نماد سایت رسانهٔ همیاری

خواندن و نقد و بررسی داستان «اَکلِ میّت» نوشتهٔ ناصر زراعتی 

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، ناصر زراعتی، نویسنده و فیلمساز ساکن سوئد

گزارشی از «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» با حضور میهمان ویژه، ناصر زراعتی، نویسنده و فیلمساز ساکن سوئد

نغمه فراهانی – ونکوور

سه‌شنبه ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، کارگاه داستان‌نویسی ونکوور تحتِ‌نظر استاد محمد محمدعلی، میزبانِ ناصر زراعتی، نویسنده و فیلمساز ساکن سوئد، بود. این جلسه از طریق زوم برگزار شد و ۳۶ نفر در آن شرکت داشتند. هماهنگی‌های لازم برای برگزاری جلسه را کامران قوامی و گردانندگی آن را فریبا فرجام از اعضای «کارگاه داستان‌نویسی ونکوور» بر عهده داشتند.

استاد محمدعلی این جلسه ویژه را با این مقدمه آغاز کرد:

«۱- هر چند رسم معمول کارگاه داستان‌نویسی ونکوور نیست که قبل از خوشامدگویی به مهمان ویژه ذکر مصیبت کند، اما می‌دانیم ناصر زراعتی، آن دوست قدیمی دردآشنایی است واقف به روزهای دشواری که سپری می‌کنیم؛ هم دومین سالگرد سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی است با ۱۷۶ مسافر جانباختهٔ اغلب ایرانی و هم سومین روز خاکسپاری بکتاش آبتین، شاعر و مستندساز عضو کانون نویسندگان ایران، است. کانونی که به‌دلیل سنت مقابلهٔ رودررو با سانسور و پذیرش خطرات احتمالی آن فقط چه بسا نیمی از نویسندگان و شاعران و مترجمان سراسر کشور عضو آن شده‌اند. تعجب‌آور است و گویای یکی چند واقعیت در خصوص دشواری وظیفهٔ کانونیان که جای طرح آن اینجا نیست و حالا… 

۲- در لغتنامه، بکتاش به‌معنای فرماندهٔ گروه است. بزرگ ایل و قبیله و به‌تعبیر و اشارهٔ شاهنامهٔ فردوسی، آبتین یا آتبین، پدر فریدون پادشاه ایران که خود روح کامل و یک انسان نیکوکار بود. همان‌گونه که مهدی کاظمی یا همان بکتاش آبتینِ من و ما بود. او از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران در دوره‌های اخیر بود. زجرکش‌کردن و سهل‌انگاری در معالجهٔ زندانیان سیاسی و عقیدتیِ پای‌دربند نوعی قتل عمد محسوب می‌شود و این جزو آیین ستم‌پیشگان برآمده از اعماق تحجر است. من خاموشی یا به‌تعبیری روشنایی او را قرار می‌دهم کنار فروغ جاودان دیگر اعضای جانباختهٔ کانون نویسندگان، سعید سلطان‌پور، محمد مختاری، محمد پوینده و ده‌ها شاعر و نویسندهٔ جان‌برکف دیگر طی ۵۳ سال گذشته در راه استقرار آزادی بیان و اندیشهٔ بی‌هیچ حصر و استثنا.

۳- و اما حضور ناصر زراعتی، داستان‌نویس و فیلمساز شناخته‌شده، در کارگاه داستان‌نویسی ونکوور قوت قلب ماست و من به او خیر مقدم می‌گویم. طی ده سال گذشته تا جایی که حافظه یاری می‌کند نسیم خاکسار، مسعود نقره‌کار، منیرو روانی‌پور، مریم رئیس‌دانا، امیرحسین یزدان‌بد، فرخنده حاجی‌زاده، علی نگهبان، عبدالقادر بلوچ، داود مرزآرا، علی رادبوی، مهرنوش مزارعی و خسرو دوامی مهمانان ویژهٔ جلسات عمومی این کارگاه بوده‌اند. بهرام مرادی و سودابه اشرفی نیز در راه‌اند. برگزاری جلسات رونمایی از کتاب‌های حسین رادبوی و دکتر مشکینی و دیگران هم فصل جداگانه‌ای است.

