قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
در قسمتهاى پیشین گفتیم که اصل زبان گفتار است و نوشتار براى مصونداشتن زبان از خطاها، قاعدهمند نگاهداشتن آن و نظمبخشیدن به حرکتهایى است که در طول زمان در آن رخ مىدهد. از انواع خطاها و تفاوتشان با اشتباه، از سبکها بهگونهٔ همزمانى و درزمانی و از تغییر زبان در طول تاریخ در انواع واژهها نوشتیم. از نواقص خط فارسى که مأخوذ از عربى است و دیگر مسائل سخن گفتیم. و امید است باز هم نکاتى را در اینباره متذکر شویم. لیکن شرطش این است که کشورهاى فارسىزبان و علاقهمندان به علم و دوستداران ادب فارسى نه تنها خود این نوشتهها را بخوانند که به دیگران نیز در این امر سفارش کنند و اگر پرسشى در اینباره دارند از اظهارش دریغ نفرمایند.
همه مىدانیم چهار مهارت زبانآموزى گفتن، شنیدن، خواندن و نوشتن است. نوشتن جایگزینِ گفتن و خواندن جایگزینِ شنیدن مىشود و هدف ما در این مقال آرایش و پیرایش همهٔ مهارتها بهخصوص در بیان مکتوب بوده است. همچنین چندین بار یادآور شدهایم که چون اصلاح زبان باید از گفتار آغاز شود، رادیو و تلویزیون نقش اصلى را در این امر ایفا مىکنند، اما با تأسف عنایتى در این کار مبذول نمىدارند. تا کنون چندین بار از سوى فرهنگستان ادب فارسى همایشهایى در جهت اعتلا و بزرگداشت زبان فارسى در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران برپا شده است. از کشورهاى فارسىزبان و دیگر دوستداران زبان از نقاط دیگر در آن حضور یافتهاند، لیکن هدف بیشتر تبلیغات بوده است. چند تن از استادان مىآیند، سخنرانى مىکنند، چند نفر اشعار سرودهشان را میخوانند. از قدمت، شوکت و منزلت فارسى حکایت میکنند، شعرا و نویسندگانِ بنام ایران را مىستایند و برمیخیزند؛ و همان: نشستند و گفتند و برخاستند، و مجلس ختم میشود. چند ماه پیش که در تهران بودم، در محفلى از دوستان، همکاران و دو سه تن ناآشناى دیگر حضور یافتم. صحبت از نگهداشت زبان فارسى کردم و رسانهٔ همیارى را نشان دادم. دو سه نفر آن را آنلاین خوانده بودند و کار مرا ستودند، اما یکى از ناآشنایان گفت: «از من مىشنوید، برنامهٔ زبان فارسى از تلویزیون را رها کنید.» و دیگرى گفت: «برو بابا، مگر ما چه چیزمان درست است که حالا باید زبانمان را درست کنیم؛ زبانى که از هر جا لغاتى درش وارد شده و ارزشش را از دست داده است!» سخنان او مرا ناآسوده ساخت، اما چیزى نگفتم و سکوت کردم. چه بگویم؟ نظرش این بود؛ او مانند بسیارى از هموطنان برای زبان ملىمان ارزشى قائل نبود.
حال به ذکر دلایلى چند در این رابطه مىپردازیم تا به نتیجهاى برسیم.
