزنامه، مجله و کتاب خطایى نمىبینیم و حتى اشتباهات تحریرى نیز نادرند؟ دلیلش این است که نوشتهها پیش از چاپشدن از نظر ویرایشگر مىگذرد. حجم بالاى مطالب، شتاب کار، مشکلات نشانهگذارى در نگارش، نقص خط فارسى و جز اینها، هیچکدام نمىتواند علت اصلى شمرده شود، بلکه کوتاهى، سهلانگارى، و ارجننهادن به زبان فارسى از سوى نویسندگان یا مترجمان دلیل اصلى این مهم است. البته افرادى هم هستند که خوب مىنویسند و نوشتههایشان از سلامت کافى برخوردار است؛ لیکن افرادى هم هستند که بنا بر عادت خود و بر پایهٔ معلومات خود مىنویسند و ترکیبات ناخوشایندى را وارد کلام مىسازند یا اصلاً نمىدانند که خطایى دارند. اما اگر اینان نوشتهٔ ویرایششدهشان را قبل از چاپ بخوانند، دیگر چنین خطاهایى را تکرار نخواهند کرد. و اما ویرایشگرى کارى بسیار فنّى و دقیق است، و به دانش و مطالعاتى همهجانبه نیاز دارد.
حال بیاییم ابتدا نظرى کوتاه به فارسى امروزى بیندازیم: لغات، ترکیبات، عبارات و اصطلاحات فراوانى از زبانهاى بیگانه (ازجمله عربى) به چند دلیل به فارسى راه یافتهاند. یکى سابقهٔ تاریخى با پیکرهٔ جغرافیایى ایران است. پس از فروریختن سلسلهٔ ساسانى، نفوذ زبان عربى سبب ازمیانرفتن خط پهلوى و جایگزینى آن با خط عربى، که خود اصلاحشدهٔ خط کوفى بود، شد. پس از آن سیل واژههاى عربى درون فارسى جاى گرفت. سالها بعد، پس از برچیدهشدن حکومت سلسلهٔ عباسى، ایران تا چندین قرن دستخوش حملات و لشکرکشىهاى متعددِ امیرنشینان ترک، مغول، تیمورى و جز اینها شد، که در نتیجه موجب ورود تعدادى از لغات آنان به فارسى شد. کلماتى چون تلاش، قراول، یورش، قرمز، جلو، یواش، و کنگاش از این دستاند. سپس در طول زمامدارى سلسلهٔ قاجار، حدود دو هزار واژهٔ فرانسه به فارسى راه یافت، که امروزه اکثرشان هنوز در کنار انگلیسى بهکار گرفته مىشوند. فرایند کار چنین است: کلمات و عبارات، ابتدا در گفتار عامیانهٔ مردم تکرار و برخى از آنها کمکم وارد نوشتار مىشوند. در روزگار معاصر، فرهنگستان زبان و ادب فارسى به معادلسازى و جایگزینى لغات و عبارات پرداخته است و مىپردازد؛ لیکن ایرانیان که از قدیم به وامگیرى لغات عادت کردهاند، چندان توجهى به معادلها مبذول نمىدارند.
حال میخواهیم کارمان را با مطالعهٔ علمى زبان، با دانش زبانشناختى، به پیش ببریم، از شاخههاى آن یعنى آواشناسى، واجشناسى، واژهشناسى و معناشناسى سخن بگوییم و به موارد زیر بپردازیم:
درست و غلط، انواع خطاها، تغییر زبان، سبکها و کاربردها، هممعنایى و چندمعنایى، دستور توصیفى و دستور تجویزى، گفتار و نوشتار، و بسیارى موضوعات دیگر… گذشته از اینها، صلاح میدانیم براى یکنواختنشدن گفتارمان و ایجاد تنوع، هر بار یک یا دو نکتهٔ زبانى را مطرح کرده، بیان بهتر آنها را یادآور شویم. ما مثالهایمان را از گفتار و نوشتار مردم در روزنامهها، مجلات، یا متون ترجمهشده مىگیریم و از بهکاربردن کلمهٔ «غلط» مىپرهیزیم.