۴- چهل سالی از آشنایی من و ناصر زراعتی می‌گذرد. آشنایی تبدیل به دوستی شد با حضورش در جلسات داستان‌خوانی کانون نویسندگان طی سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ و ادامه یافت در برپایی گروه داستان‌نویسان موسوم به «پنجشنبه‌ها» یا «هشت داستانی» که خود او جزو بانیانش بود همراه زنده‌نام هوشنگ گلشیری و دیگر یاران طی سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵. دوستی به مودّت و رفاقت رسید با هر اثر تازه‌ای که هرازچند منتشر می‌کردیم. ناصر همواره پرتوان و فعال بود در چند عرصهٔ هنری و هنوز هم هست. بی‌تابی و بی‌قراری برخی هنرمندان در ذات اوست.

۵- اگر از مدح و ثنای این دوست دیرین در گذرم، ناصر زراعتی، نویسندهٔ ایرانی-سوئدی، متولد ۱۳۳۰ تهران است. دیپلمش را از دبیرستان دارالفنون می‌گیرد و همان سال ۱۳۴۸ در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک قبول می‌شود تا سینما بخواند. اما سرکی می‌کشد به سیاست و پس از دستگیری توسط ساواک با اقبال بلند، فقط به یک سال زندان محکوم می‌شود. اما به‌دلیل بداقبالی بر اثر بوروکراسی رایج اداری، دو سال از ادامهٔ تحصیل باز می‌ماند. سرانجام در سال ۱۳۵۵ فارغ‌التحصیل می‌شود. بلافاصله در مطبوعات به نگارش نقد فیلم و نقد شعر و داستان و حتی نقاشی می‌پردازد. چند ترجمهٔ داستان کوتاه و فیلم‌نامه حاصل آن دوران است. علاوه بر تدریس در کلاس‌های آموزشی فیلم‌های مستند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در چند فیلم دستیار عباس کیارستمی، فیلمساز صاحب سبک ایرانی می‌شود. حتی در فیلم «گزارش» خود نیز نقشی به‌عهده می‌گیرد. ناصر زراعتی طی سال‌ها تلاش بی‌وقفه و در پی دل‌مشغولی اصلی خود به نگارش داستان‌های کوتاه، ترجمهٔ متون و کماکان ساختن فیلم‌های مستند می‌پردازد. نگاه کنید به بخش عمدهٔ آثار این هنرمند که حاصل عمری فعالیت فرهنگی غبطه‌برانگیزاست.

داستان بلند:

«با دُرّ، در صدف» انتشارات نیلوفر، ایران، ۱۳۷۹

مجموعه داستان کوتاه: 

«کارگر بیکار» (یک داستان) با نقاشی‌های نیکزاد نجومی، نشر هماهنگ، ایران، ۱۳۵۹

«سبز» انتشارات نیلوفر، ایران، ۱۳۶۸

«دکتر موش» انتشارات نشرِ کتاب، آمریکا (لُس آنجلس)، ۱۳۷۴

«نوارِ گمشده» انتشارات کتاب ارزان، سوئد (استکهلم)، ۱۳۸۰

«بیرون، پشت در» انتشارات افق، ایران، ۱۳۸۵

«شرح پریشانی ما» (یازده حکایت از جمهوری اسلامی) با نام مستعارِ زین‌العابدین حسینی، انتشارات نشرِ کتاب، آمریکا (لُس آنجلس)، ۱۳۷۷

«شرح پریشانی زین‌العابدین حسینی» (دوازده حکایت و یک گزارش)، [چاپ جدید «شرح پریشانی ما» با تجدیدنظر و اضافات] انتشارات کتاب ارزان [استکهلم] و خانهٔ هنر و ادبیات [گوتنبرگ]، سوئد، ۱۳۹۴