ما وارث یک سلسله وقایع ناخوشایند در ایرانزمینایم. سالیان دراز مورد تاختوتاز و هجوم اقوام سلطهجو، غارتگر، سارق، و اگر نگوییم نیمهوحشى، بیرحم و خونخوار بودهایم که دست به کشتار عام زدهاند. طوایف و قبایل پس از تمدن تقریبىشان سلسلههاى گوناگونى را تشکیل دادهاند و بر کشور ما حکومت کردهاند. گسترهٔ جغرافیایى قدیم و جدید را مقایسه کنید. چه ظلمهایى بر ملت ما رفته است! تمام اینها تأثیر خود را بر رفتارهاى اجتماعىمان گذاشتهاند، اما هیچکدام از اینها دلیل بر بىاعتنایى ما به زبان هرروزهٔ کنونى نمىشود. اکنون بیاییم و باور کنیم که ما نژاد یکپارچهاى نیستیم؛ حوادث خوش و ناخوشایندى را پشت سر گذاشتهایم. پس لازم است در همایشها و جلسات اینهمه بهخود نبالیم و به پیروزىهای گذشتهمان اکتفا و به آنها مباهات نکنیم. این اندازه به مدح و ستایش ادبیات غنى و نغز و بلاغت زبان کهن خود نپردازیم. درست است که فارسى زیباترین و بهترین صنایع بدیع را در نظم و نثر خود پرورانده است، شعرا و عارفان شایستهاى را داشته که هنوز هم گاه یافت مىشوند، اما اگر ما پیوسته از افتخارات گذشته و از نوابغ علم و ادب یا از آثار جاودانشان یاد کنیم، ولى از فارسى امروز که دستخوش آفات گوناگون شده است غافل بمانیم و کارى به آن نداشته باشیم، چه نتیجهاى حاصل مىشود؟ ما بارها در محافل ادبى و شعر و شاعرى شرکت داشتهایم؛ استادان زبان و ادبیات فارسى هیچ کوششى در اصلاح خطاهاى گویندگان و سخنرانان یا آنهایى که شعرى را سروده اند بهعمل نمیآورند. شما ممکن است بگویید خُب، نمىشود در آن همایش تذکر داد یا از دانشجویى که شعرى را سروده ایرادى گرفت! حال اگر نشود در اینگونه محافل یا از گفتار گویندگان صداوسیما که در آن خطاهایى شنیده میشود ایرادى گرفت تا دیگران هم بشنوند و پند بگیرند، پس در کجا مىتوانیم چنین خدمتى را به زبان رسمىمان بکنیم؟ متأسفانه کسانى که در تحصیلاتشان از گذشته به حال حرکت کردهاند و فارسى را با همین خط ناقص مطالعه نمودهاند، از پیشرفتهایى که در شصت هفتاد سال اخیر در علم زبان رخ داده است، آگاه نیستند؛ از گونهٔ محاوره یا عامیانهٔ معیار در جهان زبانشناسى و معناشناسى خبر ندارند؛ و بسیارى از ریزهکارىهاى زبان مانند تکیهٔ صوتى واژهها و زیروبمى کلام را در جمله رها کردهاند.
ظریفترین، دقیقترین و پیچیدهترین بخش از علم زبان معناشناسى است که به انگلیسى semantics گفته مىشود. تمام ریزهکاریهاى زبان اعم از تکیههاى صوتى، آهنگ صدا، زیروبمىهاى کلام، انواع گفتارهاى سخن، حتى عوامل فرازبانى چون حرکات دست، صورت و سر و گردن در این قسمت مطالعه مىشود. بههمین دلیل است که پژوهندگان کمترى روى معنا کار مىکنند و بیشتر به بخشهاى ملموس زبان مثل آواشناسى و واجشناسى (phonemics) روى میآورند.
حال در پایان به چند خطا و بهسازى زبان مىپردازیم:
- بهجاى «واریزِ اولیه» بنویسیم «واریزِ اول، فقط ٣٪… » یا «اولین واریز… »
- ننویسیم «… تا بتواند تمام غذایى که توسط پدر و مادر ناتنىاش به لانه آورده میشود را تنهایى بخورد.»، بنویسیم «… تا بتواند تمام غذایى را که پدر و مادر ناتنىاش به لانه مىآورند، به تنهایى بخورد.»
- بهتر است «کار واجبى با تو دارم.» را بنویسیم «کارى واجب با تو دارم.»
- در عوضِ «تاریخ طولانىاى دارد.» بگوییم «تاریخى طولانى دارد.»
- «اَثنا عشر» تلفظ نکنیم، درستش «اِثنا عشر» است یعنى دوازده.
- بگوییم «اَحیاناً»، نگوییم «اِحیاناً».
- جمع عنصر «عناصِر» است، نگوییم «عناصُر».
- «اَحیا» یعنى زندهها، اما «اِحیا» یعنى زنده نگهداشتن.
- «بزرگْوار» را «بزرگَوار» تلفظ نکنیم، زشت میشود.
- بهجاى گفتن «بىخطرتر است.»، بگوییم «خطرش کمتر است.»
- «روزمرّه» زشت ساخته شده است، بنویسیم «روزانه» یا «هرروزه». مرّه یعنى دفعه.
- ننویسیم «از آنجایى که مىخواست زودتر برسد… »، بنویسیم «از آنجا که… »
- در جملهٔ «این اقدام جهت اینکه موزه مکانى خوشایند براى همه میباشد، است.»، بنویسیم «این اقدام جهت این است که موزه مکانى خوشایند براى همه مىباشد.»
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید