نماد سایت رسانهٔ همیاری

حملهٔ روسیه به اوکراین از دریچهٔ دوربین عکاس خبری ایرانی-کانادایی

گفت‌وگو با کاسپین ماکان، عکاس خبری و فیلم‌ساز، به‌مناسبت سفر اخیر وی به اوکراین برای تهیهٔ گزارش از این کشور پس از حملهٔ نیروهای روسیه

گفت‌وگو با کاسپین ماکان، عکاس خبری و فیلم‌ساز، به‌مناسبت سفر اخیر وی به اوکراین برای تهیهٔ گزارش از این کشور پس از حملهٔ نیروهای روسیه

رسانهٔ همیاری – ونکوور

باخبر شدیم کاسپین ماکان، عکاس خبری و فیلم‌ساز ساکن ونکوور، برای تهیهٔ عکس‌ها و گزارش‌هایی از حملهٔ روسیه به اوکراین رهسپار این کشور شده‌ است. پس از بازگشت ایشان از اوکراین گفت‌وگوی کوتاهی با وی داشتیم تا دربارهٔ مشاهداتش و شرایط آنجا برایمان بگوید که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

سلام آقای ماکان، با سپاس از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید، سپاسگزار می‌شویم کمی دربارهٔ سفر اخیرتان به اوکراین در زمان حملهٔ نیروهای روسیه برایمان بگویید. چه شد که به این سفر رفتید؟

درود بر شما، همکاران و خوانندگان گرامی، نخست به‌عنوان یک روزنامه‌نگار فراملیتی، وظیفه داشتم تا به‌سهم خود، پیامدها و فجایع جنگ را منعکس کنم. از طرفی به‌عنوان یک ایرانی، رژیم حاکم بر روسیه را دشمن مشترک مردم ایران و اوکراین می‌دانم. در دهه‌های گذشته تا کنون زمامداران روس همواره چشم طمع بر میهن ما را داشته‌اند، آن‌ها ضمن پشتیبانی از اشغالگران ایران، سال‌هاست که منابع ملی و تمامیت ارضی، به‌ویژه در مرزهای دریایی، شمال کشور را به تاراج می‌برند، بنابراین اگر قلم و دوربینم، مرا به جنگ نمی‌کشاند، بدون تردید، باز هم در کنار مردم اوکراین، در پیکار با روس‌ها می‌ایستادم. 

در همان اوایل حملهٔ روسیه به اوکراین اغلب شرکت‌های هوایی پروازهای خود را به این کشور قطع کردند. چطور خودتان را به اوکراین رساندید و چطور از آنجا خارج شدید؟

بله، این سفر خیلی پرمشغله‌ای بود. نه تنها هیچ پروازی به اوکراین انجام نمی‌شد، حتی برنامهٔ تردد کشتی‌ها هم در دریای سیاه، بین سواحل جنوبی اوکراین و سایر کشورها ازجمله رومانی، بلغارستان و ترکیه قطع شده بود، به این ترتیب ورود و خروج از اوکراین بسیار پردردسر بوده و می‌بایستی مسیری طولانی را از طریق کشورهای دیگر، آن هم با محدودیت‌های همه‌گیری، پیمود! من برای این هدف، چند مرتبه تلاش کردم، ولی نتیجه‌ای نگرفتم، سرانجام از کانادا به اروپا رفتم و با دشواری‌های بسیار، از مرز زمینی لهستان وارد شهر لویو در غرب اوکراین شدم، از آنجا هم با سختی‌های فراوان، با قطار، خودم را به کی‌یف در شمال رساندم، برخلاف لویو، پایتخت خالی شده بود، به‌جز افراد نظامی که کنترل شهر را بر عهده داشتند، تقریباً هیچ‌کس نبود، فروشگاه‌ها، هتل‌ها، رستوران‌ها، تاکسی‌ها و غیره همه تعطیل بودند… از یک‌سو، سرمای طاقت‌فرسا، گرسنگی، بی‌خوابی و خستگی، داشت مرا از پای درمی‌آورد و از سوی دیگر، دشواری ورود به مناطق جنگی، به‌دلیل مسائل امنیتی، همچنین نبودِ وسایل حمل‌و‌نقل، مشکلات را بیشتر می‌کرد، البته همهٔ این موارد، طبیعی و قابل‌پیش‌بینی بود.