«خواب آبی و کلاغ‌ها» (سیزده داستان) انتشارات کتاب ارزان [استکهلم] و خانهٔ هنر و ادبیات [گوتنبرگ]، سوئد، ۱۳۹۵

زندگی‌نامه:

«بهروز وثوقی» انتشارات آران پِرِس، سانفرانسیسکو آمریکا، ۱۳۸۳

گردآوری و ویرایش: 

«مجموعه‌مقالات در نقد آثار داریوش مهرجویی» (چاپ اول) انتشارات ناهید، ایران، ۱۳۷۵ (چاپ دوم)، انتشارات هرمس، ایران، ۱۳۸۹

«دیوانِ ژاله [عالم‌تاج قائم‌مقامی]»، (چاپ اول) انتشارات کانون فیلم و کتاب، گوتنبرگ سوئد، ۱۳۷۸ (چاپ دوم) انتشارات مهری، لندن انگلستان، ۱۳۹۹

«شاعر دیار عشق و آشتی [گفتگو با فریدون مشیری]»، انتشارات کانون فیلم و کتاب، گوتنبرگ سوئد، ۱۳۸۰ 

«ما برای شهیدانمان عزا نمی‌گیریم» [یادنامۀ نوری دهکردی]، انتشارات کتاب ارزان [استکهلم] و خانهٔ هنر و ادبیات [گوتنبرگ]، سوئد، ۱۳۹۱ 

«یادنامۀ روشنک داریوش» انتشارات خانۀ هنر و ادبیات [گوتنبرگ] سوئد، ۱۳۸۴

ترجمه:

«سینمای هشت میلی‌متری»، انتشارات انجمن سینمای جوان، ایران، ۱۳۵۵ 

«نشانه‌ها و معنا در سینما»، نوشتهٔ پیتر والن، انتشارات تیراژه ایران، ۱۳۶۲

«شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن)»، نوشتهٔ رومن گاری، با ابراهیم مشعری، انتشارات نیلوفر، ایران، ۱۳۶۲

«کالبدشکافی مرگ [کلام آخر]»، نوشتۀ سِون دلبلانک (نویسندۀ سوئدی) از زبان سوئدی با اسد رخساریان، انتشارات آفتاب، نروژ، ۱۳۹۵

«به‌سوی طبس» (سفرنامهٔ ایران)، نوشتۀ ویللی شیرکلوند (نویسندۀ فنلاندی‌الاصل سوئدی) از زبان سوئدی با فرخنده نیکو، (چاپ اول و دوم، ۱۳۸۵)، انتشارات خانۀ هنر و ادبیات [گوتنبرگ]، سوئد (چاپ سوم)، انتشارات مهری، لندن انگلستان، ۱۳۹۹

«سرگیجه» (در مورد فیلم آلفرد هیچکاک) نوشتۀ دن اویلر از زبان انگلیسی با پرویز شفا، انتشارات هرمس، ایران، ۱۳۸۴

فیلم‌های مستند:

«پست» (آموزشی برای نوجوانان)، ۲۰ دقیقه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

«رفتگر [وظایفِ شهرداری]» (آموزشی برای نوجوانان)، ۲۰ دقیقه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