١- بهعنوان مثال، واژهٔ «توسط» را در کاربرد قدیم و جدیدش نشان مىدهیم. در معناى اصیلش که هنوز هم بهتر است، مىنویسیم: این آزمایش توسط یک کارخانهٔ بلژیکى صورت گرفته است. لیکن در معنى جدیدش از راه ترجمهٔ جملات داراى فعل مجهولِ انگلیسى در برابر by است که جایگزینِ «بهوسیلهٔ» شده است. فعل مجهول در فارسى با اسم مفعول و فعل کمکى «شدن» ساخته مىشود. همین «ساخته میشود» نمونهٔ یک فعل مجهول است. مثال: این مطلب توسط سارا احمدى نوشته شده است. سه نفر در حال فرار توسط شاهدى از منطقه دیده شدهاند. البته در فارسى پیشین، اینگونه جملهها متداول نبوده است و بهجاى آن از فعل معلوم استفاده مىکردند؛ مثلاً بهجاى جملهٔ بالا مىگفتند، سارا احمدى این مطلب را نوشته است. حتى در ترجمه از عربى در برابر ضُرِب زَیدٌ، کسى نمىگفت، زید زده شد، چرا که در عربى نایب فاعل جاى فاعل را مىگیرد و واژهاى معادل فاعل اصلى که پس از فعل مجهول میآید، وجود ندارد. در انگلیسى فاعل اصلى بعد از فعل مجهول و بعد از کلمه by آورده مى شود و agent نام دارد. در هر حال، ما کلمهٔ «توسط» را در کاربرد امروزى در شمار تغییرات زبانى بهحساب مىآوریم. لیکن کارى که درست نیست، گسترشدادن کلمهٔ «توسط» بهگونهاى دیگر است، که هیچ خوب نیست. ملاحظه کنید: این طرحى است که توسط بنده آغاز شده است. لولهکشى ساختمان توسط سیروس انجام مىشود. پیشنویس قرارداد توسط رئیس امضا شد.
گاه در فارسى بهجاى فعل مجهول، از صیغهٔ سومشخص جمع استفاده مىشود. مثال: از ایشان خواستهاند جدىتر کار کنند. امروز حقوق مىدهند، یعنى داده مىشود. در این مدرسه به افراد مبتدى درس مىدهند، یعنى درس داده مىشود…
٢- کلمهٔ ایشان است که نویسندگان بهجاى او بهکار مىبرند و مىگویند براى احترام است.
٣- کلمات فارسىِ جمعبسته با آت مؤنث عربى است. مانند: گزارشات، فرمایشات، آزمایشات، پیشنهادات و سبزیجات (حرف «ج» جهت سهولت تلفظ اضافه شده است.)
همه میدانیم که لغات و ترکیبات عربى از دیرباز درون زبان فارسى جاى گرفتهاند. گذشتگان ما نهتنها از اسمها، صفتها و قیدهاى عربى استفاده کردهاند، بلکه حروف اضافه و ربط آن را نیز بهکار بردهاند. لیکن دیگر شایسته نیست از قاعدههاى دستورى عربى بهره بگیریم. یک قاعده، آوردن صفات مؤنث بعد از صیغهٔ جمع است، مثل: تعاریف مقبولة، قواة مسلّحه، اعتبارات لازمة، مطالب مکتوبة. لیکن چون ما در فارسى صفت مؤنث نداریم، بهتر است بگوییم و بنویسیم: تعریفهاى مقبول، قواى مسلح، اعتبارهاى لازم، مطالب مکتوب. اما دو صفت هست که از دورانى قدیمتر در فارسى جا گرفتهاند. آن دو «اولیه» و «مربوطه» مىباشند که زیاد بهکار گرفته شدهاند و مىشوند: کمکهاى اولیه، مربیان مربوطه، منازل اولیه، افراد مربوطه، پرداخت اولیه، نامهٔ مربوطه، انسانهاى اولیه… چه خوب است که در فارسى، چه بعد از جمع، چه بعد از مفرد، مؤنث نیاوریم، فارسى که صفت مؤنث ندارد. بگوییم: کمکهاى اول، یا اولین کمکها، مربیان مربوط، منازل اول، افراد مربوط، اولین پرداخت، نامهٔ مربوط، انسانهای نخستین و همچنین بهجاى اجناس وارده بگوییم، اجناس واردشده…
حال چند واژهٔ فارسى را جایگزین زبانهاى بیگانه میکنیم:
– بهجاى ارائه کرد، بگوییم، رو کرد، بهدست داد.
– بهجاى ارتجاع، بگوییم، واپسگرایى.
– بهجاى به ما ارفاق کنید، بگوییم، بر ما آسان بگیرید.
– بهجاى ارکستر بگوییم، همنوازى، بهجاى ارکستر مجلسى بگوییم، همنوازان مجلسى.
– بهجاى استراتژى بنویسیم، راهبرد و براى استراتژیک بنویسیم، راهبردى.
– بهجاى استراقِسمع، بگوییم شُنود.
– بهجاى استهلاک بنویسیم، فرسایش.
– بهجاى استیضاح وزیر، بگوییم، بازخواست از وزیر.
– بهجاى استیلا یافتند، بگوییم، چیرگى یافتند، یا بر آنان چیره شدند. – بهجاى اسطوره بگوییم، افسانهٔ خدایان. تذکر: اسطوره و جمع آن أساطیر در اصل بهمعناى افسانهٔ خدایان قدیم یونانىها و رومىها میباشد. لیکن مردم آن را با کلمهٔ قرآنى «اُسوه» بهمعناى مقتدا یا نمونهٔ قابلتقلید، اشتباه مىکنند، و مىگویند و مینویسند: فلان کس دیگر اسطورهٔ فوتبال شده است. استاد رحیم زمانى اسطورهٔ تقوا و نجابت است. او اسطورهٔ پاکى و صداقت است. مبادا ما نیز این واژه را بهمعناى مقتدا، اسوه، یا نمونهٔ کامل و قابلتقلید بپذیریم!
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.