به‌هر حال، پس از مدتی با آمبولانس به منطقهٔ جنگی ارپین تا حدود سه کیلومتری بوچا رفتم که البته بوچا بیشتر در تصرف نیروهای ارتش روسیه قرار داشت.

اما برای خروج از اوکراین، به شهر اودسا در جنوب و سپس به مرز کشور مولداوی رفتم و با کمک UNHCR و سازمان صلیب سرخ، از طریق جاده به رومانی رسیدم، از آنجا هم پس از ساعت‌ها انتظار در فرودگاه‌ها و پرواز به یونان، ترکیه، شهرهای مونیخ، فرانکفورت آلمان و نهایتاً به کانادا بازگشتم. 

وضعیت روحی و زندگی مردم در شهرهایی که بودید، چطور بود؟ 

پرسش بجا و بسیار خوبی است! به‌محض ورودم به اوکراین، اولین نکته‌ای که توجهم را به خود جلب کرد، شکیبایی و کرامت مردم آواره و جنگ‌زده بود، آن‌ها با وجود سرمای شدید، گرسنگی، بی‌خانمان‌شدن، دوری یا ازدست‌دادن عزیزان، همچنان بسیار آرام بودند، در صف‌های طولانی برای هر چیز، از قبیل خوراک، اسکان، جابه‌جایی و غیره، نه‌تنها صبور و خوش‌رفتار بودند، بلکه از هم مراقبت می‌کردند. رفتار آنان بی‌درنگ شما را یاد مردم ژاپن، در سونامی سال ۲۰۱۱ می‌اندازد. 

نکتهٔ دوم اینکه اکثر مادران و کودکانشان، افراد پیر و ناتوان از مناطق جنگی خارج می‌شدند، مردان خودخواسته به ارتش می‌پیوستند، که البته در میانشان، دختران شجاع جنگجو یا امدادگر، بسیار بودند. 

ظاهراً اوکراین جمعیت ایرانی قابل‌توجهی دارد، چه مهاجر و چه دانشجو. آیا برخوردی با هم‌وطنانمان هم در این کشور داشتید؟  

همان‌طور که می‌فرمایید با وجود جمعیت زیاد ایرانیان، اما هیچ فردی را در آنجا ندیدم، یا شاید من برخوردی نداشتم. گویا بسیاری از آنان، در روزها نخست تهاجم روسیه، اوکراین را ترک کرده بودند یا دستِ‌کم به شهرهای امن رفته بودند، به‌هر حال، خوش‌اقبالی بود، اگر با یکی از مهاجران ایرانی، دستِ‌کم در میان نیروهای کمکی داوطلب، روبرو می‌شدم، در حالی‌که داوطلبان بسیاری در بین سربازان و نیروهای لجستیک، از استرالیا، کشورهای اروپایی و آمریکا به نیروهای اوکراینی پیوسته بودند.

آیا با نیروهای مهاجم هم برخوردی داشتید؟ آیا در هنگام عکس‌برداری با خطری جدی هم مواجه شدید؟ 

خُب، مسلماً جنگ و خون‌ریزی، وحشت‌انگیز است و حضور در آن، یعنی مرگ یا روبروشدن با مرگ! پیش از سفرم، به دو نفر از آن‌هایی که خیلی به من نزدیک بودند، گفتم شاید دیگر برنگردم، و وقتی وارد منطقهٔ جنگی ارپین شدم، یکی از نقاطی که کشتار و فجایع بسیار در آنجا به‌بار می‌آمد، بی‌درنگ وصیت‌نامه‌ام را تکمیل کردم، سپس در حالی که نیروهای روسیه، بی‌وقفه به آن منطقه با خمپاره، آرپی‌جی و غیره حمله می‌کردند، برای ثبت جنایات آن‌ها، تا چند خیابان فاصله به بوچا نزدیک شدم، همان موقع و همان‌جایی که شوربختانه برنت رنو خبرنگار آمریکایی کشته شد! 

آوارگان، پل رودخانهٔ ارپین، نفر اول کاسپین ماکان، عکس از فتوژورنالیست فرانسوی، ژان پییِر آمیگ

شما در زمان جنگ ایران و عراق هم در ایران بودید. آیا در آن زمان در مناطق جنگی هم حضور داشتید و اگر پاسختان مثبت است، شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو جنگ را در چه می‌بینید؟

هنگام هژمونی عراق به ایران، من کودک بودم و وقتی جنگ به پایان رسید، ۱۷ سال داشتم، اما در ۱۵ سالگی برای دیدار با یکی از نزدیکانم که در ارتش خدمت می‌کرد، به مناطق جنگی غرب رفتم و در بمباران شیمیایی شهر بانه، دچار عارضهٔ پوستی شدم. همچنین خاطرات بسیار تلخ و دردناکی را از صدها حملهٔ هوایی و موشکی مکرر به تهران را به‌خاطر دارم، به‌گونه‌ای که امید به زندگی را از دست داده بودم… و هرگز هجوم نیروهای عراقی به مردم بی‌دفاع جنوب، تعرض و کشتار زنان و کودکان خرمشهر یا فاجعهٔ حلبچه را از یاد نخواهم برد…  

معمولاً در هر جنگی، یک‌طرف، متجاوز و آغازگر جنگ است و طرف دیگر هم مقابله می‌کند، اما اوکراین به روسیه حمله نمی‌کند و تنها با بردباری از خاک و مردم میهن، درون مرز‌های خویش، دفاع می‌کند.

در مورد هر جنگی، آنچه به‌روشنی می‌توان گفت، این است که اساساً هرگز دلیل قابل‌پذیرشی برای هیچ‌گونه تهاجم، ویرانی و ازبین‌بردن آدم‌ها، وجود ندارد. شباهت جنگ‌ها، به خاک‌وخون‌کشیدن مردم است، و تفاوت آن‌ها، در چگونگی و به‌کارگیری آلات جنایات. 

عکس‌های شما چه چیزهایی را به تصویر کشیده است؟

خانه‌های در آتش سوخته… ماشین‌های گلوله‌باران‌شده… کوکتل مولوتف‌های آماده… باغچه‌ای که خانواده‌ای را در خود جای داده… خیابان‌های خالی… گل‌های پژمردهٔ گل‌فروشی… کالسکه‌های شکستهٔ نوزادان… زمین‌های بازی ویران‌شدهٔ کودکان… نگاه پرسش‌آمیز خردسالان… چشم‌های اشک‌آلود بازماندگان… ایستگاه قطار و چمدان‌های آوارگان… چهره‌های غمگین و به‌غایت نگران… و همهٔ این‌ها؛ فرومایگی و دستان خون‌آلود رهبران کرملین، سکوت مرگبار قدرتمندان جهان و کردار پست نیروهای روسی را نشان می‌دهد.

مردم چطور می‌توانند این عکس‌ها را ببینند؟ آیا در فکر برگزاری نمایشگاهی از عکس‌هایتان هستید و اگر پاسختان مثبت است، چه زمانی و در کجا این کار را خواهید کرد؟ 

بله، قصد برپایی چند نمایشگاه را دارم. دوستانم پیگیرِ یافتن اسپانسر و تأمین بودجه هستند. امیدوارم به‌زودی زمان و مکان برگزاری آن‌ها از طریق رسانهٔ همیاری، اعلام شود. همچنین تعدادی از عکس‌ها به‌مرور از طریق حساب اینستاگرام من در آدرس www.instagram.com/caspian_makan منتشر می‌شود.

به‌جز عکس‌هایی که در این سفر گرفتید، ره‌آورد دیگری داشته‌اید؟

در اوکراین تصاویری را هم ضبط کردم که قرار است با همکاری دوستان هنرمند و آهنگ‌ساز، فیلم کوتاهی را برای پخش آماده کنیم.

چه چیزی را برای همیشه از جنگ اوکراین به‌ خاطر خواهید سپرد؟

نکتهٔ تأمل‌برانگیز این است که با گذشت میلیاردها سال از عمر جهان، حتی انسان امروزی یاد نگرفته تا دنیایی بر پایهٔ صلح و امنیت بسازد… پس از حدود هشت دهه از پایان تجربهٔ تأسف‌بار جنگ‌های جهانی، همچنان درسی از تاریخ نیاموخته‌ایم…  