«برگی از کتاب عشق»، دیدار با سیمین بهبهانی، ۳۳ دقیقه

«وکیل عاشق»، دیدار با سرهنگ جلیل بزرگمهر، وکیل مدافع دکتر محمد مصدق، ۴۳ دقیقه

«صورتک‌ها»، دیدار با نصرت کریمی و مجسمه‌هایش، ۵۳ دقیقه

«شاعر دیار عشق و آشتی»، دیدار با فریدون مشیری، ۴۸ دقیقه

«یک صبح تابستان با سیمین دانشور»، ۱۵ دقیقه

«تک‌درختِ بید»، ۹۰ دقیقه 

«زیر خاک خانۀ پدری»، ۱۵ دقیقه

و سرانجام اینکه استاد ناصر زراعتی در بین هم‌نسلان من و ما یک استثناست. علاوه بر داستان‌نویسی و ترجمه و تصحیح متون، چند سالی است که با عنوان دیگری نیز شناخته می‌شود و آن روخوانی کتاب است. او تاکنون نزدیک به ۵۰۰ داستان کوتاه و بلند و مقاله با عناوین مختلف را خوانده و برای استفادهٔ عموم در اینترنت قرار داده است*. کتاب‌هایی که توانسته مخاطبان فراوانی را به خود جذب کند و در ترویج کتاب‌خوانی مؤثر باشد. یکی دیگر از دلمشغولی‌های او گرداندن کتابفروشی «خانهٔ هنر و ادبیات گوتنبرگ» است که پاتوق معتبری است برای اهل ادب و فرهنگ ایرانیان ساکن اروپا.

۷- امشب ناصر زراعتی داستان «اَکلِ میّت» از مجموعهٔ «خواب آبی و کلاغ‌ها» را برای ما می‌خواند و من بسیار خوشحال‌ام که دکتر فرزان سجودی، زبان‌شناس و نشانه‌شناس و استاد دانشگاه، به ما افتخار داده‌اند برای مشارکت در بررسی این داستان که قطعاً برای من و ما آموزنده است. 

با خوشامد به هر دو عزیز و دیگر مهمانان سلام عرض می‌کنم خدمت خانم سیما غفارزاده، سردبیر مجلهٔ رسانهٔ همیاری، و دیگر دوستان حاضر در جلسه مخصوصاً امیرحسین یزدان‌بد از ادمونتون.» 

پس از آن آقای زراعتی هم ضمن یادآوری دومین سالگرد سرنگونی هواپیما و درگذشت بکتاش آبتین، اشاره‌ای به فیلم خوب «پارک مارک» ساختهٔ این فیلمساز برجسته نمود. در ادامه پس از تشکر از آقای محمدعلی، ابراز خشنودی کرد که در این جمع حضور دارد. طبق روال برنامهٔ کارگاه، گفتگو و بحث در مورد داستان انتخابی او «اَکلِ میّت» پس از خواندن داستان (متن کامل این داستان را از اینجا بخوانید) توسط نویسنده با صدای گرم و گیرای او، با دکتر فرزان سجودی آغاز شد.