فجایع انسانی که در نقاط مختلف جهان، از جمله اوکراین، یمن، سوریه، افغانستان و غیره، در جریان است، اساساً ماهیت سازمان ملل را به‌شدت مورد نقد قرار می‌دهد. این سازمان، نهادی نوپا نیست، هشتادساله است! اگر یک شخص بود، احتمالاً تا الان مرده بود. سال‌هاست که خودکامگان در چین، اعضای بدن زندانیان سیاسی را جدا می‌کنند، اما این سازمان خاموشی اختیار کرده است. هنوز زمان زیادی از نقش بی‌اثر این نهاد در نسل‌کشی رواندا نمی‌گذرد. پس از ۲۰ سال به نزاع خونین دارفور پایان نداده است… هیچ واکنش قابل‌توجهی در برابر قتل عام ایرانیان از سال ۱۳۵۷ تا کنون نشان نداده است و موارد بی‌شمار دیگر… در نتیجه، بایستی گفت سازمان ملل، که مهم‌ترین وظیفه و هدفش، جلوگیری از جنگ و ایجاد صلح و نظم جهانی پایدار بوده، تا کنون اجرایی نکرده است.

نظر به پدیدهٔ صفر و یک در دنیای مدرن، که به آگاهی‌رسانی شتاب ویژه‌ای می‌بخشد و وجود امکانات گستردهٔ رسانه‌های اجتماعی، اکنون وقت آن رسیده تا ملل جهان، با همگرایی و هدایت نخبگان و اندیشمندان جوامع، ضمن گسترش خردگرایی، دولت‌ها و گردانندگان را برای همیشه وادار به پایان هرگونه جنگ و خشونت کنند.

اگر صحبت دیگری برای خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید. 

با نگاهی گذرا به جهت‌گیری‌ها و اقدامات جنگی روسیه، به‌ویژه هژمونی دوباره به اوکراین، حضور نظامی در سوریه و کشور آفریقایی مالی، همچنین نفوذ در کشورهای کمونیستی آمریکای جنوبی، چنین به‌نظر می‌رسد؛ اهداف شوم و ناسازگاری، در سرِ گردانندگان کرملین، در تب‌وتاب است.  

از سوی دیگر، با توجه به نکاتی ازجمله توان نظامی روسیه، هم‌پیالگی‌اش با چین، دراختیارداشتن سلاح‌های کشتار جمعی و بی‌پروایی سران آن در انجام هرگونه فجایع انسانی، می‌توان گفت؛ هم‌اکنون این کشور خطری است جدی برای همهٔ ملل جهان.

بنابراین، امید است تا مردم سراسر دنیا، حتی خود روس‌ها، با هم‌گرایی و شرکت در برنامه‌های اعتراضی علیه این رژیم و نیز پشتیبانی از محکومیت پوتین و حامیان وی در دادگاهی بین‌المللی مانند نورنبرگ، فشارها را به دولت‌های خود افزایش دهند تا شاید بتوان به این ترتیب از گسترش و پدیدآمدن جنگ‌ها، جلوگیری کرد. 

سخن پایانی اینکه هرگز نباید فراموش کنیم؛ تهاجم روسیه به اوکراین، در حقیقت تهاجم به سایر کشورهاست! پس سربازان و مردم در اوکراین، تنها برای میهنشان از بین نمی‌روند، بلکه آن‌ها به‌خاطر یکایک ما، همچو سپر، در برابر مهاجمان ایستادگی می‌کنند.

ورودی شهر ارپین
وداع مردان از عزیزانشان برای پیوستن به ارتش، شهر لويو
محل بازی کودکان، شهر ارپین
کودک، شهر لویو
کودک، شهر لويو
کالسکه، پل ارپین
شهر لويو در غرب اوکراین
حمله به مناطق مسکونی در شهر ارپین
حمله به مناطق مسکونی در شهر ارپین
حمله به کلیسای اوپنس، شهر ارپین
تکه‌های دوچرخه، شهر ارپین
تقسيم خوراکی بین آوارگان، شهر لويو
پناه‌جویان اوکراینی در شرق لهستان
پناه‌جویان اوکراینی در شرق لهستان
پل رودخانهٔ ارپين، شمال کی‌یف
بمباران پل ارپین و کشته‌شدن بسیاری از مردم
بازماندگان، شهر لويو
آوارگان، شهر لويو
آوارگان جنگ در نزدیکی ایستگاه قطار لويو
خروج از نسخه موبایل