از نظر دکتر سجودی، دادن برچسب از جنس برچسب‌های ژانر و نظایر آن به یک داستان از طرفی ظلم به آن داستان است، از طرفی دیگر استفاده از برچسب‌ها برای طبقه‌بندی داستان‌ها اجتناب‌ناپذیر است، هرچند داستان‌ها مرزهای برچسب‌ها را در هم می‌شکنند و فراتر می‌روند. داستان «اَکلِ میّت» نمونهٔ درخشانی از داستان گروتسک (Grotesque) در ادبیات فارسی است، که تنها مختص به آثار ادبی نیست. موقعیتی تحریف‌شده، زشت، تلخ، غیرعادی، خیالی و حتی باورنکردنی که در وضعیتی پارادوکسیکال به درک ما از زشتی‌ها، تلخکامی‌ها و اندوه دنیای به‌اصطلاح واقعی عمق می‌بخشند. در حقیقت باعث می‌شود که ما دنیای واقعی را که به‌خاطر کارکردهای گفتمانی و ایدئولوژیک و رسانه‌ها و غیره، طبیعی به‌نظرمان جلوه می‌کند، ناگهان تمام تلخکامی‌ها و اندوهش را با اعماق وجود حس و دریافت کنیم. گروتسک یک آستانه است؛ تردید بین خندیدن و وحشت. در جای‌جای داستان خواننده با انتخاب دقیق واژگان در وضعیتی خنده‌دار قرار می‌گیرد، اما این وضعیت آن‌قدر ناپایدار است و آن‌قدر ضربهٔ تلخ و کریه پشتش، کاری است که این خنده بر صورت‌ها می‌ماسد. او سپس به ذکر نکاتی خاص در این داستان پرداخت. یکی اینکه «اَکلِ میّت» یعنی مرده‌خوری از نظر تکنیک داستانی حرکتی جذاب است، زیرا وقتی چیزی را به یک اصطلاح تبدیل می‌کنیم، در آن اغراق می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم فلان حضرات مرده‌خورند و در حقیقت منظورمان اغراقی همراه با طنز در رفتار و وضعیتی است که آن حضرات برای ما و جامعه به‌وجود آورده‌اند. نکتهٔ دوم اینکه در این داستان چنان با ظرافت و دقت، رفتار آدم‌ها، پوشاک و موقعیت و حتی لحن آن‌ها به‌تصویر کشیده شده که گویی آمادهٔ فیلمسازی است. نکتهٔ سوم هم در موقعیت آدم‌هاست. در اینجا یک «ما»ی راوی هست و یک آن‌ها، که آن دو آخوند و آن هفت مرد تنومند و آن زن‌های محجبه‌اند. این ما که شاگردان استادند، در سراسر داستان، مایی مستأصل، منفعل و درمانده است، در انقیاد قدرتی است که آن‌ها را به کارهایی ناخواسته وامی‌دارد. در صورتی که طرف مقابل به‌واسطهٔ موقعیتی که دارد، با اعتمادبه‌نفس موقعیت را بدون اعتقاد به تنوع و ناهمسانی هدایت می‌کند. از نظر آقای سجودی شوک اصلی داستان از لحظهٔ ورود به سالن بزرگی که میزی دایره‌شکل با رومیزی سیاه وسط آن قرار دارد و سپس صحنه‌های خوف‌آور و کریهِ خوردن گوشت استاد شروع می‌شود. ایشان صحبت‌های خود را با این نتیجه‌گیری به‌پایان می‌رساند که آقای زراعتی در شش صفحه حساسیت‌هایی نسبت به مناسبات قدرت، چگونگی اعمال قدرت، وضعیت سوژه‌های قدرت‌پذیر و سرانجام در پاراگراف آخر موقعیت رسانه و تحت‌ِکنترل قدرت درآمدنِ آن را به‌خوبی نشان داده‌اند. 

ناصر زراعتی

در ادامه، اعضای دیگر شرکت‌کننده در کارگاه نظرات خود را یکی پس از دیگری در میان گذاشتند. 

سهیل شریفان این داستان خوب را شرح عقوبت و تنبیه برای بازگشت و آویختن به گذشته دانست. او گفت آن‌ها اگر از پی جسد نرفته بودند، مجبور به خوردن جسد نمی‌شدند.

سعید ممتازی «اَکلِ میّت» را داستانی ضربه‌زننده توصیف کرد که ذهن را تکان می‌دهد و آرامش را می‌گیرد، و ما را به حقایقی که از آن‌ها دور مانده و یا به آن‌ها عادت کرده‌ایم، هوشیار می‌کند. مثل حضور فرهنگی که از مشت‌مشت خوردنِ خرما شروع و به سرقت مرده ادامه پیدا می‌کند، چرا که صاحبان این فرهنگ قرون وسطایی کاسبان مرگ‌اند. این موجودات قرون وسطایی انسان‌های فرهیختهٔ امروز را هم به پیروی از عادات تلخ و کریه خود، حتی با عنصر تمسخر، مجبور می‌کنند.

امیرحسین یزدان‌بد با اشاره به اصطلاح شرعی «اَکلِ میّت»، گفت در شیعه این اصطلاح را زمانی به‌کار می‌برند که مؤمن در صورتی که غذای دیگری ندارد، حرامی به بزرگیِ خوردن گوشت برادرش برایش حلال می‌شود. در واقع ملاهای قدیمی هرگاه در صدد حلال‌کردن حرام بوده‌اند، شرایط را اضطراری جلوه می‌داده‌اند.

سیامک غفاری از دیگر مهمانان حاضر در این جلسه معتقد بود که داستان آقای زراعتی برش برق‌آسایی است از یک دنیای سوررئال هولناک که با دقت انتخاب شده و به‌همین جهت تکان‌دهنده است. شیوهٔ خوردن جنازهٔ استاد، برداشتی است از بلایی که امروز هم بر سر جامعه می‌آورند.

این داستان چند تصویر را در ذهن مجید میرزایی زنده کرد؛ از تشییع پیکر بکتاش آبتین که خانوادهٔ او وادار به پیروی از برنامهٔ تحمیلی شدند، تا نامه‌های خطاب به بازجوی سعیدی سیرجانی و حتی تشییع کالبد نیما یوشیج که همه به‌نوعی خوردن گوشت استادند. او افزود، دالان وحشت، مسیری است که ما در این چند دهه از آن گذشته‌ایم، و آن دو آخوند شاید دو بال موجود در حاکمیت، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، را برای ما تداعی بکنند. 

مرال دهقانی از مراعات و نظیر گفت. مراعات و نظیر رنگ‌ها که به رنگ سیاه ختم می‌شود، جنس‌های مختلف از قبیل پارچه، چوب و فلز و همچنین اشکال کره، استوانه، مکعب و دایره که در نهایت ما را داخل دایره‌ای اسیر می‌سازد که از آن گریزی نداریم. به‌نظر او ما در همان ابتدای داستان خطاب‌کردنمان را با القاب و حمد و ثنا شروع کرده‌ایم. با خطاب حضرت حجت‌الاسلام به آن دو آخوند، جایگاهی را با آن‌ها داده‌ایم که منجر به بالا و بالاتر رفتن آن‌ها و پایین و پایین‌تر کشیده‌شدن ما و نهایتاً مرده‌خوری همه‌مان انجامید.

داستان «اَکلِ میّت» علیرضا کاظمی‌پور را یاد سکانسی از فیلم آشپز، دزد، همسر و عاشقش انداخت. او همچنین گفت که داستان را کاری سیاسی نمی‌بیند و بیشتر شبیه آیین‌های تشرف و حتی داستان شام آخر مسیح می‌داند.

جمال کردستانی عریانی بیان مطلب و عدم خودسانسوری نویسنده را ستود. به‌نظر او سنگینی مسئولیت نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران در این داستان به‌زیبایی مطرح شده و او این داستان را نه تنها سوررئال نمی‌بیند، بلکه واقعیت باورپذیر جامعه می‌داند.

وحید ذاکری گفت داستان خوب داستانی است که گزنده است و آن گزندگی را به‌عنوان ویژگی‌ای مثبت دارد. او به‌عنوان مخاطب داستان با راویان اول‌شخص جمع همذات‌پنداری کرده و به‌سمت آن‌ها می‌رود. او در ادامه گفت همان‌گونه که انفعال راویان را خصلت خاکستری آن‌ها می‌بیند، از نبود خاصیت خاکستری در طرف دیگر (آن‌ها) انتقاد می‌کند.

از نظر پیمان مشکات، تصاویر مدرنی که از «آن‌ها» در داستان ارائه شده، با ماهیت سنتی‌شان تناسبی ندارند. مثل ساختمان مدرن کروی‌شکل، راننده‌های خانم و تابوتی که به‌جای آنکه روی زمین یا سفره‌ای باشد، روی میز قرار دارد.

آقای فدایی این داستان را داستان سینماگری دیدند که پشت هر صحنهٔ آن دوربینی قرار دارد. 

در حین تبادل نظرات سؤالاتی هم از طرف نیکی فتاحی، سیما غفارزاده، کامران قوامی و مهرخ غفاری مهر مطرح شد. سؤالاتی از قبیل علت انتخاب هفت مرد (تعداد آن‌ها)، راننده‌های زن، نبودن اعضای خانواده، مطرح‌نشدن رشتهٔ استاد و فقدان سمبل مبارزه و مقاومت در«ما». 

 پس از تنفسی کوتاه، آقای زراعتی به سؤالات و نظرات جمع پاسخ دادند.

او سخنان خود را با بیان اینکه نوع روایت اول‌شخص جمع در داستان‌های «یک گل سرخ برای امیلی» از ویلیام فاکنر و داستان «فتح‌نامهٔ مغان» نوشتهٔ هوشنگ گلشیری هم بوده، شروع کرد. سپس تأثیر سینما روی داستان‌هایش و منفعل‌بودن راویان داستان را تأیید کرد و گفت این بدان معنا نیست که ما در جامعه مبارز نداریم. او با تأکید بر اینکه تفسیر‌ها و برداشت‌های متفاوتی از هر داستانی می‌توان داشت، گفت اشاره‌ای به شام آخر مسیح در این داستان نداشته است. ولی از سوی دیگر آثاری از برگمن (Bergman) و فلینی (Fellini) را در پس ذهن داشته است. او گفت با اینکه به درجات خاکستری در این دنیا و انسان‌ها معتقد است، اما درجهٔ خاکستری‌ای در وضعیت حاکم بر ایران نمی‌بیند؛ خصوصاً با یادآوری سهل‌انگاری و بی‌مسئولیتی آن‌ها در قبال جان بکتاش آبتین.

در مورد عدد هفت در داستان و ذکر هفت مرد تنومند که جسد استاد را به‌دوش می‌برند، به سابقهٔ تاریخی عدد هفت در آثار ادبی فارسی خصوصاً خیام اشاره می‌کند. در جواب این سؤال که چرا رانندگان مینی‌بوس‌ها زن‌اند و چرا زن‌ها مسئول پذیرایی می‌شوند، گفت هر چند بعضی از موضوعات داستان برآمده از ناخودآگاهش بوده است، مگر غیر از این بوده که این حکومت از زن‌ها همواره در جهت پیشبرد اهدافشان استفاده کرده است؟ مثل نیروی پلیس و غیره…

او ادامه می‌دهد که جرقهٔ پیدایش این داستان از مراسم خاک‌سپاری سیمین دانشور و همچنین محمدعلی سپانلودر ذهنش زده شد، وقتی که می‌دید چگونه صاحبان قدرت مالک جنازه شدند، و افرادی شبیه آنچه در این داستان به تصویر کشیده‌ است، جنازه را حمل می‌کردند. آقای زراعتی در پایان این بخش از سخنانش با تأکید بر اینکه به‌نوعی اسم داستان را عمداً «اَکلِ میّت» انتخاب کرده، ادامه می‌دهد که رشتهٔ استاد و خانوادهٔ او مهم نبوده، پس به آن‌ها نپرداخته است. 

او در ادامه با اشاره به اینکه خانهٔ ادب و فرهنگ گوتنبرگ به سرپرستی ایشان که بیست سال از افتتاح آن می‌گذرد تا به‌حال دستی در انتشار کتاب هم به‌طور مستقل و هم با همکاری نشر ارزان و آرش داشته است، گفت با رواج کتاب‌های اینترنتی و کتاب‌های صوتی، همت ایشان متمرکز بر نشر کتاب‌های صوتی شده است که هم‌اکنون به بیشتر از پانصد کتاب و مقاله رسیده است. 

در دقایق پایانی جلسه جمع‌بندی کوتاه آقای محمدعلی دربارهٔ سوررئال توشهٔ کارگاهی حاضران شد. وی گفت: «سوررئال به‌طور کامل در هیچ‌وقت و هیچ‌کجا به آن معنا جلوه پیدا نکرده است. بوف کور به‌عنوان مثال، سوررئالی است که مهار شده است. یعنی نویسندهٔ آن لحظات نابی را که هیچ منطقی بر آن استوار نیست، لحظاتی را که خواب، رؤیا یا نشئگی است، مهار کرده است. داستانی که سراسرش سوررئال باشد، داستان نیست. ما اینجا در داستان «اَکلِ میّت» با سوررئال مهارشده از جنس بوف کور طرف‌ایم. جهان نیاز به داستان دارد.» 


*برای دسترسی به این داستان‌های صوتی، می‌توانید به این کانال یوتیوب مراجعه نمایید:
https://bit.ly/2SYASfi

خروج از نسخه موبایل